حمله روسیه به اوکراین، نشانه‌ی از نظم نوین آینده

حمله روسیه به اوکراین، نشانه‌ی از نظم نوین آینده

نیویورک‌تایمز یادداشتی با عنوان «جنگ اوکراین هشداری برای نظم جهانی است » به قلم دامین کیو در تاریخ 4 مارس 2022 منتشر کرد در واقع نویسنده معتقد است واکنش چندملیتی، نشان می¬دهد که لیبرالیسم، هنوز زنده است، اما قدرت روبه¬زوال آمریکا و افزایش استبداد، همچنان چالش¬های دشواری ایجاد می¬کنند. اما با حمله روسیه به اوکراین، نابودی نظم جهانی مبتنی بر قانون در دوران پساجنگ، مسئله‌ای اجتناب‌ناپذیر شده است. در واقع بروز این جنگ نشانه‌ی از حوادث آینده یا نظم نوین جدید است.

مترجم: هادی قربانیار

نظم جهان لیبرال برای مدتی نیازمند کمک­ های حیاتی بود. رئیس‌جمهور بایدن[۱] در سخنرانی روز تحلیف، دموکراسی را «شکننده» خواند. دو سال قبل، رئیس ­جمهور روسیه ولادیمیر پوتین،[۲] گفته بود که «نگرش لیبرال، بیشتر از هدفش دوام آورده است»؛ این، در حالی است که رهبر چین، شی جین پینگ[۳]، توان یک دولت کاملاً قدرتمند و آن­طور که مارس گذشته اظهار داشت، «اعتماد به نظام خودمان» را ستود. واکنش چندملیتی در تهاجم روسیه به اوکراین، نشان داده که نابودی نظم جهانی مبتنی بر قانون در دوران پساجنگ، مسئله‌ای اجتناب­ناپذیر است. چند ماه قبل، هیچ‌کس پیش­بینی نمی کرد که آلمان، دهه­ ها بی­ میلی به امور نظامی را کنار گذاشته و ۱۰۰ میلیارد یورو به بودجه­ دفاعی خود اختصاص دهد؛ سوئیس دارایی­ های الیگارش­ های روس را مسدود کند یا اینکه یوتیوب[۴]، جام جهانی فوتبال[۵] و شرکت­ های انرژی جهانی، همگی ارتباط خود با روسیه را قطع کنند.

درواقع، بروز دوباره جنگ در اروپا نیز نشان ه­ای از حوادث آینده است؛ کودکانی که در تونل­ های مترو پناه گرفته‌اند و درخطر بودن تأسیسات هسته ­ای، آژیر یک حمله هوایی هستند، یک هشدار برای نظام جهان­گرایی به رهبری آمریکا تا با انرژی بیشتری خود را برای جنگ آتی و مبارزه­ آینده علیه استبداد آماده کند. جیمز استاوریدیس،[۶] دریابد بازنشسته­ نیروی دریایی آمریکا و فرمانده­ سابق ناتو در اروپا، می ­گوید که «نظام جهانی در دهه­ ۱۹۵۰، بنیان نهاده شد و اگر شما آن را به‌مثابه یک ماشین مربوط به آن دوران تصور کنید، این ماشین خراب و تقریباً قدیمی بوده و به تنظیم موتور احتیاج دارد؛ اما اگر این ماشین در حال استفاده است و چرخش می ­چرخد، در آن صورت، ولادیمیر پوتین در طول یک هفته بیشتر از آن چیزی که من بتوانم به یاد بیاورم، برای تقویت آن، کار انجام داده است».

تقریباً در کل جهان، از رهبران کشورهای اروپایی گرفته تا آسیا و مقامات کنونی و سابق آمریکایی، اوکراین به‌عنوان آزمونی برای بقای یک دیدگاه ۷۵ ساله در نظر گرفته می­‌شود؛ اینکه لیبرال دموکراسی، قدرت نظامی آمریکا و تجارت آزاد، می‌­توانند شرایطی را برای صلح و کامیابی جهانی مهیّا نمایند. با توجه به اینکه بنیان­گذار این مفهوم (ایالات‌متحده)، همچنان در حال مبارزه با حزب گرایی، کرونا و تجربه­ شکست در نبردهای دوردست­ است، بسیاری از رهبران سیاست خارجی، اوکراین را در وضعیتی وخیم می ­بینند، آن‌هم به‌عنوان نشانی برای پایان رسمی عصر آمریکایی و آغاز دورانی که بیشتر محل ­مناقشه بوده و چندقطبی است. حداقل برای یک دهه، نظام ­های لیبرال دموکراسی، در حال نابودی بوده ­اند. بر اساس گزارش وی دم[۷] (مؤسسه‌­ای غیردولتی که در مورد دولت­ ها تحقیق می ­کند)، بالاترین میزان کمّی این حکومت ها، در سال ۲۰۱۲ رقم خورد، آن‌هم با ۴۲ کشور؛ اما امروزه، فقط ۳۴ کشور این‌گونه­ هستند که آن­ها نیز تنها ۱۳ درصد جمعیت جهان را تشکیل می­ دهند. در بسیاری از این کشورها ازجمله آمریکا، نوعی «دوقطبی شدن مهلک»، روبه افزایش است.

برای اوکراین و رهبران آن‌که به­ صورت دموکراتیک انتخاب شده­اند، چشم ­انداز بقا و نجات مبهم است. تحریم ­ها، سلاح موردنظر ائتلاف ضد پوتین، سابقه ه­ای طولانی از ناتوانی در تغییر رفتار دولت­ ها یا رهبران سرکش دارد. آقای بایدن علی­رغم تمامی اظهارات برای دفاع از آزادی، بارها وعده داده است که هیچ سرباز آمریکایی برای حق حیات اوکراین، نخواهد جنگید، حتی بااینکه یک‌میلیون پناهنده از این کشور گریخته ­اند و پوتین، گویا قصد اشغال کل کشور را دارد. همچنین، ممکن است اوکراین، اولین از چند آزمون مرتبط با نظم قدیمی جهان باشد. آقای شی رهبر چین، چند ماه قبل در اظهارنظری گفته بود: «اتحاد دوباره» با تایوان، کشوری دموکراتیک که در سایه­ یک همسایه مستبد قرار دارد، «باید انجام شود».

بایدن در سخنرانی وضعیت کشور[۸] -که روز سه ­شنبه انجام شد- صراحتاً از خطر آینده سخن گفت، «زمانی که دیکتاتورها حاضر نباشند بهای تجاوز خود را بپردازند، آشوب بیشتری ایجاد می­ کنند». او تأکید داشت که جهان آزاد، پوتین را مسئول می­داند. حتی برخی از شکاکان، نشانه­ های یک احیای لیبرال را مشاهده می ­کنند. راین سی کراکر،[۹] سفیر بازنشسته و اسبق آمریکا در عراق و افغانستان، اظهار داشته که بعد از خروج فاجعه­ بار آمریکا از کابل، دولت بایدن ثابت کرده است که این کشور، هنوز هم می ­تواند یک واکنش جهانی محکمی را رهبری و هماهنگ نماید. مورخ محافظه­ کار، رابرت کاگان[۱۰] که کتاب اخیرش با عنوان «جنگل دوباره رشد می­ کند: آمریکا و جهان در مخاطره­ ما[۱۱]» بارها در طول مناقشه اوکراین، مورد استناد قرار گرفته، اظهار داشته که او نیز از «بازسازی و احیای» نظم لیبرال، تعجب کرده است. وی اضافه کرد که «در این مسئله،‌ تصدیق مجدد و مهمی از درس ­هایی که در گذشته آموخته و فراموششان کرده ­ایم، نهفته است»؛ یکی از این درس ­ها، عبارت است از اهمیت اتحاد. البته برای بسیاری، مهم­ترین تجربه و درس، یادآور نتیجه‌­ای است که فرانکلین روزولت[۱۲] و هری ترومن[۱۳] در مورد جنگ جهانی دوّم[۱۴] مطرح کردند؛ آمریکا نمی ­تواند به سمت انزوا گرایی عقب ­نشینی کند و موفقیت و کامیابی ­اش، وابسته به تلاش فعالانه برای برقراری صلح میان قدرت­ های بزرگ جهان است.

کاگان معتقد است که «ما به شکلی روزافزون، دچار بی­تفاوتی شده ­ایم، ازاین‌رو، نمونه­ پوتین بسیار عجیب و جالب‌توجه است. بسیاری از مردم، دیدگاهی مساعد و آرامش ­بخش نسبت به جهان پساآمریکا دارند، جهانی که تنها کارش، منطبق ­شدن با سایر مردمی است که دیدگاه ­های متفاوت دارند، پس اینکه نتیجه جنگ باشد، مسئله‌ای شوک ­آور برای مردم است». وی اضافه می­ کند: «لذا آن­ها باید تصورات قبلی خود را در مورد آنچه آمریکا لازم است تا انجام دهد، بازنگری کنند». بااین‌حال، هر تلاشی برای بازسازی یک الگوی مداخله، باید تاریخ پریشان معاصر را مدنظر قرار دهد. «جنگ با تروریسم» پرهزینه که به دنبال حملات یازده سپتامبر ۲۰۱۱ آغاز شد، جهت­ گیری کشور را تغییر داد و اعتماد جهانیان به مقصود و کارایی آمریکا را خدشه ­دار کرد.

وندا فلباب براون،[۱۵] شاغل در مؤسسه بروکینگز،[۱۶] در طول یک مصاحبه از لیبی اظهار داشت که حمله به عراق علی­رغم اعتراض‌­های جهانی و همچنین، مشاهده­ جنگ ­های طولانی بدون دستیابی به هیچ پیشرفت خاصی برای مردم آمریکا، بسیار سنگین است. وی گفت که «شما با یک حالت فرسودگی ناشی از مرگ، برای هیچ مواجه هستید، برای اینکه طالبان به قدرت بازگردند و سیاست­‌های فاسد توسط ایران در عراق، به­پیش برده شوند». بحران مالی سال ۲۰۰۸، آسیب دیگری به مسیر آمریکایی جهان وارد آورد. وال‌استریت[۱۷] و واشنگتن، نه مسکو و پکن، بدون پرداختن به موجی از نابرابری که به جهانی­سازی پیوند خورده است، یک ویرانی اقتصادی ایجاد کردند. سپس، رئیس­‌جمهور دونالد ترامپ، بر[۱۸] سر کار آمد، کسی که درماندگی و استیصال را به یک کمپین شکایت که نگاهش به درون کشور است، تبدیل کرد. در دیدگاه او، آمریکا به یک قربانی تبدیل شده است تا یک ذی­نفع از «نظم مبتنی بر قانون». ملت­های اروپایی در نظر ترامپ، متحدان آمریکا نیستند، بلکه سربار هستند. درحالی‌که بایدن از آن زمان، مدعی شد که «آمریکا بازگشته است» اما اکثر جهانیان، همچنان سؤال می­کنند، برای چه مدت؟

نظرسنجی‌­ها به شکلی همسان از افول علاقه به امور بین ­المللی در میان آمریکایی­ها و همچنین، کاهش ایمان و اعتماد آن­ها به توانایی دموکراسی، برای موفقیت حکایت دارند. اختلافات سیاسی به‌اندازه‌ای بالاگرفته‌­اند که می­توان آن­ها را با جنگ داخلی آمریکا[۱۹] مقایسه کرد. ایوو دالدر،[۲۰] رئیس شورای امور جهانی شیکاگو[۲۱] و نماینده­ آمریکا در ناتو، در دوران ریاست­‌جمهوری باراک اوباما[۲۲] اظهار داشته که «بزرگ­ترین چالش برای نظام، مبانی داخلی قدرت آمریکا است. این کشور هنوز هم تنها قدرت نظامی جهان است، هنوز هم بزرگ­ترین اقتصاد و تنها قدرتی است که سایر کشورها را متحد می­کند. سؤال این است که آیا سیاست­­ های داخلی به آمریکا، اجازه می‌دهد تا چنین نقش رهبری را ایفا کند؟» بعد از چهار سال از سیاست «اوّل آمریکا[۲۳]»، آقای ترامپ این‌گونه اظهارنظر کرد: «شک ­های قابل توجیه»؛ مانند پوتین، رئیس ­جمهور شی، چیزی بیشتر از صرف شک دارد.

ایان استوری،[۲۴] همکار ارشد مؤسسه یوسف ایشاک سنگاپور،[۲۵] این‌گونه اظهار داشته است که اتفاقات کنونی اوکراین، «حتی ذرّه­ای باورهای ایدئولوژیک شی را تغییر نخواهد داد». بر اساس دیدگاه آقای استوری، درحالی‌که مقاومت در برابر تهاجم، ممکن است محاسبات شی در مورد تایوان را تحت تأثیر قرار دهد، قدرتمندترین رهبر چین در طول دهه ­ها، این‌گونه باور دارد که «جهان غربی به رهبری آمریکا، در حال محو شدن بوده و آینده از آنِ استبداد است. درحالی‌که نظم لیبرال از اوکراین حمایت کرده، اما او این اتفاق را نشانه­‌ای برای وقایع آتی می‌داند». بر این اساس، بسیاری معتقدند که سیاست­‌های آمریکا، ابتدا باید اصلاح شوند. رهبران کشور باید ارزش مشارکت را تبیین کنند، همان­گونه که روزولت این کار را قبل از جنگ جهانی دوم انجام داد تا نیروی تازه­ای به دموکراسی آمریکایی و نهادهای مرتبط با نظم بین­‌المللی بدهند که هنوز تغییر چشم­گیری نداشته یا نتوانسته­اند، توانایی خود را برای پرداختن به چالش‌­های چین و روسیه توسعه دهند. در سوی دیگر، سایر نظام‌های دموکراتیک نیز باید با پول، دفاع و گرد هم ­آوردن متحدان، مسئولیت بیشتری را در عرصه بین‌­الملل عهده‌­دار شوند. آقای دالدر، شرایطی را تصور می­کند که در آن، ۱۲ یا ۱۳ نظام­ بزرگ دموکراسی رهبری را به اشتراک می­ گذارند، «جایی که آمریکا، احتمالاً در میانشان، اولین و یکی از آن­ها است».

مایکل فولیلاو[۲۶]، مدیر اجرایی مؤسسه لووی[۲۷] در سیدنی و نویسنده­ یک کتاب در مورد روزولت، چنین گروه­‌بندی را به‌عنوان مجموعه­‌ای توصیف می­‌کند که در آن، کشورهایی مانند آلمان و استرالیا برای به عهده گرفتن نقش‌های بزرگ­تر، پیش­قدم شده‌­اند. او گفته است: «ذی­نفعان نظم لیبرال بین­ المللی دریافته ­اند که باید در گارد مخصوص آن خدمت کنند». آقای کراکر ازجمله افراد متعددی است که مرزها را در بدترین شرایط ترسیم کرد. او این‌گونه اظهار داشت که «اگر ما از اوکراین، این تجربه را کسب کنیم که یک ناتو یا یک اروپای متحد، می‌توانستند پوتین را شکست دهند، در آن صورت، گامی روبه‌جلو برداشت‌ه­ایم تا چالش­‌های پیشِ ­رو را از موضع اتحاد و به رهبری آمریکا، حل‌وفصل کنیم». او اضافه کرد که اگر روسیه بر بیشتر یا تمام خاک اوکراین مسلط شود، پوتین همچنان متولی اقتصاد بسیار باثبات روسیه است و «باید به جهان بی‌­نظم جدید خوش‌­آمد گفت».

منبع: https://www.nytimes.com/2022/03/04/world/ukraine-russia-war-authoritarianism.html


[۱] Biden

[۲] Vladimir V. Putin

[۳] Xi Jinping

[۴] YouTube

[۵] World Cup

[۶] James Stavridis

[۷] V-Dem

[۸] State of the Union

[۹] Ryan C. Crocker

[۱۰] Robert Kagan

[۱۱] The Jungle Grows Back: America and Our Imperiled World

[۱۲] Franklin D. Roosevelt

[۱۳] Harry S. Truman

[۱۴] World War II

[۱۵] Vanda Felbab-Brown

[۱۶] Brookings Institution

[۱۷] Wall Street

[۱۸] Donald J. Trump

[۱۹] Civil War

[۲۰] Ivo Daalder

[۲۱] Chicago Council on Global Affairs

[۲۲] Barack Obama

[۲۳] America First

[۲۴] Ian Storey

[۲۵] ISEAS-Yusof Ishak Institute

[۲۶] Michael Fullilove

[۲۷] Lowy Institute