شکست آمریکا بر اساس وقایع تاریخی

شکست آمریکا بر اساس وقایع تاریخی

السدیر رابرتز، مدیر و همچنین پژوهشگر سیاست عمومی، در این مطلب با عنوان «آن‌هایی که برای شکنندگی دموکراسی آمریکا متأسف‌اند، در مورد چه چیز در اشتباه‌ هستند؟» که در 30 ژانویه 2021 منتشر شده است راجع به شکست دموکراسی در آمریکا بحث کرده است. رابرتز معتقد است که آمریکا، یک اتحادیه شکننده است (نه صرفاً شکست دموکراسی) و وحدت ملی شکنند‌ه‌ای دارد، به‌طوری‌که بر اساس برخی نظرسنجی‌ها، از هر 4 آمریکایی، 1 نفر جو بایدن را به‌عنوان برنده قانونی انتخابات 2020 نمی‌شناسد. با این شرایط، مطمئناً به ایمان و باور به دموکراسی آمریکا، ضربه وارد شده است اما چهار عامل دیگر نیز وجود دارد که باید برای ارزیابی وضعیت واقعی کشور، در نظر گرفته شود؛ اول اینکه، شکنندگی چیز جدیدی نیست و همان‌طور که اخیراً بسیاری از ناظران هم اذعان کرده‌اند، توصیف ایالات‌متحده به‌عنوان «قدیمی‌ترین دموکراسی در جهان»، گمراه‌کننده است؛ دوم اینکه به همین ترتیب، مبارزه برای مهار خشونت سیاسی نیز، چیز جدیدی نیست؛ سوم اینکه، بی‌ثباتی سیاسی نیز از ویژگی‌های آشنای رکودهای اقتصادی (مانند دهه 1930 و 1970) بوده و درنهایت، بحث در مورد دموکراسی آمریکا، بیش‌ازحد در خصوص سیاست در سطح ملی تثبیت شده است. درنتیجه، ایالات‌متحده مانند بسیاری از کشورهای دیگر، درگیر تلاشی بی‌پایان برای حفظ وحدت، مهار خشونت سیاسی و رعایت اصول دموکراتیک است.

گروه مترجمان مرکز مطالعات آمریکا

حمله به کنگره ایالات‌متحده در ۶ ژانویه ۲۰۲۱ (به‌طور گسترده‌تر در تجربه چهار سال گذشته)، این درس را برای بسیاری از مردم در پی داشته که دموکراسی آمریکا، در حال حاضر به طرز وحشتناکی، شکننده شده است. البته در این نتیجه‌گیری، مبالغه نیز شده است. در حقیقت، دموکراسی آمریکا همیشه شکننده بوده است؛ و شاید دقیق‌تر این باشد که ایالات‌متحده را به‌عنوان یک اتحادیه شکننده و نه یک دموکراسی شکننده بشناسیم. همان‌طور که رئیس‌جمهور، جو بایدن در سخنرانی افتتاحیه خود گفت: «وحدت ملی، ازجمله گریزان‌ترین چیزها است.» مطمئناً طی سال گذشته به ایمان و باور به دموکراسی آمریکا، ضربه وارد شده است. نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد که از هر ۴ آمریکایی، ۱ نفر جو بایدن را به‌عنوان برنده قانونی انتخابات ۲۰۲۰ نمی‌شناسد. رجوع به خشونت در کنگره، حمله ویران‌کننده‌ای به نماد مهمی از دموکراسی ایالات‌متحده بود. هرچند چهار عامل دیگر نیز وجود دارد که باید برای ارزیابی وضعیت واقعی کشور، در نظر گرفته شود. با توجه به این موارد، آنچه پدیدار می‌شود، تصویری از کشوری است که علی‌رغم سنت دیرینه‌اش در استثنایی نشان دادن خود، بسیار شبیه به سایر دموکراسی‎های در حال ستیز جهان است.

  • شکنندگی دموکراتیک، مسئله جدیدی نیست

شکنندگی، چیز جدیدی نیست؛ همان‌طور که اخیراً بسیاری از ناظران هم اذعان کرده‌اند، توصیف ایالات‌متحده به‌عنوان «قدیمی‌ترین دموکراسی در جهان»، گمراه‌کننده است. با تعاریف جدید این مفهوم، ایالات‌متحده فقط حدود ۶۰ سال، یک دموکراسی بوده است. با وجود تضمین‌های قانون اساسی، اکثر سیاه‌پوستان آمریکایی نمی‌توانستند در انتخابات مهم قبل از دهه ۱۹۶۰، رأی دهند و همچنین، از حقوق مدنی ابتدایی نیز برخوردار نبودند؛ مانند بسیاری از کشورهای دیگر، ایالات‌متحده هنوز در تلاش است تا آرمان‌های دموکراتیک را تحکیم کند. به همین ترتیب، مبارزه برای مهار خشونت سیاسی، چیز جدیدی نیست. قطعاً واشنگتن، نقش خود را از چنین خشونت‌هایی دیده است. از سال ۱۹۵۰، چندین بمب‌گذاری و تیراندازی در کنگره ایالات‌متحده و کاخ سفید، صورت گرفته است. از زمان جنگ جهانی اول، چهار مرتبه سربازان برای برقراری نظم در واشنگتن اعزام شده‌اند؛ در جریان ناآرامی‌ها و آشوب‌های سال‌های ۱۹۱۹ و ۱۹۶۸، اعتراضات اقتصادی در سال ۱۹۳۲ و بار دیگر نیز در سال ۲۰۲۱٫ مسیر کنگره به کاخ سفید، از نزدیک جاهایی عبور می‌کند که آبراهام لینکلن در سال ۱۸۶۵ ترور شد. همچنین، جیمز گارفیلد در سال ۱۸۸۱، به ضرب گلوله کشته شد و هری ترومن در سال ۱۹۵۰، موردحمله قرار گرفت.

بی‌ثباتی سیاسی، از ویژگی‌های آشنای رکودهای اقتصادی است. ترس‌های مشابهی در مورد پایان دموکراسی در دهه ۱۹۷۰ وجود داشت، آن زمانی که ایالات‌متحده با تورم و بیکاری دست‌به‌گریبان بود و همچنین، در دوران «رکود بزرگ» دهه ۱۹۳۰٫ البته آن ترس‌ها توجیهی هم داشت. بسیاری از مردم از خود می‌پرسیدند که آیا دولت‌های دموکراتیک، می‌توانستند با چالش‌های جدیدی روبرو شوند؛ اما شواهدی از اپیزودهای تاریخی مانند این وجود دارد که دموکراسی‌ها، سرانجام سازگار می‌شوند. درواقع، سازگاری آن‌ها بهتر از نظام‌های غیر دموکراتیک مانند اتحاد جماهیر شوروی است که در سال ۱۹۹۱ از هم فروپاشید سرانجام اینکه بحث در مورد دموکراسی آمریکا، بیش‌ازحد در خصوص سیاست در سطح ملی تثبیت شده است. این تثبیت، با روشی که رسانه‌ها و اینترنت، در ۳۰ سال گذشته توسعه داده‌اند، بدتر شده است. بحث سیاسی بیشتر و بیشتر بر واشنگتن متمرکز است؛ اما نظام سیاسی آمریکا، همچنین شامل ۵۰ دولت ایالتی و ۹۰٫۰۰۰ دولت محلی است. بیش از نیم میلیون نفر در ایالات‌متحده، شغل و مقام انتخاب‌شده توسط مردم را اشغال می‌كنند. اقدامات دموکراتیک ممکن است که ناقص باشد اما گسترده است و به‌راحتی قابل لغو نیست.

به‌هرحال، ادعاهای مربوط به شکنندگی دموکراسی آمریکا، باید جدی گرفته شوند البته با در نظر گرفتن مهم‌ترین مسئله در آن وضعیت. حوادث پس از انتخابات نوامبر ۲۰۲۰، نگران‌کننده بوده است، اما نشان‌دهنده سقوط قریب‌الوقوع تجربه دموکراتیک آمریکا نیست.

  • بحران وحدت

شاید فکر کردن در مورد بحران کنونی، با عباراتی دیگر مفیدتر باشد؛ دشواری واقعی‌ای که کشور با آن مواجه است، ممکن است یک اتحادیه ملی شکننده باشد، نه یک دموکراسی شکننده. از دهه ۱۹۹۰، کشور شاهد ظهور شکاف‌های عمیقی میان آنچه آمریکای «قرمز» و آمریکای «آبی» نامیده می‌شود، بوده است؛ دو اردوگاه با دیدگاه‌هایی بسیار متفاوت در مورد اولویت‌های ملی و به‌ویژه نقش دولت فدرال. نتیجه این مسئله، افزایش کینه‌توزی و انسداد در واشنگتن بوده است. همچنین، این نوع اختلاف در سیاست‌های آمریکا جدید نیست. عبارت «ایالات‌متحده» تا بعد از «جنگ‌های داخلی»، در گفتار آمریکایی به‌عنوان یک اسم مفرد به‌جای اسم جمع ایجاد نشد و تا دهه ۱۹۵۰، توصیف ایالات‌متحده به‌عنوان ترکیبی از بخش‌ها – شمال، جنوب و غرب – با منافع و فرهنگ‌های متمایز، امری عادی بود.

در سال ۱۹۳۲، فردریک جکسون ترنر، مورخ برنده جایزه پولیتزر، ایالات‌متحده را با اروپا مقایسه و آن را به‌عنوان یک «فدراسیون ملل» توصیف کرد که این ملل، از طریق دیپلماسی دقیقی به هم متصل می‌شوند. تنها در دهه ۱۹۶۰ بود که این نگاه به ایالات‌متحده کمرنگ شد. به نظر می‌رسید پیشرفت در حمل‌ونقل و ارتباطات، کشور را به یک بخش اقتصادی و فرهنگی واحد تبدیل کرده است اما سیاستمداران این تحول را بیش‌ازحد ارزیابی کردند.

  • بازگشت اختلافات قدیمی

از دهه ۱۹۹۰، اختلافات قدیمی، دوباره ظاهر شده است. طبقه سیاسی فعلی کنونی این واقعیت را کاملاً جذب نکرده است. این طبقه، غالباً وحدت را امری مسلم می‌داند و سابقه طولانی کشمکش‌های منطقه‌ای کشور را فراموش کرده است. ازآنجاکه آن‌ها وحدت را مسلم می‌دانستند، بسیاری از رؤسای جمهور جدید در دوران مدرن، وسوسه شدند که دولت‌های خود را با برنامه‌های بلندپروازانه‌ای شروع کنند که پیروان را به هیجان بیاورند، درحالی‌که با مخالفان ستیز می‌کردند. بااین‌حال، این سبک از قبضه کردن همه‌چیز توسط برنده، ممکن است به‌خوبی متناسب با نیازهای حال حاضر نباشد. این مسئله، ممکن است به‌جای بازسازی وحدت، اختلافات را تشدید کند.

تنها ۲۰ سال پیش، بسیاری از آمریکایی‌ها که از رونق اقتصادی کشورشان و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی روحیه گرفته بودند اطمینان داشتند که مدل حکمرانی آنان در آستانه فتح جهان است. رئیس‌جمهور، جورج دبلیو بوش، دموکراسی به سبک آمریکایی را «الگوی واحد پایدار برای موفقیت ملی» اعلام کرد. در مقابل، امروزه بسیاری از مردم نگران‌اند که این مدل، در آستانه سقوط است. غرورهای بیش‌ازاندازه و مهار نشده اوایل هزاره سوم، گمراهانه بود و ناامیدی و یأس سال ۲۰۲۱ نیز همین‌طور؛ ایالات‌متحده همانند بسیاری از کشورهای دیگر، درگیر تلاشی بی‌پایان برای حفظ وحدت، مهار خشونت سیاسی و رعایت اصول دموکراتیک است.

منبع:

این مقاله ترجمه‌ای است از سایت دی کانورسیشن، برای دریافت اصل مقاله کلیک کنید.