پایان تاریخ در خاورمیانه/ تغییرات سیاسی بازیگران عربی منطقه

پایان تاریخ در خاورمیانه/ تغییرات سیاسی بازیگران عربی منطقه

کنشگران عربی باید بدانند که سازگاری و انعطاف‌پذیری به جای توجه به قدرت صرف عامل تعیین کنده موفقیت کشورهای‌شان خواهد بود همان گونه که در سه دهه گذشته مشخص شده هیچ نظامی نه کمونیسم شوروی نه لیبرالیسم غربی مدنظر فوکویاما بدون اصلاح و مرمت مداوم قابل دوام نیستند. در این راستا، جان آلترمن، معاون ارشد «زبیگنیو برژینسکی» مشاور امنیت ملی اسبق امریکا و مدیر برنامه‌های خاورمیانه در «مرکز مطالعات استراتژیک و بین المللی» سرمقاله‌ای با عنوان «پایان تاریخ در خاورمیانه» منتشر کرد که در ادامه به آن پرداخته خواهد شد.

مترجم؛ هادی قربانیار

در تابستان سال ۱۹۸۹، یک دانشمند سیاسی جوان، با این اعلام جسورانه که پیروزی غرب بر اتحاد جماهیر شوروی[۱] در جنگ سرد،[۲] پایان تاریخ است، واشنگتن را متحیّر کرد. فرانسیس فوکویاما،[۳] در فروپاشی کمونیسم، “پایان­یافتن کامل جایگزین­های سیستماتیک عملی برای لیبرالیسم” را دید. او کامیابی لیبرالیسم را “نقطة پایانی تکامل

ایدئولوژیک بشر و همگانی سازی دموکراسی لیبرال غرب را، شکل غایی حکومت بشر می­دانست”. بسیاری از دولت­های عربی کنونی معتقدند که آن­ها نیز اکنون به نقطه­ای مشابه از شفافیت رسیده­اند ولی در واقع در موضعی متفاوت مستقرّ شده­اند. آن­ها هنوز تحت‌تأثیر تبعات جنبش بهار عربی قرار دارند. نقطة تلاقی و هم­گرایی این دولت­ها، الگویی است که استبداد را با یک شبکه امنیت اجتماعی، محدودیت­های شدید بر آزادی دینی، یک فضای اجتماعی بیشتر لیبرال و یک بخش خصوصی سرزنده­تر ترکیب می­کند. می­توان این الگو را “اجماع شورای همکاری خلیج‌فارس[۴]” نامید اما حوزة عملی آن از تانزانیا تا اردن و فراتر از آن را در برمی‌گیرد.

اجماع شورای همکاری خلیج‌فارس، واکنشی بود به مجموعه­ای واقعی از مشکلات. با اینکه در اوایل این قرن، رادیکالیسم یک نیروی اقلیت در جهان عرب به شمار می­رفت اما همچنین نیرویی درحال‌رشد نیز محسوب می‌شد که توسط جوانانی که سال­های متمادی بین فارغ­التحصیلی و ورودشان به بازار کار را بی­هدف گذرانده بودند، تشدید گردید. گروه­های جهادی نه‌تنها به جوانان، پرداخت دستمزد و نوعی حس تعلّق می­دادند بلکه از غربت و بیگانگی که بسیاری از آن­ها احساس می­کردند نیز سخن می­گفتند. اقتصادهای ضعیف، مایة ناامیدی هستند، چون تعداد جوانانی که به دنبال استخدام دولتی­اند، بیشتر از ظرفیت­های استخدامی دولت است. از هر نظر، نهاد دینی، یک شریک غیرقابل‌اطمینان در مقابله با افراط­گرایی بوده است و در بسیاری از موارد، نه‌تنها عدم تحمل را پذیرفت بلکه در واقع به سمت آن تشویق کرد. با پدیدارشدن بحران مسئله انتقال انرژی، به نظر می­رسد که شرایط گسترده­تر اقتصادی آمادة دشوارتر شدن، هستند.

بخشی از این اجماع جدید، تعهّد برای جدی گرفتن مسئله جوانان است. بسیاری از دولت­های منطقه، عملکردهای حرفه­ای در زمینه شبکه­های اجتماعی داشته‌اند و با کمک اینفلوئنسرها، استوری­های مثبتی منتشر می­کنند که توجّه جوانان را جلب می­کند. همچنین گفته­شده است که آن­ها در زمینه­های رأی­گیری، گروه­های کانونی و تحلیل احساسات در شبکه­های اجتماعی، سرمایه­گذاری کرده‌اند و از این طریق، تأثیرات گفتار و رفتار خود را می­سنجند تا اقداماتشان را بر آن اساس تنظیم کنند. احتمالاً سرویس­های امنیتی نیز شبکه­های اجتماعی و ارتباطات الکترونیک و نیز اینترنت را رصد می­کنند. آن­ها از این عرصه با یک انرژی روزافزون مراقبت می­کنند.

به‌علاوه، چندین دولت سیاستی را در پیش گرفته­اند که تقریباً شبیه به اجبار برای پذیرش و تحمّل اجتماعی است. طرح پلیس دینی در عربستان سعودی عقیم ماند و دولت اقدام به ترویج کنسرت­های عمومی، سینماها و اجتماعات عمومی نمود. رئیس­جمهور سیسی[۵] تلاش ویژه­ای برای پذیرش و توسعه کلیسای قبطی[۶] در مصر انجام داد. امارات متحده عربی در حال ساخت مجموعه­ای در ابوظبی است که شامل یک مسجد، کلیسا و صومعه است. همچنین این کشور از ساخت اوّلین عبادتگاه مورمون­ها[۷] در محل نمایشگاه اکسپو[۸] دبی ۲۰۲۰ (بعد از اتمام نمایشگاه) استقبال کرد. دولت­های منطقه به شکلی فزاینده تلاش می­کنند تا خطابه­های مساجد را مکتوب کنند. به‌ندرت با این‌گونه اقدامات، مخالفت آشکاری صورت می­گیرد.

از یک منظر می­توان گفت که این اقدامات با تأخیری طولانی در حال انجام هستند. بر اساس این روایت، نیروهای محافظه­کار برای مدّت نیم­قرن در خاورمیانه، قدرت را در اختیار داشته‌اند و پلورالیسم را تا حد ممکن تضعیف کردند و هم‌زمان، دیدگاه­های خود را نیز بر نسل جدید تحمیل نمودند. در طول این فرآیند، خاورمیانه درگیر خشونت و آشوب شد. بسیاری از خوش­آتیه­ترین جوانان، به فکر مهاجرت افتادند و اقتصادها راکد و ضعیف شدند. اسلام سیاسی، نشان داد که یک بن­بست است و بروکراسی­های ملال­آور دولتی، بسیار فراتر از نقطة تحمّل­پذیری، گسترش یافتند. اقدامات جدید باعث خواهد شد تا دولت­ها سریع­تر و چابک­تر گردند و کشورهایی که هدایت می­کنند بهبودپذیرتر شوند.

بر اساس نگرشی دیگر، می­توان گفت که این اقدامات صرفاً در راستای جایگزین ساختن گونه­های قدیمی استبداد با انواع مدرن­تر آن است. در این تحلیل، نظام­های جدید، بیشتر از قدیمی­ها، بهبودپذیر و یا بادوام نیستند و با کاهش رانت – نه حداقل درآمدهای هیدروکربنی که دهه­ها منطقه را پابرجا نگه داشته است – شکاف­ها به‌سرعت پدیدار می­شوند. مشکلات اساسی، هیچ دستاوردی نداشتند و محافظه­کاران نیز به نتیجة مطلوب خود نرسیده­اند ولی بااین‌وجود دیدگاه­های آن­ها جذابیت دارد. دولت­ها همچنان تلاش دارند تا مردم را از پویایی در زندگی محروم سازند. در سوی دیگر، رهبران مسئولیت نظارت بر رفتار و زیاده­روی­هایشان را خودشان به عهده گرفته­اند. این نظام­های مدرن­تر، به‌جای ترویج بهبودپذیری، تلاش می­کنند تا مکانیزم­هایی که آسیب‌های فاجعه­بار آن­ها بر توسعة اجتماعی، اقتصادی و سیاسی خاورمیانه اثبات شده است را حفظ کنند. به نظر می­رسد که حقیقت، جایی بین این دو مسیر افراطی قرار داشته باشد. قطعاً صحیح است که دولت­های عربی غالباً اقتصادهای خود را خفه و سرکوب کرده‌اند و فضای زیادی را در اختیار نیروهای دینی قرار داده­اند تا راه خود را به سمت سلطة اجتماعی با زورگویی هموار سازند. برخی از اقدامات و تحرّکات جدید، ضروری و خوشایند هستند. همچنین این صحیح است که تلاش حکومت­ها برای حفظ کنترل و سلطه، تهدیدی برای نوآوری است و مانع بازنگری رفتارهای معیوب و ناقص می­شود. وقتی هیچ حد و مرزی وجود ندارد، دولت­ها پا را از حد خود فراتر می­گذراند؛ جایگاه “شهریاران فیلسوف” مشتاق، در قرن بیستم ارتقاء یافت اما آن­ها بیشتر گرایش­ها و رفتار افراطی را به وجود آوردند که منتهی به نظام­هایی شکست­خورده شد. موسولینی[۹]، استالین[۱۰]، پرون[۱۱]، خمینی و چاوز[۱۲] همگی از جای دیگر تأثیر گرفته بودند. چین زمانی شکوفایی پیدا کرد که سیاست، یک گام بزرگ به جلو[۱۳] و انقلاب فرهنگی[۱۴]مائو زدونگ[۱۵] را کنار گذاشت.

دولت­های منطقه لازم است بدانند که سازگار شدن و انعطاف­پذیری، به‌جای قدرت صرف، تعیین‌کنندة موفقیت کشورهایشان است. همان­گونه که سه دهه گذشته نشان داده است. هیچ نظامی – نه کمونیسم شوروی و نه لیبرالیسم غربی فوکویاما – بدون حفاظت دائمی، پایدار نخواهد بود. تاریخ در سال ۱۹۸۹ به پایان نرسید و اکنون نیز به پایان نخواهد رسید. تواضع، در حکومت­داری به اندازة قدرت، اهمیت دارد.


[۱] Soviet Union

[۲] Cold War

[۳] Francis Fukuyama 

[۴] GCC

[۵] Sisi

[۶] Coptic Church

[۷] Mormon

[۸] Expo

[۹] Mussolini

[۱۰] Stalin

[۱۱] Peron

[۱۲] Chavez

[۱۳] Great Leap Forward

[۱۴] Cultural Revolution

[۱۵]Mao Zedong

منبع:

این مقاله ترجمه از سایت سی اس ای اس است،برای دریافت اصل مقاله کلیک کنید.