برای روایتگری مرگ رویای امریکا می توان به سینما امید داشت!

برای روایتگری مرگ رویای امریکا می توان به سینما امید داشت!

در شماره اسبق این ماهنامه در یادداشت «تبعیض‌­های اجتماعی در سرزمین فرصت‌ها» به مسئله بی­عدالتی­ها و چالش­‌های اجتماعی در آمریکا پرداختیم و اینکه چگونه با وجود معضلات گسترده در سطوح مختلف، دستگاه تبلیغاتی این کشور تلاش می­‌کند تا تصویری جذاب از این کشور در ذهن افکار عمومی جهان ساخته و پرداخته شود. تلاش شد غیرواقعی بودن این تصویرسازی­‌ها با استناد به گزارش­‌های معتبر بین‌المللی و نیز بر پایه آمارهای موسسات آمریکایی تبیین شوند. واقعیتی که استراتژیست‌های بنامی همچون جوزف نای را هم بر این داشته تا نسبت به بحران افول آمریکا به رهبران این کشور هشدار بدهند.[1]

دکتر مهدی بهمنی؛ دکتری مطالعات آمریکا از دانشگاه Ucd و پژوهشگر پژوهشکده مطالعات فناوری ریاست جمهوری و همکار در مرکز مطالعات آمریکا

بحث پیرامون افول آمریکا یکی از آن دسته موضوعاتی است که طرفداران و مخالفان سفت و سخت خود را دارد. شایان ذکر است که اگرچه تنور این بحث در ایران -بخصوص در سال­ های اخیر- گرم شده اما اساسا این اندیشمندان آمریکایی بوده­اند که دهه‌­ها قبل اجاق آنرا را روشن کرده و بسط داده ­اند. شروع مباحث مربوط به افول آمریکا را می­ توان به ورود ایالات متحده در جنگ جهانی اول ارجاع داد. زمانی که رهبران این کشور با اعزام نیروی نظامی به اروپا و در جهت حمایت از برخی قدرت ­های متحد، عملاً پایان حاکمیت نزدیک به یک قرنی دکترین مونروئه بر سیاست خارجی کشورشان را علنی کردند.

مخالفان این تغییر راهبردی، آن‌را پایانی بر آنچه که با عنوان ارزش­ های آمریکایی[۲] شناخته می­ شد تلقی نموده و این تغییر را آغازی بر افول آمریکایی می­‌دانستند که تا آن زمان به عنوان حامی استقلال کشورها و حقوق انسان­‌ها و جوامع ستم‌دیده شناخته می ­شد. طرفداران این طرز تقلی به افول گرایان[۳] مشهور شدند. باید تأکید شود که منظور نگارنده در این صفحات از “افول” کاملا با مفهوم “فروپاشی” متفاوت است. بطور خلاصه عمده‌­ترین تفاوت آنها در این است که اولاً فروپاشی امری دفعی است که در یک دوره زمانی کوتاه رخ می­ دهد اما افول امری تدریجی و به اصطلاح زمانبر است. ثانیاً اینکه فروپاشی غالبا پدیده­ای بازگشت ناپذیر به شمار می ­آید و احتمال ترمیم برای آن نمی‌­توان متصور شد؛ حال آنکه در فرایند افول امکان عقلایی برای ترمیم و بازگشت به حالت مطلوب همواره وجود دارد.

ظهور افول گریان باعث شکل گیری جبه‌ه­ای مخالفی شد که مدعای اصلی آنها بر این باور استوار بود که ایالات متحده آمریکا هرگز افول نخواهد کرد چرا که یک استثناست و با ابرقدرت‌‎­های قبلی تفاوت دارد. این تفاوت هم به روند شکل‌گیری و ظهور این قدرت بین‌المللی مربوط می­‌شود و هم از حیث نوع مداخلاتی است که توسط این کشور در نظام بین‌الملل انجام می­گیرد. بطور خلاصه آن ها از همان ابتدا تا امروز همیشه ادعا کرده‌­اند که این مداخلات با انگیزه‌های خیرخواهان‌ه­ای از جنس همان ارزش‌­های سابق یا به اصطلاح ارزش­‌های آمریکایی صورت می­‌گیرند نه بر مدار زور و عدم رضایت. به همین دلیل، گروه دوم به طرفداران مکتب استثناگرایی[۴] شهرت پیدا کردند.

  • بحران های هویتی و رویای آمریکایی

به اعتقا نگارنده مفهوم استثناگرایی آمریکایی پیوندی نا گسستنی با مفهوم کلیدی رویایی آمریکایی[۵] دارد.  این رویا مجموعه‌­ای از ایده‌­هاست که از کارکردی مانیفست مانند برای هویت بخشی به ملت آمریکا برخوردار است. این ایده یا مفهوم ابتدا توسط جیمز آدامز (۱۹۳۱) و در پاسخ به بحران هویتی دهه­‌های بعد از جنگ جهانی اول بکار رفت اما به سرعت جای خود را در گفتمان سازی­های رسانه‌­ای و سخنرانی­‌های رهبران سیاسی باز کرد تا جایی که به رکنی مهم در تعریف هویت آمریکایی[۶] و تصویرسازی از ایالات متحده تبدیل شد. اصلی­‌ترین اجزائی که رویای آمریکایی بر اساس آن‌ها تبیین و ترویج می­ شود عبارتند از: دمکراسی خواهی، آزادی طلبی، عدم تبعیض و رفاه اقتصادی. شاید خلاصه‌­ترین تعریف از این رویا را بتوان این جمله آدامز در کتاب حماسه آمریکا[۷] دانست که می­ گوید: “زندگی باید برای همه بهتر، غنی­تر و کامل ­تر باشد و راه آن فراهم کردن فرصت‌­های برابر است تا همگان در سایه توانمندی و تلاش به آن برسند؛ فارغ از اینکه از کجا آمده­‌اند و متعلق به چه طبقه‌­ای هستند”.[۸]

در بازگشت به اصل بحث باید تأکید کرد که افولگرایان باور دارند سرزمینی که ادعا می­‌شود بر پایه «رویای آمریکایی» ساخته شده است و عناوین پرطمطراق زیادی همچون ملت مهاجران[۹] و سرزمین فرصت­‌ها[۱۰] را یدک می­‌کشد و تلاش دارد منبعی الهام بخش برای دیگران باشد، اما در مقام واقع فاصله زیادی میان آن با وضعیت رویایی مورد نظر به وجود آمده است. در این میان مشکل بزرگ آنست که فاصله ذکر شده هر روز در حال بیشتر شدن هم هست. نوام چامسکی در یادداشتی این وضعیت را به حالتی تشبیه می­ کند که اتفاقات بزرگی در حال وقوع هستند اما تمایل رهبران و هدایت کنندگان افکار عمومی در جهتی است که می­‌خواهند مردم از عمق فاجعه آگاه نشوند و به همین دلیل از شگردهای مختلف برای تحقق این هدف بهره می‌­برند.[۱۱]

از این منظر، در کنار رشد مراکز افکار سنجی و مؤسسات مطالعاتی مرتبط با هدایت افکار عمومی همچون گالوپ و پیو، یکی دیگر از کارآمدترین ابزارها را باید استفاده از رسانه­‌های دیداری و شنیداری دانست که ماموریت اصلی­شان ساختن تصویری جذاب از آمریکا و آمریکایی­هاست. در میان طیف گسترده این رسانه‌­ها، صنعت سینما و تلوزیون آمریکا قرار دارد که در افواه عمومی بیشتر به هالیوود معروف شده است. رسانه‌­ای که از جایگاه ویژه­‌ای در سطح داخلی و بین المللی برخوردار است و از همان ابتدای شکل‌­گیر در سال ۱۹۰۸ تا امروز تلاش پیوست‌ه­ای برای عمل به ماموریت تعریف شده داشته است. بخش مهمی از این ماموریت با حمایت­‌های مالی دولت فدرال محقق شده و در کنار آن نقش لابی‌­های ذی­نفوذ غیرقابل انکار است.[۱۲] شاید این ادعای گزافی نباشد که اگر هالیوود شکل نمی­گرفت و مورد حمایت واقع نمی‌­شد، روند افول رویای آمریکایی خیلی زودتر از چیزی که امروز شاهد آن هستیم اوج می‌­گرفت.

اما این همه ماجرا نیست و با وجود نقش مهمی که هالیوود در ترویج رویایی آمریکایی داشته، یک جریان مخالف هم شکل گرفته که موضعی انتقادی نسبت به جامعه آمریکا و عملکرد هالیوود دارد. از میانه‌­های دهه ۱۹۶۰ و به موازات شکل گیری پدیده‌­ای که در ادبیات علمی و ژورنالیستی از آن به سینمای منتقد[۱۳] و سینمای مستقل یاد می­‌شود، جریانی پا به عرصه وجود گذاشته که ضمن انتقاد از تبعیض‌­های اجتماعی گسترده در ایالات متحده، موضعی افشاگرانه نسبت به واقعیات نقض کننده رویای آمریکایی اتخاذ کرده است. به تعبیر رامین بحرانی (کارگردان ایرانی-آمریکایی)، فیلم سازانی که خودشان را در این اردوگاه تعریف می­‌کنند عمدتاً به تولید کارهایی مشغولند که از «کلیشه‌های گیج کننده هالیوودی فاصله قابل توجهی دارند».[۱۴] افراد مطرحی همچون مایکل مور، تاد سولوندز، جوئل شوماخر و دارن آرونوفسکی از شاخص­ترین منقدان این عرصه به شمار می­‌آیند که در کارهایشان تلاش کرده­‌اند تصویری خارج از چارچوب­‌های مرسوم در سینمای آمریکا از جامعه آمریکایی ترسیم کنند.

  • فهرست خطرناک

موسسه آی-ام-دی-بی[۱۵] که یکی از برترین­‌های حوزه فیلم و سرگرمی در جهان است و رسما در اردوگاه هالیوودی‌­ها دسته‌­بندی می­‌شود، سال ۲۰۱۱ با انتشار یادداشتی در صفحه رسمی خود از جریانی سخن به میان آورد که به تعبیر نویسنده «ضد رویای آمریکایی» است.[۱۶] این مطلب که در سال ۲۰۱۸ به روز رسانی شده و مجددا منتشر گردید شامل فهرستی از ۷۱ فیلم است که از نظر نویسنده آی-ام-دی-بی محتوای آنها را تصویرسازی‌­هایی تشکیل می­‌دهند که ضد رویایی آمریکایی‌­اند. اگر بخواهیم اشتراکات این آثار را در چند محور خلاصه کنیم مهم‌ترین آن‌ها عبارتند از:

  • خالفت با این ادعا که جامعه آمریکا دارای پیوستگی اجتماعی است از طریق نمایش دادن تبعیض‌­های نژادی و بی‌عدالتی­‌های اقتصادی در ایالات متحده.
  • زیر سوال بردن اینکه آمریکا کشوری امن برای مهاجران و حامی حقوق بشر است.
  • برجسته‌­سازی آن دسته موانعی که پیش روی افرادی قرار دارند که می­‌خواهند بصورت مستقل اقدام و پیشرفت کنند.

در کنار این آثار، فیلم­‌های دیگری نیز می­توان نام برد که اگرچه در فهرست اشاره شده قرار ندارند اما با رویکردی انتقادی و افشاگرانه علیه وضعیت موجود در جامعه آمریکا تولید شده­‌اند. به عنوان مثال، فیلم­ سیاه و آبی[۱۷] و یا اثر معروف استنلی کوبریک با نام چشمان بازِ بسته[۱۸] مواردی هستند که تلاش داشته‌­اند از فساد نهادینه شده‌­ای در جامعه آمریکا پرده بردارند که منشاء آن به عملکرد رهبران سیاسی و صاحبان قدرت در آمریکا باز می­‌گردد.

مورد اخیر، از جمله استثائاتی است که با وجود نقش آفرینی بازیگران برجسته­ی سینمای هالیوود و کارگردانی یکی از معتبرترین افراد این حوزه، اما تا سه سال پس از تولید نتوانست مجوز رسمی پخش از دولت فدرال دریافت کند و دلیل آن چیزی نبود غیر از همان افشاگری‌­های اشاره شده علیه فساد انگیزی صاحبان قدرت در این کشور. جالبتر اینکه کارگردان این اثر یک هفته بعد از مونتاژ نهایی به صورت مشکوکی درگذشت و خبرنگاران که بصورت عادی مراسمات تدفین افراد مهمی نظیر استنلی کوبیرک را با جزئیات پوشش می­‌دهند اجازه ورود به مراسم را پیدا نکردند.

این بحث ظرفیت بالایی برای ادامه دارد که از حوصله و اولویت این مجال خارج است اما به نظر می­‌رسد با تمام فشارهای سنگینی که علیه “جریان ضد رویای آمریکایی” در این کشور اعمال می‌­شود، سینما عرصه مناسبی فراهم کرده تا قائلان به این باور امکان ظهور و بروز بهتری داشته باشند. اگرچه هنوز مسیر زیادی تا رسیدن به نقطه مطلوب باقی مانده که همان آگاهی بخشی اثرگذار است. 


[۱] Josef S. Nye, “The Future of Soft Power in US Foreign Policy”, in: Soft Power And US Foreign Policy: Theoretical, Historical And Contemporary Perspectives, ed. by: Inderjeet Parmar and Michael Cox, (New York: Routledge, 2010), p 4.

[۲] American Values

[۳] Declinists

[۴] Exceptionalism

[۵] American Dearm

[۶] American identity

[۷] Epic of America

[۸] رجوع شود به: https://www.investopedia.com/terms/a/american-dream.asp (آخرین بازدید ۰۱ اردیبهشت ۱۳۹۹)

[۹] Nation of Immigrants

[۱۰] Land of opportunities

[۱۱] Noam Chomsky, “‘Losing’ the world: American decline in perspective”, the Guardian Comment Network, 14 Feb 2012; see: https://www.theguardian.com/commentisfree/cifamerica/2012/feb/14/losing-the-world-american-decline-noam-chomsky (آخرین بازدید ۰۲ اردیبهشت ۱۳۹۹)

[۱۲] Georg Löfflmann, “Hollywood, the Pentagon, and the cinematic production of national security”, Critical Studies on Security, Volume 1, 2013 – Issue 3, pp 280-294.

[۱۳] Scott MacDonald, A Critical Cinema 5: Interviews with Independent Filmmakers, (University of California Press: 2006).

[۱۴] Sherry B. Ortner, “Against Hollywood: American independent film as a critical cultural movement”, HAU: Journal of Ethnographic Theory, Vol. 2 (2), 2012: p 5.

[۱۵] IMDb; see: https://help.imdb.com/article/imdb/general-information/what-is-imdb/G836CY29Z4SGNMK5?ref_=helpsect_cons_1_1# (2 اردیبهشت ۱۳۹۹)

[۱۶] Imdbidia, “The (Anti)American Dream”, 25 May 2011 (updated on 18 Mar 2018); at: https://www.imdb.com/list/ls000213917/ (آخرین بازدید: ۸ اردیبهشت ۱۳۹۹)

[۱۷] Black and Blue (2019)

[۱۸] Eyes Wide Shut (1999)