چارچوب­ بندی ذهن آمریکایی

چارچوب­ بندی ذهن آمریکایی

مجتبی صمدی؛ پژوهشگر فرهنگ و جامعه آمریکایی، روزنامه‌نگار و تحلیلگر و سردبیر ماهنامه آمریکاشناسی و مسئول مرکز مطالعات امریکا

آغاز دی‌ماه ۱۳۹۸ (ژانویه سال ۲۰۲۰ میلادی) مصادف با رویدادی شد که خود، می ­تواند زمینه تحلیل و بررسی­ های بسیاری در راستای افول امپراتوری آمریکا را ایجاد نماید که آن، ترور سردار شهید قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران از سوی دولت ایالات‌متحده آمریکا بود. جدا از تمامی علت‌‌پژوهی‌های صورت گرفته پیرامون این اقدام تروریستی از سوی دولت آمریکا و شخص دونالد ترامپ که شخصاً مسئولیت این ترور را برعهده‌گرفته است، به شکل ویژه­ای می‌توان آن را در مسیر افول آمریکا و تلاش‌­های این کشور برای فرار از شکست‌های متعدد در منطقه خاورمیانه تحلیل کرد. در سوی دیگر ماجرا، یکی از زمینه‌های این ترور، اعلام‌جرم علیه رئیس‌جمهور آمریکا[۱] از سوی کنگره، یکی از مسائلی بود که فضای رسانه‌ای گسترده‌ای را هم‌زمان به خود اختصاص داده است؛ و برای ترامپ نیز -که به‌عنوان سومین رئیس‌جمهور در طول تاریخ آمریکا در مسیر این اعلام‌جرم قرار می‌گیرد- شاید ترور، دستاویزی برای کسب افتخار یا قماربازی برای فرار از شکست و تصویر منفی از کارنامه سیاست خارجه دورانش تلقی شود. بااین‌حال، بررسی نظرات مردم و جامعه آمریکا نسبت به این دو رویداد، نشان از آن دارد که با یک جامعه با نظرات پراکنده در این زمینه مواجه نیستیم، بلکه پیرامون هر دو موضوع، می‌توان گفت که الگوی مشخصی از نظرات، قابل‌مشاهده است.

ازیک‌طرف، اکثریت جامعه آمریکا بر این نظر هستند که رئیس‌جمهور، اقدام غیرقانونی انجام داده (احتمالاً یا قطعاً) و بنابراین، به میز محاکمه کشانده شده است (۶۳%)[۲] و از سویی دیگر، اکثر آمریکایی‌ها پس از ترور سردار سلیمانی، نگران جنگ با ایران هستند (۷۳%).[۳] نکته جالب‌توجه در بیان این نظرات، نحوه و چارچوب­بندی عقاید، مبتنی بر یکسری از ویژگی‌ها در طیف‌ها و دسته‌بندی‌های مشخص است. چنانکه عمده نگرانی‌ها، غالباً از سوی دموکرات‌ها، افراد دارای تحصیلات تکمیلی، گروه‌های سنی ۱۸ تا ۲۹ سال (جوانان) و ۲۹-۴۹ سال یا رنگین‌پوستان با اولویت سیاهان ابراز می‌گردد. این نحوه ابراز نظرات به‌گونه‌ای در داخل جامعه آمریکایی بوده که خود، نوعی مرزبندی دوقطبی مهمی را شکل داده است، به‌گونه‌ای که ۶۹% دموکرات‌ها نسبت به جنگ با ایران هشدار می‌دهند و در طرف مقابل،۷۱% جمهوری خواهان، موافق درگیری با ایران هستند.

اگر قدری فراتر از آمارها و نتایج این نظرسنجی‌ها، به ماجرا نگاه کنیم و تحلیل‌هایی ناظر به واقعیت‌ها را از سوی کارشناسان (همچون بی‌اطلاعی عمده مردم از روند حوادث و اقدامات در دولت ایالات‌متحده، مانند ماجرای impeachment) کنار بگذاریم، شکل‌گیری یک تفکر قالبی، آن‌هم مبتنی بر ورودی‌ها و کانال‌هایی که این جامعه، روزانه از آن تغذیه می‌شود و پیام‌ها مبتنی بر یک جهان معنایی از قبل شکل‌گرفته، دائماً بازخوانی، تأیید یا رد می‌شود. هرچقدر سطح کانالیزه شدن در مسیر تفکر و توجه انتخابی جامعه تغییر پیدا کند، نوع آرا و نظرات این جامعه نیز مشمول تغییرات خواهد بود. از همین رو، علی‌رغم همه نشانه‌های افول یک امپراتوری در جامعه آمریکا، تلاش‌های رسانه‌ها در شکل‌دهی به چنین چارچوب‌هایی، امری قابل‌توجه است.


[۱]. impeachment

[۲]. https://www.people-press.org/2020/01/22/by-a-narrow-margin-americans-say-senate-trial-should-result-in-trumps-removal/

[۳] https://today.yougov.com/topics/politics/articles-reports/2020/01/08/iran-poll