آینده­ دلار و نقش آن در دیپلماسی مالی

آینده­ دلار و نقش آن در دیپلماسی مالی

کریستوفر اسمارت[1] یادداشتی در 16 دسامبر 2018 با عنوان «آینده دلار و نقش آن در دیپلماسی مالی»[2] منتشر کرد. در این یادداشت تحلیلی اشاره شده است که متحدان آمریکا نگران قابلیت اعتبار مشارکت ایالات‌متحده برای شکل دادن به نظام مالی جهانی هستند. روندهای کنونی نشان می­دهند که سایر اقتصادها، رشد را تجربه کرده و آمریکا را با یک سهم روبه­ افول از اقتصاد جهانی تنها گذاشته ­اند.

مترجم: هادی قربا نیار

نقش محوری دلار در بازارهای جهانی مالی، منعکس­ کننده­ اعتماد به رهبری آمریکا و همچنین، فقدان جایگزین‌های معقول است. البته سلطه­ ارز ­رایج، رکن ­اساسی در تلاش­‌های آمریکا برای تشکیل یک نظام جهانی حول محور بازارهای آزاد و دموکراسی بوده و درعین‌حال، به‌عنوان مبنایی برای رشد پایدار یک اقتصاد جهانی، بیشتر تلفیقی به کار می­رود. این نقش­‌ها اکنون با خطراتی مواجه‌اند که روزبه ­روز نیز در حال افزایش هستند. جمهوری­ خواهان و کریستوفر اسمارت[۱] یادداشتی در ۱۶ دسامبر ۲۰۱۸ با عنوان «آینده دلار و نقش آن در دیپلماسی مالی»[۲] منتشر کرد. در این یادداشت تحلیلی اشاره شده است که متحدان آمریکا نگران قابلیت اعتبار مشارکت ایالات‌متحده برای شکل دادن به نظام مالی جهانی هستند. روندهای کنونی نشان می­دهند که سایر اقتصادها، رشد را تجربه کرده و آمریکا را با یک سهم روبه­ افول از اقتصاد جهانی تنها گذاشته اند.کریستوفر اسمارت[۱] یادداشتی در ۱۶ دسامبر ۲۰۱۸ با عنوان «آینده دلار و نقش آن در دیپلماسی مالی»[۲] منتشر کرد. در این یادداشت تحلیلی اشاره شده است که متحدان آمریکا نگران قابلیت اعتبار مشارکت ایالات‌متحده برای شکل دادن به نظام مالی جهانی هستند. روندهای کنونی نشان می­دهند که سایر اقتصادها، رشد را تجربه کرده و آمریکا را با یک سهم روبه­ افول از اقتصاد جهانی تنها گذاشته ­اند.کریستوفر اسمارت[۱] یادداشتی در ۱۶ دسامبر ۲۰۱۸ با عنوان «آینده دلار و نقش آن در دیپلماسی مالی»[۲] منتشر کرد. در این یادداشت تحلیلی اشاره شده است که متحدان آمریکا نگران قابلیت اعتبار مشارکت ایالات‌متحده برای شکل دادن به نظام مالی جهانی هستند. روندهای کنونی نشان می­دهند که سایر اقتصادها، رشد را تجربه کرده و آمریکا را با یک سهم روبه­ افول از اقتصاد جهانی تنها گذاشته ­اند.، منافع یک نظام اقتصادی باز و مشارکتی را -که احتمالاً مشاغل خوب را تمام کرده و خواهان کمک ­های مالی مداوم از بانک­های تسویه کننده و دولت­های فاسد خارجی است- زیر سؤال می‌برند. در همین زمان، متحدان و رقبا، هر دو در مورد پایداری رهبری آمریکا و منطق وابستگی با این شدت به یک قدرت مسلط، ابراز تردید می­کنند. چندان محتمل نیست که چنین سخنی، نشانه­ای باشد از فروپاشی مالی قریب­ الوقوع یا پیکربندی دوباره نظام جهانی.

قدرت نظامی و سیاسی آمریکا، همچنان از همه‌چیز مهم­تر است و سرمایه­ گذاران، هنوز هم هر زمان که خطرها بالا بگیرد، به سمت دلار عقب­‌نشینی می­کنند؛ حتی زمانی که آن­ها از خود آمریکا نشأت گرفته باشند. باوجوداین، نشانه­ های یک اجماع ازهم­پاشیده به آسانی قابل‌شناسایی هستند که ریشه آن­ها، افول درصد موجود از ارز رایج آمریکا در ذخایر ملی و نیز تضعیف اعتماد به توانایی آن برای حفظ انسجام این سیستم است. سرنخ­ها را باید در مؤلفه ­های اولیه­ گذرگاه­ های مالی که بازارهای دلار را دور می­زنند، نهادهای مالی بین­ المللی که آمریکا در آن­ها مشارکت فعال ندارد و روند روبه رشد برگزاری نشست اقتصادی میان وزرای مالی، بدون­ حضور یک رهبر جستجو کرد. آنچه برای نظام جهانی موجود خطر محسوب می­شود، جایگزین شدن یک قدرت دیگر به ­جای واشنگتن در این مسائل و حوزه­ها نیست، بلکه تهدید عبارت است از فقدان وجود یک رهبر در عرصه­‌هایی که روز­به ­روز، بیشتر برای تجارت جهانی اهمیت پیدا می­کنند. بدتر این است که واکنش به بحران مالی آتی، ناهماهنگ و فاجعه­ آمیز خواهد بود.

انتخابات میان­ دوره­ای ایالات‌متحده، موجب طرح برخی بحث­ های نو در مورد برنامه‌ کار جهانی آمریکا شدند، اما دیدگاه­ ها و اظهارات معدودی نیز به رأی ­دهندگان یادآور شدند که رهبری مالی بین ­المللی به آمریکایی­ ها، سود می­رساند نه صرفاً بانک ­های آمریکا. درواقع، وابستگی جهانی به دلار، یک اهرم ­فشار به واشنگتن می­دهد تا مبارزه با تروریسم و جرائم سایبری را سازمان­دهی نموده و قوانینی علیه فساد و فرار مالیاتی ایجاد کند و همچنین، با تدوین قواعدی برای جریان داده جهانی که محرک نوآوری اقتصادی دهه­ های آتی است، از حریم خصوصی حفاظت نماید. درعین‌حال، ایالات‌متحده باید بیانیه­ ها و گزارش ­های نشست ­ها را مبنا قرار دهد تا باوجود متحدان و رقبای مردد، بتواند پیشرفت­های عینی در این عرصه ­ها را به دست بیاورد. با توجه به تمامی فراز و نشیب ­های رهبری آمریکا، این کشور همچنان به تلاش برای فراهم ساختن یک چارچوب جهانی ضروری برای رشد قوی، پایدار و متعادل ادامه می­دهد. درهرحال، اعتماد به دلار فقط باوجود این حس، پایدار خواهد ماند که نقش آمریکا از مدیر اجرایی به یک شریک مدیریت کننده -که برای اتحاد نظام مالی جهانی، البته در کنار منافع خودش مبارزه می­کند- تغییر نماید.

شرکت­های خارجی به این دلیل از دلار استفاده می­کنند که مشتریان، تأمین­‌کنندگان و رقبایشان نیز از آن استفاده می­کنند. در نظرسنجی که گیتا گوپیناث[۳]، پروفسور رشته اقتصاد دانشگاه هاروارد[۴] و اقتصاددان ارشد کنونی در صندوق بین ­المللی پول[۵] انجام داده، سهم تجارت جهانی ثبت­شده به دلار، بیش از سه برابر سهم آمریکا از صادرات جهانی است. دولت­های خارجی دلار را در ذخایر خود انباشته می­کنند، چون تمایل دارند تا خود نرخ ارزشان را در مقابل ارز اصلی تجارت در جهان مدیریت کنند. بر اساس گزارش صندوق بین­‌المللی پول، دلار همچنان نزدیک به ۶۲ درصد تمامی ذخایر ملی را تشکیل می­دهد، یورو ۲۰ درصد و کمتر از ۲ درصد نیز متعلق به رنمینبی است، اگرچه سهم آن در تجارت جهانی، در حال افزایش است. درنهایت، سرمایه­‌گذاران دلار را ترجیح می­دهند، آن‌هم بخشی به دلیل اینکه شرکت­‌ها و دولت­‌ها این گونه‌اند و همچنین، به این علت که بازار­های دلار، عمیق­ترین و پیشرفته­ترین در نوع خود هستند و همین مسئله، باعث می­شود تا فرآیند دریافت وام در آن­ها، هزینه­ کمتری داشته باشد و یک بازگشت پول مطمئن هم در آن­ها، بیشتر محتمل است.

تهاترهای اقتصادی برای ایالات‌متحده روشن هستند. تغذیه ذخایر ارزی جهان، این چشم­انداز را مطرح می­کند که یک پول موردقبول همگان به شکلی واقعی چاپ شود و همه بتوانند، به‌وسیله‌ آن اسلحه بخرند، بدون اینکه کره را رها کنند (اشاره دارد به سیاست هم اسلحه و هم نان‌وآب). همچنین، سلطه­ دلار این امکان را به آمریکا می­دهد تا هرگونه هزینه­ برای انطباق جهانی با سایر کشورها را به تعویق بیندازد یا جهت آن را تغییر دهد. منفعت دیگر عبارت است از «درآمد حاصل از چاپ و انتشار پول» که این منفعت، درواقع نوعی وام بدون بهره از خارجی­هایی است که دوسوم ۱۰۰ دلاری­های در گردش را در اختیار دارند. نسبت به هزینه­ها، می­توان گفت که دسترسی آسان آمریکا به اعتبار با ­هزینه پایین، منجر به نرخ تسعیر قوی­تر می­شود که آن‌هم به صادرات ضربه زده و کسری تجاری و مالیاتی را بزرگ­تر می­کند. البته واشنگتن مسئولیت تأمین دلار و دارایی­های امن در یک بحران را بر عهده دارد.

رابرت ماندل[۶] برنده­ جایزه نوبل اقتصاد، این‌گونه نوشت که «قدرت­ های بزرگ ارزهای بزرگی هم دارند» و به نظر می­رسد که نفوذ جهانی و ارز جهانی، با یکدیگر پیوند خورده­اند. قطع به‌یقین، اگر قدرت نظامی و ثروت اقتصادی ایالات‌متحده از نقش مرکزی دلار پشتیبانی و حمایت کنند، نفوذ جهانی آمریکا افزایش خواهد یافت، آن‌هم به این دلیل که ارزشان بر تجارت، سرمایه و ذخایر ملی سلطه دارد. ایالات‌متحده شهرت زیادی در استفاده از قدرت نظامی­ به نمایندگی از منافع اقتصادی و یقیناً خود دلار دارد. مثلاً در زمان­های مختلف، به ژاپن، آلمان و عربستان سعودی، یادآور شده که تضمین­ های امنیتی آمریکا برای آن­ها، ضمانت انجام حمایت مالی است، آن‌هم زمانی که دلار، دچار مشکل شود. همچنین، در جریان بحران کانال سوئز،[۷] سلطه­ دلار به ایالات‌متحده این امکان را داد تا بریتانیا را وادار به عقب­نشینی نظامی کند، آن‌هم با این تهدید که در صورت مخالفت، یک تقاضای عظیم برای پوند استرلینگ، ایجاد خواهد کرد.

درنهایت، قدرت ارز به اعتماد به نیّت و قصد منتشرکننده آن وابسته است؛ منافع منتشرکننده به‌طور طبیعی، ممکن است مسئله اوّل باشد، اما اگر این منافع با اهداف مشترک رشد و ثبات جهانی همسو شوند، استفاده از آن ارز، افزایش پیدا خواهد کرد. مهم­ترین کنفرانس‌­های اقتصادی قرن بیستم، متحدان سیاسی و نظامی را گرد هم جمع کرد تا در مورد مسائل پولی و سیاست مالی، مذاکراتی دشوار داشته باشند. با وجود رقبا استراتژیکی که بر سر میز مذاکره نشسته­‌اند، این بحث­ها تا چه میزان سخت­تر خواهد شد؟ زمانی که رهبران گروه جی ۲۰،[۸] در نشست آتی خود برای پرداختن به یک بحران جهانی گرد هم می­‌آیند، چین یا روسیه چقدر برای همکاری اشتیاق دارند؟ ایالات‌متحده منافع خود را مدت­ها قبل از دولت ترامپ،[۹] در اولویت قرار داده اما این اقدام را در راستای ایجاد قوانین و مؤسسات مالی جهانی که برای همه کاربرد دارد، تفسیر کرده است. نگرانی­ روزافزون متحدان و رقبا، تردید­ها و دغدغه­ مشتریان بانک است که به آن­ها گفته شده، به این دلیل که مدیریت نیاز دارد تا سهام­داران را در اولویت اول قرار دهد، تمامی حق ­الزحمه­ ها افزایش یافته ­اند. این نکته ممکن است که علی‌القاعده درست باشد، اما یک استراتژی تجارت بوده که محل تردید است. در دورانی که سایر قدرت­ های اقتصادی در حال ظهور هستند، این قوانین توافق شده، قیود و الزامات مشترک، اهمیت بیشتری پیدا کرده­اند تا از منافع آمریکا حفاظت کنند. آن­ها در بحبوحه­ تحول شدت یافته‌ سیاست و تکنولوژی، همچنان باارزش­تر می‌شوند.

نفوذ آمریکا به شکلی قابل­ ملاحظه فراتر از ثبات و اصول بی­عیب اقتصاد کلان، حرکت کرده است؛ به‌عنوان‌مثال، سلطه­ دلار، از ابزار مقابله با پول­شویی، جرائم فراملی و تروریسم، حمایت کرده است. به­کارگیری اجباری بانک­ها برای نظارت و مجازات طیفی از بزهکاران واقعی و مظنون، از خواست آن­ها برای حفظ دسترسی به نظام دلار نشئت می­گیرد. این کار به همکاری بیشتر دولت­ها در تحقیقات موردی از فروشندگان مواد مخدر و پیگیری اقدامات هماهنگ­تر از طریق گروه ویژه اقدام مالی،[۱۰] منجر شده است. قانون آمریکا که بر اساس آن، بانک­‌های خارجی ملزم شدند تا نام مشتریانی که بدهی‌­های مالیاتی در این کشور را دارند، گزارش بدهند، با ترس و نگرانی از تعمیم آن به خارج از مرزها و تهدید جریمه­ های دشوار اجرا شد. بااین‌حال، در طول فقط چند سال، دولت­‌ها و بانک‌­ها در کشورهای مختلف با این قانون موافقت نموده و حتی اروپا، نسخه­ مخصوص به خود را معرفی کرد. در همین زمان، با توجه به اینکه بانک­‌های آمریکا بیشتر و بیشتر درگیر حفاظت از اطلاعات شخصی و مالی مشتریان خود شده­اند، اهمیت دلار در حال شکل دادن به قوانین گسترده‌­تری حول محور حریم خصوصی و جریان داده جهانی است. همان‌گونه که قدرت اقتصاد آمریکا موجب شده تا سایر اقتصادها در جریان گفتگوهای تجاری، مانند پیمان تجاری اقیانوس آرام[۱۱] و حتی بازنگری­ های قرارداد تجارت آزاد آمریکای ­شمالی[۱۲]، در مورد استانداردهای محیطی و کاری جدید بحث کنند، اهمیت دوچندان دلار برای آمریکا، اهرم­ فشار مضاعفی فراهم می­آورد تا به وسیله­ آن، معیارهای شفافیت دولتی را بهبود ببخشد.

البته روندهای کنونی نشان می­دهند که سایر اقتصادها رشد خواهند کرد و ایالات‌متحده را با افول سهمش در اقتصاد جهانی، تنها خواهند گذاشت. منتقدان و اندیشمندان بر این باورند که جهانی با چندین ذخیره از ارزهای کم‌وبیش برابر، عادلانه ­تر و باثبات­تر خواهد بود. یقیناً، دانشمندان سیاسی مدت­ها در مورد فواید نسبی یک سلطه جهانی واحد بر نظامی متشکل از چندین قدرت در حال رقابت بحث کرده­اند. در مورد مسائل اقتصادی و مالی جهانی، ایالات‌متحده از این نظام به نفع خود استفاده کرده است اما یک نیروی پیش­ران بنیادین از دیپلماسی مالی پساجنگ برای ایجاد قوانین باز، قابل پیش­بینی و شفاف تلاش می­کند. به‌طورقطع، سیاست «دلار قدرتمند» آمریکا، حاکی از یک مسئولیت نظام­مند بوده و متعهد به هدف قرار ندادن نرخ تسعیر است تا اینکه دیگران نیز همین کار را انجام داده و بدین ترتیب، در طولانی‌مدت سیستم نفع ببرد. حتی بُرنده­ترین ابزارها در جعبه­ تحریم­‌های آمریکا در مقایسه با کاربردشان در اقدام بین‌­المللی علیه جرم، تروریسم یا حاکمیت سرزمینی، کمتر به دلیل تحقق منافع محدود و سطحی استفاده شده­­اند.

نه آمریکا و نه ارز رایج آن، به سمت افولی غیرقابل ­اجتناب در حرکت نیستند. بااین‌حال، دوره­ای از رنجش و ناراحتی مردم عادی از ساختارهای مالی کنونی در کنار تغییر تخصیص ­های مالی در اقتصاد جهانی، تردیدهایی را درباره تعهد آمریکا به توافق پساجنگ برتون وودز،[۱۳] مطرح کرده است. گفتار دولت ترامپ و اقدامات حمایت از تولید داخل نیز بر دامنه­ تردیدها و گمانه­ زنی­ ها افزوده است. حتی با یک بازنگری سطحی از تاریخ، می­توان پی برد که نظام کنونی به همان اندازه که بر قدرت و سرنوشت آمریکا متکی است، به همان میزان نیز به اجماع وابسته می‌باشد، اما تقویت آن برای عصر پرتلاطم­تر آتی، مستلزم خلاقیت بیشتر سیاسی است. باید به ذی­نفعان داخلی ناخشنود، معدود منفعت­ های سیاسی را که ایالات‌متحده از انتشار ارز سرزمین امن جهان به دست می‌آورد، یادآور شد. رهبران سیاسی نیز باید نشان دهند که چگونه مشارکت و تعامل مالی بین ­المللی، می­تواند از یک اقتصاد جهانی حمایت کند که نه‌تنها قوی و پایدار بلکه عادلانه و قابل‌دسترس برای دیگران نیز است. دیپلماسی مالی آمریکا بیشتر از تلاش­های دیپلماتیک، مستلزم اعتماد به موفقیت است؛ اعتماد رأی­دهندگان نسبت به اینکه مشارکت آمریکا به رفع ترس اصلی‌شان کمک کرده و اعتماد سایر کشورها به اینکه دلار و نهادهای آن، بهترین مکانیزم را برای مدیریت ثبات مالی و رشد اقتصادی ارائه می­کنند.

برای مشاهده اصل مقاله کلیک کنید


[۱] CHRISTOPHER SMART

[۲] The Future of the Dollar—and Its Role in Financial Diplomacy

[۳] Gita Gopinath

[۴] Harvard

[۵] International Monetary Fund

[۶] Robert Mundell

[۷] Suez Crisis

[۸] G20

[۹] Trump

[۱۰] Financial Action Task Force

[۱۱] Trans-Pacific Partnership

[۱۲] North American Free Trade Agreement

[۱۳] Bretton Woods