ریشه‌های افول امپراتوری آمریکا در چیست؟

ریشه‌های افول امپراتوری آمریکا در چیست؟

این متن، مروری است بر کتاب «چرا آمریکا شکست خورد: ریشه‌های افول امپراتوری» که توسط موریس برمن،[1] در سال 2014 منتشرشده است. در این کتاب، وی با رویکردی کاملاً انتقادی نسبت به کلیت سیاست‌های آمریکایی که منجر به تضعیف جایگاه آمریکا در جهان شده، دست‌به‌قلم گردیده است. نگاه نویسنده، یک نگاه موافق تقویت آمریکا و مدافع سرسخت آن است؛ اما از اینکه ممکن است سیاست‌های دولتمردان آمریکایی موجب از بین رفتن این کشور شود، نگران است.

در فصل نخست این کتاب با عنوان «در جست‌وجوی اثرگذاری»، نگرانی اصلی موریس برمن، کاملاً مشهود است. او دریافته است که مختصات اصلی حاکم بر نظام امپراتوری روم در اواخر دوران آن امپراتور، به‌صورت عینی در جامعه آمریکا، در حال تکرار است. مردم آمریکا به بن­بست رسیده‌اند و حتی اگر هم بخواهند، نمی‌توانند،

معادلات جهانی را به‌نحوی‌که آمریکا را حفظ نمایند، تغییر دهند. مردم آمریکا و امپراتوری کنونی آن نیز، مسیر اضمحلال را طی می‌کند. او معتقد است که جنبش وال‌استریت، تلاش مردم آمریکا برای نجات آمریکا از این اضمحلال بوده است و نمی‌خواهند، آمریکا تمام شود. به‌هرحال، نویسنده در جست‌وجوی اثرگذاری در این مسیر است که آخر آن، به نابودی آمریکا منتهی خواهد شد.

در فصل دوم این کتاب که با عنوان «سلطنت وال‌استریت»، مطرح شده است، برمن، رشد فرهنگ آمریکایی را از نخستین مستعمرات آمریکا تا به امروز، بررسی می‌کند و نشان می‌دهد که بذر فرهنگ «اغواگری» توسط آمریکا، زمانی برای توسعه اقتصادی آمریکا خوب عمل کرده و در حال حاضر، همین عادت آمریکا نسبت به فریب دادن ملل، تبدیل به نقطه‌ای شده است که می‌تواند، عمر آمریکا را به‌یک‌باره طی یک سکته مغزی به پایان ببرد. با این فرهنگ، آمریکا تا سال‌های سده دیگر یا وجود نخواهد داشت یا با صیرورت، مواجه خواهد شد و این، یعنی پایانی بر تسلط آمریکا بر جهان. او، نشانه بارز این آینده نه‌چندان دور را وقوع جنبش ضد سرمایه‌داری در خیابان وال‌استریت می‌داند. از نظر او، وال‌استریت با تمام اعتراضات مدنی تفاوت دارد و چون ریشه در احساس عدم مساوات در جامعه آمریکا دارد، خاموش نخواهد شد. مردم آمریکا همیشه به‌سان قطعه فلزی داغ، آماده انقلاب خواهند بود. نویسنده در پایان این فصل می‌گوید، باید راهکار را در حرکت به سمت کنار گذاشتن فرهنگ اغواگری توسط دولتمردان جست.

برمن در قسمت سوم کتاب با عنوان «توهم پیشرفت»، به بیان مصادیق مهم توسعه فناوری‌های جهت ده پرداخته است و مدعی این مطلب می‌شود که آمریکا، پیشرفت را تقلیل معنایی داده است به «نفر اول بودن» در اختراع توربین‌های بادی، خطوط تلگراف، ماشین بخار و مانند آن. آمریکایی‌ها فکر کردند دستیابی به این نوع فناوری‌ها، آن‌ها را بی‌بدیل دنیا خواهد کرد. البته در اوایل نیز، بخت با آمریکایی‌ها یار بود و این هدف، تحقق یافت؛ اما در ادامه، نظام آمریکایی به دیکتاتوری در عالم متهم شد و عملاً کنار گذاشته شدن خود را حتی میان مردم سرزمین خودش، به نظاره نشسته است.

در فصل چهارم این کتاب با نام «رجزخوانی تاریخ»، موریس، دلواپس آمریکا است و از مهاجران اولیه‌ای که به آمریکا ورود کردند و با قتل و کشتار مردم محلی، بنیان خونین آمریکا را بر خونریزی استوار کرده‌اند، گله دارد. موریس معتقد است، هنوز هم دولتمردان تلاش برای پیشرفت را از منظر به قتل رساندن و تسلط‌هایی از این راه بر کشورهای ضعیف‌تر، پیگیری می‌کنند و همین مشروعیت و اقتدار آمریکا را در هم خواهد شکست. درنهایت، موریس در بخش پایانی کتاب با عنوان معنادار «گذشته آمریکا در آیینه آینده»، آینده را برای آمریکا بد توصیف می‌کند و از تصویر زشتی که در آینده نسبت به سیاست‌ها و افکار آمریکایی‌ها ایجاد خواهد شد، خبر می‌دهد. او معتقد است: کتاب‌های تاریخی زیادی در هجو آمریکا نگاشته خواهد شد، همان‌گونه که کتاب‌های هجوی در مورد روم باستان و برخورد آن‌ها با مستعمرات و تقسیم روم به نظام آزاد و برده، از اوراق سیاه تاریخ جهان است.