بررسی نقش آمریکا در ورود رشته علوم اجتماعی به ایران در دوران جنگ سرد

بررسی نقش آمریکا در ورود رشته علوم اجتماعی به ایران در دوران جنگ سرد

در دومین نشست از سلسله نشست‌های تخصصی مرکز مطالعات آمریکا[1] با محوریت تأثیرات ایالات‌متحده در نحوه ورود علوم اجتماعی به ایران در دوره جنگ سرد و تبعات آن، دکتر محمدرضا قائمی نیک، به ایراد سخنرانی پرداختند.

دکتر قائمی نیک در ابتدا با عنوان این نکته که شکل‌گیری علوم اجتماعی در ایران در دوران جنگ سرد صورت گرفت، بیان کرد: دانشگاه تهران سال ۱۳۳۲، در میان دو جنگ جهانی اول و دوم، شکل می‌گیرد و پیشرو در این امر است و در سال ۱۳۳۷، ۱۴ سال پس از پایان جنگ جهانی دوم، مؤسسه مطالعات و تحقیقات علوم اجتماعی ذیل این رشته شکل می‌گیرد که در سال ۱۳۴۶ (۱۹۶۷)، یک سال پیش از جنبش‌های سال ۱۹۶۸، به مؤسسه تحقیقات تعاون، تحول پیدا می‌کند. این مؤسسه در سال ۱۳۵۱، به دانشکده علوم اجتماعی در میدان بهارستان تبدیل شد. حال، تأسیس علوم اجتماعی در چه فضایی شکل می‌گیرد؟ این تاریخ‌ها نشان می‌دهد که این اتفاق، در دوران جنگ سرد رخ می‌دهد. ایده جنگ سرد به معنایی در علوم اجتماعی ریشه دارد، زیرا این علوم، بر اساس افکار مارکس شکل‌گرفته و نگاه او یکی از ستون‌های علوم اجتماعی است.

 دکتر قائمی نیک در ادامه با بیان این نکته که جهان در دوران جنگ سرد حول دو ایده انقلاب کارگری و توسعه‌طلبی بوده است، عنوان کرد: اگر بلوک شرق، ایده استقلال‌طلبی و انقلاب‌های کارگری باشد، باید ببینیم در غرب، ایدئولوژی مسلط به‌ تناسب آن چیست. به‌وفور یک ایده‌ای را از جانب بلوک غرب می‌بینیم که به‌قدری از آن نوشته شده است که از آن، با عنوان امپریالیسم دانشگاهی یاد می‌شود؛ یعنی ما با یک کاری که بر روی آن فکر شده، طرف هستیم که آن، توسعه سرمایه‌داری است. مارکس، ایده محوری خود را با نقد سرمایه‌داری انجام می‌دهد، او بعد از نقد سرمایه‌داری به دنبال تحقق وقوع یک انقلاب کارگری برای جهانی است که در سرمایه‌داری محقق نشده و در کمونیسم، محقق خواهد شد؛ بنابراین، جهان در این فضا، حول دو ایده محوری انقلاب کارگری و استقلال‌طلبانه و ایده محوری توسعه‌طلبی و سرمایه‌داری می‌چرخد. وی با اشاره به این موضوع که رقابت‌های جنگ سرد بر سر این است که کدام‌یک از این ایده‌ها برنامه‌های بهتری برای اداره جهان ارائه خواهند داد، افزود: بلوک شرق تلاش می‌کند تا کشورهای جهان سوم را به انقلاب‌های پرولتاریایی تشویق کند و از آن‌سو، بلوک غرب تلاش می‌کند تا کشورهای جهان سوم را ذیل سرمایه‌داری خود قرار دهد و بلوک شرق را منزوی کند. در این دوره، در بسیاری از دانشگاه‌های آمریکا، سرمایه‌گذاری و برنامه‌ریزی جدی برای توسعه ایده سرمایه‌گذاری صورت می‌گیرد که در رأس این دانشگاه‌ها، دانشگاه هاروارد قرار دارد و درواقع، این دانشگاه، متکفل تئوری پردازی در حوزه سرمایه‌داری است. اساساً منازعه از منظر هویتی میان سنت‌های بومی و جامعه‌شناسی مدرن، بسیار حیاتی است و نباید این انقطاع با گذشته وجود داشته باشد و از یک‌سو، ما نیز نباید در آن برهه بمانیم؛ ما باید در سنت مستقر باشیم اما در حوزه مسائل اجتماعی پیرامون خود، دست به مطالعه، نوآوری و اقدام کنشگرانه بزنیم. درواقع، باید در زمینه مسائل معاصر، دست به اقدام بزنیم و کنشگری کنیم.

ایشان در پایان، ضمن پرداختن به نقش دانشگاه جامع امام حسین (ع) در خصوص مسئله جهان اسلام و نشر ایدئولوژی آن در سطح جهانی عنوان کردند: اگر به فیش‌های هفته وحدت در نگاه مقام معظم رهبری نگاه کنیم، ایشان به استعمار در همه ساحت‌های آن اشاره می‌کنند و به این مسئله، به‌مثابه یک مسئله وحدت شیعه و سنی و مسئله اسلام و استکبار می‌پردازند. همین‌که ما به استعمار، الزامات و ویژگی‌های آن بیندیشیم، مهم است. ما که به‌طور مضاعف درگیر ماجرای استعمار و پیوند شیعه و سنتی در برابر استعمار هستیم، باید پیامدهای استعمار در قبال علم اجتماعی، فضای سایبری و بسیاری از ساحت‌ها را بشناسیم. ایده ترقی، مبنای توسعه سرمایه‌داری است که ابزار تحقق آن، علوم اجتماعی است. مقام معظم رهبری بیش از دو دهه است که بر یکی الگوی متناسب اجتماعی پیشرفت تأکید دارند اما علیرغم این تأکید، ما هنوز نتوانسته‌ایم به یک الگوی بومی در علوم اجتماعی برسیم؛ درصورتی‌که می‌توان در این عرصه، پیگیری و اقدامات بسیاری صورت داد تا این علم، با آموزه‌ها و ارزش‌های دینی و بومی‌مان، متناسب و سازگار شود.


[۱] این نشست توسط دبیرخانه همایش بین‌المللی افول آمریکا این مرکز برگزار شده است