سیاست مهاجرتی: نمونه ­ای از نژادپرستی ساختاری کلاسیک و درک نشده

سیاست مهاجرتی: نمونه ­ای از نژادپرستی ساختاری کلاسیک و درک نشده

چارلز کاماساکی[1] در 23 مارس 2021 مقاله‌ای با عنوان «سیاست مهاجرتی آمریکا، نمونه‌ای از نژادپرستی ساختاری کلاسیک و درک نشده[2]» در موسسه بروکینگز به چاپ رسانده است. در این مقاله به نقد نظام مهاجرتی در آمریکا و تبعیض هایی که این نظام نسبت به رنگین پوستان قائل می شود پرداخت.

مترجم: هادی قربا نیار

وقتی تصاویر خانواده ­ها و فرزندان بدون سرپرست را می­بینیم که تلاش می­کنند، از خشونت موجود در وطنشان به سمت یک زندگی بهتر در اینجا فرار کنند، باید پرسید که اگر آن­ها اهل آمریکای لاتین نبوده و در عوض، مهاجرانی از اروپا بودند، آیا رفتاری متفاوت با آن­ها می­شد؟ بررسی سیاست­های مهاجرتی از قاب نگاه یک نژادپرستی سیستماتیک، نشان می­دهد که امروزه مهاجران فاقد مدرک قانونی -که بیشتر اهل آمریکای لاتین هستند- با عواقب به‌مراتب سخت­تر و شدیدتری نسبت به اروپایی‌های سفیدپوست سال­های گذشته، برای ارتکاب دقیقاً همان جرم ورود غیرمجاز روبرو می­شوند. نظامی که با مهاجران صرفاً به دلیل نژادشان، رفتاری متفاوت دارد، اساساً تعریف درس‌نامه‌ نژادپرستی ساختاری است.

مهاجرت «غیرقانونی» در دهه­ های گذشته به شکلی چشم­گیر رواج داشت؛ در آغاز قرن، بسیاری از اروپایی ­ها به آمریکا آمدند درحالی‌که «یک نشانه­ مخصوص» همراه داشتند، برچسبی که بر روی لباس آن­ها دوخته شده بود تا کارفرما یا پیمان­کاری که قرار بود، هزینه­ سفر مهاجران را بدهد، بتواند تازه­واردها را در لنگرگاه جزیره الیس[۳] پیدا کند. درحالی‌که خدمتگزاری غیرقانونی-قراردادی -که خیلی وقت پیش منسوخ‌ شده است- در آن زمان، بسیار رواج داشت. در این زمینه، یک مقام اتحادیه کارگری در سال ۱۹۱۲، شهادت داد که «بیش از ۸ نفر در هر ۱۰ نفر»، از مهاجران میلیونی که در آن سال به کشور وارد می­شدند، یک پیشنهاد شغلی از کارفرمایی که هزینه­ سفر فرد تازه­وارد را پرداخت می­کرد، دریافت می­کردند. دیگران نیز به‌عنوان مسافرین قاچاق با کشتی­ واردشده و یا به‌صورت غیرقانونی از مرز کانادا عبور می­کردند، همان­گونه که مجری خبر عصرگاهی شبکه سی بی اس،[۴] نورا اُدانل[۵] اخیراً دریافته  که پدربزرگ ایرلندی­اش در سال ۱۹۲۴، چنین کاری را انجام داده است. دیگران از هر روش ممکن برای خلاصی یافتن از آزار استفاده می­کردند. خانواده آهنگ­ساز، اروینگ برلین[۶] برای فرار از قتل­­عام در روسیه در اواخر دهه­ ۱۸۰۰ میلادی، از پاسپورت­های تقلبی استفاده کردند تا وارد آمریکا شوند. پروفسور رشته­ حقوق دانشگاه هاروارد[۷]، جد بزرگ آلن درشویتز،[۸] مشاغل جعلی در صومعه­ محل کار خود ایجاد کرده بود تا ورود نزدیکانش به آمریکا را در آستانه­ هولوکاست سرعت ببخشد. در دهه­ ۱۹۳۰ میلادی، اجداد جرد کوشنر[۹] برای ورود به آمریکا، از مرز چندین کشور اروپایی به‌صورت غیرقانونی عبور کرده، یک حامی در آمریکا را به دروغ ثبت کردند، از یک نام فرضی استفاده ­نموده و در مورد وطن خود نیز دروغ ­گفتند.

برعکس جمعیت فاقد مدرک شناسایی امروزی، مهاجران اروپایی «غیرقانونی»، با عواقب بسیار کمی روبرو شدند. عملاً هیچ ساختاری برای اجرای قانون مهاجرت وجود نداشت. در صورت دستگیری، فقط تعداد معدودی از کشور اخراج می­شدند. تمامی آن­هایی که به‌صورت غیرقانونی قبل از دهه­ ۱۹۴۰ میلادی وارد آمریکا شدند، به لطف قانون مرور زمان، از خطر اخراج مصون ماندند و در دهه­های ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ میلادی، ده­ها هزار مهاجر فاقد مجوز ورود مانند پدربزرگ نورا اُدانل، شامل عفو شدند. تعداد معدودی هم که تحت شمول این قانون یا عفو عمومی قرار نگرفتند، وسیله­ حفاظتی دیگری داشتند؛ تا سال ۱۹۷۶، دولت به‌ندرت اقدام به اخراج شهروندان آمریکایی از کشور می­نمود. هیچ محدودیتی برای مهاجران نسبت به کمک­های دولتی وجود نداشت تا دهه­ ۱۹۷۰ میلادی و بعد از سال ۱۹۸۶ بود که استخدام یک مهاجر فاقد مدرک، غیرقانونی اعلام شد.

به‌طور خلاصه، از اوایل دهه­ ۱۹۶۰ تا دهه­ ۱۹۶۰ میلادی، میلیون­ ها مهاجر عمدتاً سفیدپوست، به‌صورت غیرقانونی وارد کشور شدند، اما در عمل با هیچ تهدید بازداشت یا اخراج از کشور مواجه نشدند. شرکت­ های تجاری به‌صورت قانونی این مهاجران را استخدام می­کردند؛ افرادی که در هنگام مشکلات مالی، مستحق دریافت کمک­های دولتی بودند. در مقابل، جمعیت مردم فاقد مدرک شناسایی امروزی-بیشتر اهل آمریکای لاتین و عمدتاً رنگین­پوست- هیچ‌کدام از امتیازاتی را که به نسل ­های قبلی مهاجران سفید اعطاء شده بود، دریافت نکردند. سخت شدن قوانین مهاجرت هم‌زمان شد با تغییر جهت بحث­ های نژادپرستانه از مهاجران اروپایی به سمت تازه­واردهای اهل آمریکای لاتین، آسیا و آفریقا که البته، عمدتاً آمریکای لاتینی‌ها در این‌گونه بحث­ها مورد هدف قرار می­گرفتند. محققان نشان داده­اند که چگونه در دهه­ ۱۹۶۰ میلادی، دیدگاه­های نژادپرستانه­ مکزیکی‌ها، قانون و رویه­های اداری را شکل داد. در طول دهه­ بعد، کنگره به برنامه براسرو[۱۰] پایان داد، طرحی که سالیانه به ۸۰۰۰۰۰ مهاجر موقت از مکزیک، اجازه داده بود تا عمدتاً در بخش کشاورزی مشغول به کار شوند؛ مهاجرت قانونی از مکزیک را ۵۰ درصد کاهش داده و همچنین، به این رسم دیرینه­­ که والدین شهروندان آمریکایی از کشور اخراج نخواهند شد، پایان داد. کاهش­ راه­ های قانونی مهاجرت همان­طور که پیش­بینی می­شد، باعث افزایش ورودهای غیرقانونی گردید و این مسئله، تقاضا برای اجرای سخت­تر قوانین را در پی داشت.

محدودیت­ ها برای دسترسی به کمک ­های دولتی، گام بعدی بود. در میان یک بحث بسیار تأثیر گرفته از نژادپرستی، در سال ۱۹۷۱، ریگان[۱۱] فرماندار وقت، برنامه اصلاحات گسترده رفاهی در کالیفرنیا را به تصویب رساند که بر اساس آن، کمک به مهاجران غیرقانونی ممنوع شد. کمی بعد، سایر ایالت­ها و دولت فدرال، اقدام مشابهی را انجام دادند. در سال ۱۹۹۶، بعد از یک بحث عمیقاً نژادپرستانه در مورد پیشنهاد کالیفرنیا ۱۸۷[۱۲] که تلاش داشت، خدمات دولتی به مهاجران فاقد مدرک شناسایی را ممنوع کند، کنگره پا را فراتر گذاشته و مهاجران قانونی را نیز از بیشتر کمک­های فدرال محروم کرد، اگرچه برخی از این حمایت­های دولتی بعدها بازگردانده شدند. در آن سال، کنگره قوانینی را تصویب کرد که بر اساس آن، بیشتر افرادی که اهل آمریکای لاتین بوده و از مرزهای جنوبی عبور کرده بودند، از دریافت گرین کارت محروم می­شدند. لایحه­ مشابهی به پلیس محلی- ایالتی اختیار می­دهد (مانند جو آرپایوی[۱۳] بدنام که به جرم پرونده­سازی برای افراد اهل آمریکای لاتین، صرفاً با این گمان که آن­ها ممکن است، فاقد مدرک شناسایی باشند، محکوم شد) تا قوانین مهاجرتی را اعمال کنند.

بنابراین، مهاجران بدون مدرک امروزی که رنگین­پوست نیز هستند، به‌مراتب با عواقب شدیدتری برای جرائم خود نسبت به نیاکان سفیدپوستشان مواجه‌ هستند؛ اول اینکه آن­ها بیشتر احتمال می­رود که دستگیر شوند. در طول نیم‌قرن گذشته، نظام اجرای قانون مهاجرت از مجموعه­ای از چند صد مأمور مرزی به آنچه مؤسسه سیاست مهاجرت،[۱۴] «یک دستگاه مهیب» می­خواند، تغییر پیدا کرده است. این مجموعه، بزرگ­تر از سایر نهادهای اجرا قانون فدرال بوده و توسط پلیس ایالتی و محلی، حتی گسترده­تر نیز شده است. در زمان دستگیری، دیگر قانون مرور زمان کاربردی ندارد. قانون عمدتاً مانع می­شود که مهاجران آمریکای لاتین، بتوانند به یک جایگاه قانونی دست پیدا کنند، اما بااین‌حال، نوعاً برای دیگر مهاجران که بیشتر از تعداد روزهای روادید خود در آمریکا مانده‌اند، امکان دریافت اقامت دائم را فراهم می­کند؛ علی­رغم این واقعیت که در طول دهه­ گذشته، افرادی که بیشتر از تعداد روزهای روادید خود در آمریکا ماندند، با یک نسبت دوبه‌یک، بیشتر از تعداد کسانی بودند که از مرز به‌صورت غیرقانونی عبور کردند. جای تعجب نیست که حتی با اینکه ۵۷ درصد مهاجران از آمریکای لاتین می­آیند، اما همواره بیش از ۹۰ درصد افرادی که از کشور اخراج می­شوند، اهل آمریکای لاتین هستند.

به دلیل این‌که کارفرمایان، نمی­توانند به‌صورت قانونی افراد فاقد مدرک شناسایی را استخدام کنند، بیشتر آن­ها به سمت اقتصاد زیرزمینی کشیده می­شوند؛ در مشاغلی که دولت ترامپ[۱۵] در دوران پاندمی کرونا، آن­ها را به طعنه «حیاتی» خواند. اگر آن­ها شغل خود را از دست بدهند یا بیمار شوند، در عمل مشمول تمامی کمک­های دولتی نخواهند شد، حتی با اینکه به سیستم مالیات می­پردازند. برخلاف نسل­های پیشین مهاجران غیرقانونی، سیاست­های جزایی و تنبیهی مهاجرتی امروزی پیامدهایی برای خانواده­های «بیگانگان غیرقانونی» دارد، ازجمله برای حدود ۶ میلیون شهروند آمریکا یا اعضاء خانواده­هایی که قانونی هستند. آن­ها نه‌تنها زندگی روزمره‌ خود را با تهدید جدایی از خانواده بر اثر اخراج از کشور می­گذرانند، بلکه به میزان زیادی نیز از کمک­های دولتی محروم‌اند و این، یعنی گسترش پیامدهای منفی نژادپرستی ساختاری که در نظام مهاجرتی کنونی وجود دارد.

ترامپ به‌صورت علنی از جاذبه ­ها و وجهه ­های نژادپرستی برای توجیه سیاست­های ضد مهاجرتی استفاده کرد، درصورتی‌که نیازی به این کار نبود، زیرا نظام مهاجرتی ما، متضمن این فرضیه است که مهاجران رنگین­پوست، امروز شایسته­ دریافت امتیازاتی که به نسل­های پیشین از مهاجران اروپایی سفیدپوست اعطاء شده بود، نیستند. برنامه مهاجرتی دولت بایدن[۱۶] با قانون­مند کردن جایگاه مهاجران بدون مدرک که تنها جرمشان، انجام همان عملی است که همتایان سفیدپوستشان نسل­ها قبل انجام داده بودند، به تغییر این نابرابری نژادی، کمک خواهد کرد. برنامه­ بایدن به مهاجران غیرقانونی حال حاضر در آمریکا که هیچ جرم خاص دیگری مرتکب نشده­اند، اجازه می­دهد تا برای داشتن یک جایگاه قانونی درخواست بدهند. این کار نه‌تنها به تجدید و احیاء اقتصاد کمک می‌کند (بر اساس اعلام دفتر بودجه کنگره[۱۷] که از طیف خاصی طرفداری نمی­کند، قانون­های مشابه، کسری بودجه ۱ تریلیون دلاری را کاهش و تولید ناخالص داخلی را ۳٫۳ درصد افزایش می­دهد و این افزایش، برای تمامی آمریکایی­ ها بعد از ۱۰ سال اتفاق می­افتد)، بلکه هم‌زمان نژادپرستی ساختاری در درون نظام مهاجرتی ما را نیز موردتوجه قرار می­دهد. تمامی آمریکایی­ ها که به دنبال یک بازیابی اقتصادی سریع و همچنین، جامعه­ای عادلانه­تر از منظر نژادی هستند، باید از این طرح حمایت کنند.

برای مشاهده اصل مقاله کلیک کنید


[۱] Charles Kamasaki

[۲] US immigration policy: A classic, unappreciated example of structural racism

[۳] Ellis Island

[۴] CBS

[۵] Nora O’Donnell

[۶] Irving Berlin

[۷] Harvard

[۸] Alan Dershowitz

[۹] Jared Kushner

[۱۰] Bracero program

[۱۱] Reagan

[۱۲] California Proposition 187

[۱۳] Joe Arpiao

[۱۴] Migration Policy Institute

[۱۵] Trump

[۱۶] Biden

[۱۷] Congressional Budget Office