بررسی مؤلفه‌های اساسی جهان، پساآمریکا و نظم جدید جهانی

دومین سلسله نشست‌های پیش رویداد سومین همایش بین‌المللی افول آمریکا با موضوع «بررسی مؤلفه‌های اساسی جهان پساآمریکا و نظم جدید جهانی» در تاریخ 24 اردیبهشت 1402 ساعت 8 صبح در پژوهشکده شهید صدر (ره) با حضور دکتر سیدمصطفی خوش چشم (تحلیلگر ارشد مسائل بین المللی و راهبردی)، دکتر رحمان نجفی‌سیار (استادیار روابط بین الملل دانشگاه عالی دفاع ملی) و خانم دکتر معصومه رشاد (هیئت علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی) برگزار شد.

در این نشست، ابتدا سید احمد ابوترابی (دبیر نشست و پژوهشگر مرکز مطالعات آمریکا) با ارائه بحث مقدماتی افزود:

با توجه به اتفاقاتی که این ایام و این مدت در حال دیدن و مشاهده کردن آن هستیم، از اتفاقاتی که در غرب آسیا در حال رخ دادن است، اتفاقاتی که در نوار غزه در حال رخ دادن است، بحث توافقات جدیدی که بین کشور ایران و عربستان با محوریت چین انجام شد، جنگ روسیه و اوکراین و نقش ناتو و حضور آمریکا و… این سؤال را برای ما ایجاد می‌کند که آیا اساساً ما شاهد بروز و رخ دادن نظم نوینی در جهان هستیم؟ آیا می‌توان گفت که این نظم در حال شکل‌گیری می‌باشد؟ اگر این نظم در حال شکل‌گیری است، چه مؤلفه‌هایی دارد؟ و آیا این نظم حول کشور آمریکا قرار است شکل بگیرد و نوعی از چرخش راهبردی آمریکا است؟ یعنی این اتفاقاتی در حال مشاهده آن هستیم، جزئی از برنامه‌های آمریکایی‌ها است؟ یا آمریکا در این حوزه، حضور منفعلانه‌ای خواهد داشت؟ و جایگاه آن‌ها در این نظم جدید چیست؟ یعنی اگر ما قبول داشته باشیم که نظم جدیدی در حال رخ دادن است، آیا می‌توان گفت که نظم جدید بدون حضور آمریکا است؟ یعنی در این موضوع، عنوان پساآمریکا صدق می‌کند یا خیر؟

خانم دکتر معصومه رشاد: در جهان پساآمریکا، باید مؤلفه‌های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، دفاعی، نظامی و امنیتی، تبیین گفتمان شوند.

اگر بخواهیم ترتیب مؤلفه‌های اصلی جهان پس از آمریکا یا پساآمریکا و نظم جدید جهانی را با توجه به تحولات اخیری که در نظام بین‌الملل و در مناظق حساس دنیا در حال رخ دادن است، بررسی کنیم، ابتدا باید، یک آسیب شناسی (در حوزه‌ی مؤلفه‌های اساسی جهان پساآمریکا) صورت دهیم و این آسیب‌شناسی را در ابعاد سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، نظامی و امنیتی تنظیم و تبیین کنیم.

رویکرد مفیدی

وی در ادامه افزود: یکی از ویژگی‌های مهمی که ما در بحث مطالعات آمریکا و به ویژه بحث پساآمریکا داریم، بحث تبیین گفتمان مؤلفه‌ها است. رویکرد ما، باید رویکرد مفیدی باشد و مفاهیم، عناصر و مؤلفه‌های قدرت و مؤلفه‌هایی که بعد از بحث جنگ سرد، در پساآمریکا می‌توانیم تبیین کنیم را شاخص‌بندی، آنالیز و تبیین گفتمان کنیم. در واقع، در بحث جهان پساآمریکا، باید مؤلفه‌ها از جمله مؤلفه‌های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، دفاعی، نظامی و امنیتی، تبیین گفتمان شود. پس ما باید رویکرد آسیب‌شناسانه در بحث پساآمریکا داشته باشیم.

رویکرد دستاوردی

هیئت علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی، در ادامه اشاره کرد: رویکرد دیگری که باید داشته باشیم، «رویکرد دستاوردی» خواهد بود. امروز بحث قدرت‌های جدیدی مثل چین، اقیانوس آرام و هند از رقابت‌هایی بوده است که در دوران جنگ سرد، بعد از آن و بعد از ۱۱ سپتامبر، ایالات متحده آمریکا با روسیه داشته است. امروزه حضور روسیه و حرکت‌هایی که بر نظمی که ایالات ‌متحده آمریکا بر آن اتفاق دارد و تحرکاتی که در حال رخ دادن است، نظم سنتی در حال به هم خوردن است.

یکی از بحث‌هایی که ما در مباحث علمی داریم این است که نقد اصول علمی را در جایگاه‌ها و مؤلفه‌هایی که با آن مؤلفه‌ها برای تبیین گفتمان مفاهیم نیاز داریم، صورت دهیم. بنابراین، اگر بخواهیم امروزه راجع به جهان پساآمریکا بحث کنیم، باید مهم‌‌ترین چالش راهبردی را در جهان بررسی کنیم. امروزه، مهم‌ترین چالشی که ایالات متحده آمریکا و نظام بین‌الملل با آن روبرو است، دولت‌های «تجدیدنظرطلب» هستند. یعنی دولت‌هایی که با حفظ وضعی که در نظام بین‌الملل موجود است، وضعیت‌شان مغایرت دارد و مباحث نظام بین‌الملل و رویکردهای نظام بین‌الملل یک رویکرد نوینی را دارند. یعنی اگر در بحث نظم پساآمریکایی بحث می‌کنیم، یک نظم ژئوپلیتیکی جدید در حال حاکم شدن است که در این نظم، توازن قوا، بحث اشتراک هنجارهای جدید، قابل تبیین است. بنابراین، اگر ما در نگاهمان به مباحث پسا آمریکا یک رویکرد آسیب‌شناسانه داشته باشیم. مطمئناً، آن پیامدها، چالش‌ها، فرصت‌ها در نظام پساآمریکا قابل تبیین خواهد بود.

شاخص‌های نظم جهان پساآمریکایی

خانم دکتر رشاد، در ادامه بیان کرد: در حال حاضر در جهان پساآمریکا، دگرگونی‌هایی در حال رخ دادن هستند. ما شاهد کاهش قدرت آمریکا در رقابت با کشورهایی مثل چین هستیم. امروزه، بازار اقتصادی چین و حرکت‌های نوینی که در استراتژی‌ها و راهبردها و به ویژه راهبرد امنیت ملی در حال اتفاق افتادن است، چند نکته را برای ایالات متحده آمریکا دغدغه‌ساز کرده است. در حال حاضر کشور چین در حال انجام‌دادن تعاملات گسترده است. پس ما اگر در حال آنالیز کردن جهان پساآمریکا هستیم، اولین رویکردمان بازیگرانی خواهند بود که در این جهان پساآمریکا نقش آفرینی پررنگی خواهند داشت.

یکی از مسائلی که ما در بحث آنالیز پساآمریکا خواهیم داشت، شاخص‌های مادی و غیرمادی است. این شاخص‌های غیرمادی در جهان، روی افکارعمومی به واسطه عملیات روانی تأثیرگذار خواهند بود و شاخص‌های مادی که در تعاملات گسترده در بحث چین، در منطقه غرب و شرق آسیا، حتی در بحث مراوداتی که با اتحادیه اروپا برقرار می‌کند، وجود دارد.

راهبرد امنیت ملی آمریکا در نظم جدید

خانم دکتر معصومه رشاد، استاد دانشگاه، در ادامه بیان کرد: اگر ما راهبرد امنیت ملی آمریکا را آنالیز کنیم، چند نکته برای ما مطرح خواهد شد. در این راهبرد امنیت ملی در ۴ بخش، دغدغه‌های آمریکا برای بحث پساآمریکا، کاملاً نمود دارند:

۱ـ دغدغه رقابتی

یکی از این دغدغه‌ها، رقابتی است برای آنچه که در زمان آینده پیش می‌آید. یعنی در بحث راهبرد امنیت ملی آمریکا، آنچه که برای آینده آن‌ها پیش خواهد آمد، رقابت با چه قدرتی است؟ با چه رویکردی؟ از چه راهبردی؟ چه استراتژی‌هایی؟ این چشم‌انداز رقابت برای ایالات متحده آمریکا، همان تداعی آمریکا است. پس در پاسخ به این سؤال که ایالات متحده آمریکا، در جهان پساآمریکا، چه مقدار می‌تواند نقش آفرین باشد و یا اینکه خودش به دنبال این قضیه است؟ یا این پیامدها برایش رخ می‌دهد؟ باید گفت که آن‌ها، برای دوران پساآمریکا آماده‌اند یا خیر. یعنی برای ظهور یک قدرت، در حال مدیریت بحران‌های خودشان هستند. اگر شما در راهبرد امنیت ملی ایالات‌متحده آمریکا، جستجوی دقیقی داشته باشید، حتما در این ۴ بخشی که راهبرد امنیت ملی آمریکا است، بخش اول که رقابت بر سر این است که آینده از ما چه می‌خواهد؟ مفهوم پساآمریکا کاملاً مشخص است. در بحث رقابتی که ایالات‌متحده آمریکا بین دموکراسی‌ها و غیردموکراسی‌ها در مناطق مختلف جهان مطرح کرد، حال به یک دستاوردهایی رسید و پیامدهایی را هم از این دستاوردها برای خودش داشت که ممکن است مثبت و منفی باشد که آن ها را به صورت گذرا، بررسی و راجع به آن صحبت خواهیم کرد.

۲ـ سرمایه‌گذاری در قدرت

یکی از حوزه‌هایی است که در امنیت ملی آمریکا بحث می‌شود، یعنی این آمادگی را دارد که برای پساآمریکا چه اقدامی باید انجام دهد. این پساآمریکا شاید برای برخی از کشورها به این صورت برداشت شود که آمریکا کاملاً از بین خواهد رفت. اما در بحث قدرت و بازیگری، یک بازیگر کاملاً از بین نمی‌رود، بلکه شاید نقش آفرینی بازیگری خاص در آن زمینه و در آن مقطع بسیار کم شود. از طرفی ایالات ‌متحده باتوجه به اینکه قدرتی است که دارای تولید ناخالصی بسیار بالا در حوزه اقتصادی است، حربه‌های سیاسی و اقتصادی متعددی استفاده کرده است، جایگاهی که در شورای امنیت و نقش وتویی که دارد و تعاملات مؤثر و گسترده‌ای که امروزه با اتحادیه اروپا در حال برقرار کردن است، افول کاملی نخواهد داشت. اما در بحث سرمایه‌گذاری در قدرت، دیگر تأثیرگذاری مؤثری نخواهد داشت. اگر مؤلفه‌های قدرت را آنالیز کنیم، یکی از مهم‌ترین این مؤلفه‌ها، تأثیرگذاری است. این تأثیرگذاری مثبت در جهان پساآمریکا، برای ایالات متحده بسیار پرهزینه خواهد بود. آن تاثیرگذاری که در قبل از پساآمریکا، در جهان، سازمان‌ها، نهادها، کشورها و در مناطق استراتژیک جهان ایفا کرده است و آن‌ها را نمود داده است، کم‌رنگ خواهند شد.

۳ـ اولویت‌های ایالات متحده آمریکا

بحث‌های دیگری که امروزه در بحث پسا آمریکا مطرح است، اولویت‌های ایالات متحده آمریکا است. می‌بینیم که در سال ۲۰۲۲، «جو بایدن» در مورد اولویت‌هایشان در راهبرد امنیت ملی صحبت کرد. اما این اولویت‌ها کجا است؟ آسیب‌هایی که از چین خواهند خورد. رقابت‌هایی که روسیه در منطقه برای آمریکا در حال ایجاد کردن است.

یکی از بحث‌هایی اولویت دار، ایالات متحده همکاری در «چالش‌های مشترک» است. مطمئناً در جهان پساآمریکا، چالش‌های امنیتی، ژئوپلتیکی، سیاسی و اقتصادی رخ خواهند داد. این اولویت‌هایی که امروز آمریکا در بحث همکاری‌ها برای چالش‌های مشترک در راهبرد امنیتی خودش دارد، حاکی از آن است که به بحث پساآمریکا رسیده و اینکه دامنه‌های شدت آسیب‌پذیری و شدت حساسیت خودش را تنظیم می‌کند، حاکی از مسائل بسیار عمیقی است که درسیاست خارجی آمریکا در حال نمود پیدا کردن است.

۴ـ مباحث منطقه‌ای

اما بحث راهبرد انتهایی، راهبرد براساس مباحث منطقه‌ها است و این بحثی که در مورد منطقه‌ها وجود دارد، برای ایالات متحده آمریکا همچنان قابل اهمیت است و همچنان این مسئله را دنبال می‌کند. در آینده، سناریوهایی که به بحث پساآمریکا نزدیک شود که روی میز ایالات متحده آمریکا و دست‌اندرکاران و تصمیم‌گیرندگان است، یکی از سناریوها این است که با مناطق جدیدی که حساسیت‌ و استراتژی‌های جدید دارند، چه خواهند کرد؟ امروز بحث اقیانوس آرام، هند، مباحثی که حول محور تایوان مطرح است، مباحثی که در هنگ‌کنک است و مباحث دیگر که کشور چین را به نوعی به یک سری دغدغه‌ها وارد کند و آن دغدغه‌ها باعث شود که نقش چین در مسائل سیاسی و اقتصادی در مناطق حساس دنیا کمرنگ‌تر شود. یکی از استراتژی‌هایی که سیستم ایالات متحده آمریکا بر آن واقف است این است که دولت‌ها را در مباحث سیاسی و اقتصادی با چالش‌های جدیدی که حتی به فکر خودشان نمی‌رسد، روبرو کند که این از حربه‌های راهبردی ایالات متحده آمریکا است. ما اگر شش رئیس جمهور آمریکا را در دهه‌های اخیر پس از جنگ سرد آنالیز کنیم، متوجه خواهیم شد که آنها به دنبال یک سری تعاملات بوده‌اند. اما این تعاملات را با تاکتیک‌هایی که داشتند، با راهبردهای متعدد خودشان تنظیم کرده‌اند. لذا بایدن نیز در سیاست خارجه خود به وضعیت پساآمریکا عمل می‌کند و چاره‌ دیگری نیز ندارد.

دکتر رحمان  نجفی سیار: نظم جدید جهانی، نظم پساغربی و اوراسیا محور است و این برای ما یک فرصت است.

برای بررسی مؤلفه‌های اساسی جهان پساآمریکا و نظم جدید جهانی، ابتدا باید بازتعریفی از نظم بین‌المللی (تعریف نظم بین‌المللی، ابعاد، مولفه‌ها و شاخص آن) داشته باشیم. زمانی که راجع به جهان پساآمریکا صحبت می‌کنیم، باید ببینیم در کدام ابعاد و مؤلفه‌ها به این موضوع رسیده‌ایم و مختصات نظم بین‌المللی پساآمریکا چیست؟ چه ویژگی‌هایی دارد؟ نظم در حال پیش‌رو و بایست‌های رفتاری جمهوری اسلامی ایران چگونه باید باشد و همچنین فرصت‌ها و تهدیدهایی که برای ما متصور است. و این نظم در حال شکل‌گیری، چه پیامدهایی برای امنیت ملی کشورها به ویژه جمهوری اسلامی ایران خواهد داشت و ما چه گزینه‌هایی را باید در دستور کار قرار دهیم؟

مؤلفه‌های نظم بین‌المللی

۱ـ واحدها و بازیگران

منظور از واحدها به عنوان یک عنصر تشکیل دهنده نظم بین‌المللی، همان دولت-ملت‌ها، چینش و تغییر محل آن‌ها در نظام بین‌الملل است. امروزه در «نظم‌های متصلب» قبلی، واحدهای تعیین کننده بیش‌تر واحدهای بزرگ بوده‌اند و شاید در یک برهه‌ی «جنبش عدم تعهدی» بود و بعد از آن، دیگر جنبش عدم تعهدی هم نقش آفرینی نکرد و «دوقطبی متصلبی» شکل گرفت که بعدها نظام سلسله مراتبی و قدرت‌های کوچک خیلی نقشی نداشتند. امروزه در نظم جدید، واحدهای کوچک‌تر، واحدهای غیردولتی و اشخاص، جزء واحدهای بازیگران نظم بین‌المللی هستند.

۲ـ ساختار نظام بین‌الملل

دو نوع ساختار نظام بین‌الملل وجود دارد که به ساختار مادی و غیرمادی نظام بین‌الملل تقسیم می‌شود:

ساختار مادی نظام بین‌الملل: منظور تغییر توانمندی‌های مادی یا نظامی یا اقتصادی در سطح نظام بین‌الملل است. در حوزه توانمندی‌های مادی، چه به لحاظ اقتصادی و چه به لحاظ نظامی در سطح بین‌الملل است. امروزه توانمندی‌های مادی علاوه بر این که در اختیار ایالات متحده نیست، بلکه در اختیار قطب‌های اصلی نظام بین‌الملل هم نیست و متکثر شده است. شما حتی امارات متحده‌ی عربی را که می‌بینید، متوجه می‌شوید که توانمندی‌های مادی قدرت را دارد و در حال ایفا کردن نقش خودش است. در یک برهه زمانی، سهم آمریکا از اقتصاد جهانی بعد جنگ جهانی دوم، بیش از ۲۰% اقتصاد دنیا بوده است که در حال حاضر این مقدار به کمتر از ۱۵% رسیده است. در واقع توزیع توانمندی‌ها در سطح ساختاری نظام بین‌الملل هم متکثر شده است.

ساختار غیرمادی نظام بین‌الملل: در این بٌعد، بحث چگونگی توزیع ایده‌ها مطرح است. در برهه‌ای نظام لیبرالیسم به سردمداری آمریکا مدعی جهانی بودن ارزش‌های لیبرالی بود. فوکویاما بحث یکسره کردن تاریخ جهان را مطرح کرده است. اما امروزه، فرهنگ‌ها، هنجارها و ایده‌های متعددی در سطح نظام بین‌الملل مطرح هستند و بحث «پایان تاریخ»، به تاریخ پیوسته است.

۳ـ فرآیندها

به عنوان یکی از عناصر تشکیل دهنده نظم بین‌المللی، ناظر بر الگوهای تعامل بین واحدها است و راه و روش‌هایی که طی آن، واحدها و بازیگران جهانی به یکدیگر متصل شده‌اند.

۴ـ قواعد و هنجارها

مهم‌ترین عنصر تشکیل دهنده نظم بین‌المللی، قواعد و هنجارها هستند. قواعد و هنجارها، مفروضات و ارزش‌هایی هستند که تمامی روابط واحدها و بازیگران بر آن‌ها استوار است و به تعاملات و مناسبات جهانی شکل می‌دهد.

نظم جدید، نظم فراقطبی است

استادیار روابط بین الملل دانشگاه عالی دفاع ملی در ادامه، افزود: نظم آینده، یک نظم پساغربی و اوراسیا محور است. نظم فراقطبی است، نظم غیرقطبی نیست. منظور از فراقطبی، (Meta-Polarity) است. همانطور که اشاره شد، یک زمانی نظم دوقطبی مطرح بود، هیچ کشوری اجازه و قدرت ورود به بلوک‌بندی‌های متقابل را نداشت. به همین علت، نام آن‌ها را نظم‌های قطبی گذاشتند. اما امروزه نظم فراقطبی است، به این علت که عربستان سعودی که مدت‌ها در بلوک غرب و به عنوان متحد آمریکا بوده است، به راحتی به بلوک مقابل آمریکا می‌رود یا اوکراینی که در بلوک شرق بوده است.

این نظم‌ها دیگر، تصلب گذشته را ندارند و این برای ما یک فرصت است. یعنی هر کشوری می‌تواند با اراده و ابتکار عمل خودش به بلوک‌بندی‌های متعددی وارد شود و بتواند منافع خودش را شکل بدهد. البته نباید فراموش کرد که امکان نقش آفرینی کشورهای غربی و ایالات متحده آمریکا در آن وجود دارد؛ اما مثل گذشته تعیین کننده نیستند.

ماهیت نظم‌های بین‌المللی

وی در ادامه سه نوع ماهیت برای نظم‌های بین‌المللی برشمارد:

  • قدرت محور: تا دهه ۹۰، ایالات متحده آمریکا بر مبنای قدرت محوری، نظم را تعریف می‌کرد و بر پایه‌ی قدرت نظامی خود، دستورالعمل‌ها و ابتکارعمل‌های را برای نقاط دنیا تعریف کرده می‌کرد؛
  • منفعت محور: چینی‌ها در حال حاضر به دنبال شکل دادن به نظم منفعت محور، در نظام بین‌الملل هستند؛
  • هویت محور: جمهوری اسلامی ایران بیشتر به دنبال شکل‌دهی و مشارکت در نظم هویت‌محور، در نظام بین‌الملل است.

به نظر می‌رسد باید توازنی بین نظم «هویت‌محور» و نظم «منفعت‌محوری» که جمهوری اسلامی ایران به دنبال همکاری با آن‌هاست، به وجود آید تا ایران در بلوک‌بندی‌های آینده، دچار کمترین چالش‌ها باشد؛ چرا که بعضی از چالش‌هایی که امروزه بلوک‌های جدیدی مانند روسیه و به ویژه چین دارند ناشی از منفعت‌محور بودن الگو و نظمی است که در دستور کار خود قرار داده‌اند.

ابعاد نظم‌های بین المللی

نظم در حال شکل گیری در ابعاد متعدد (سیاسی، اقتصادی و نظامی)، به دنبال به چالش کشیدن نظم‌ مستقر است. در خصوص بٌعد سیاسی، تغییر و تحولات در الگوهای حکمرانی جهانی را ملاحظه می‌شود، مثل سیاست‌هایی که چین در مدیریت کرونا در پیش گرفت و این موضوع تضعیف نظام لیبرالیسم و مدیریت سیاسی نظام لیبرالیسم را بیش از پیش نشان داده است.

در بٌعد اقتصادی، دیگر «جهان‌روایی دلار» مانند گذشته مطرح نیست و «جهان‌زدایی دلار» به جای جهان‌روایی دلار مطرح است. در خیلی از  کشورها، حتی متحدین آمریکا مثل فرانسه جهان‌روایی دلار جای خودش را به جهان‌زدایی دلار داده است. هر چند هنوز کشورها به سمت جایگزینی آن نرفته‌اند، ولی همین که اراده سیاسی رهبران کشورها، حرکت به این سمت می‌باشد، موضوع مهمی است. در خصوص وضع پایه‌ی اقتصادی، کاهش اقتصادی آمریکا نسبت به بعد از جنگ جهانی دوم، تنزل پیدا کرده است و نشان می‌دهد که شاخص‌های نظم جهانی در بعد اقتصادی در پسا آمریکا، بسیار هویدا است.

در بٌعد نظامی هم، شاهد کاهش قدرت ایالات متحده آمریکا در بکارگیری زور، افزایش نظامی چین، تمرکززدایی آمریکا، تغییر اولویت‌های آمریکا، بحث خروج از افغانستان، کاهش نیروهای خود در منطقه و… هستیم و این موارد نشان می‌دهد که دیگر ایالات متحده آمریکا، آن قدرت نظامی سابق را برای درگیری و مشغول شدن در همه‌ی پروژه‌های گذشته را ندارد. برای مدیریت این موضوع، سیاست تریاژ یا اولویت‌بندی را در دستور کار قرار می‌دهند. همین سیاست تریاژ و اولویت‌بندی نشان می‌دهد که جهان پساآمریکا مصداق پیدا کرده است و آن‌ها (آمریکایی‌ها) می‌خواهند که منافع حیاتی و حساس خودشان را حفظ کنند و منافع حداکثری خودشان را در حال حاضر در دستور کار قرار نداده‌اند.

با این مختصاتی (کارگزاری، ساختاری، هنجارها و قواعد نظام بین‌الملل) که اشاره شد جهان به سمت یک نظام جدیدی در حال حرکت است یعنی نظام بین‌الملل به این سمت یا به این هندسه قدرت در حال پیش رفتن است.

اشکال هندسه قدرت

دکتر نجفی سیار در ادامه نشست اشاره کرد، اشکال هندسه قدرت در چند بخش می‌توان تقسیم کرد:

  • موازنه قوای چندقطبی: اولین موضوع، «موازنه قوای چند قطبی» است که در آن چند قدرت بزرگ تقریباً هم وزن و هم پایه با حوزه‌های نفوذ مشخص وجود دارند؛
  • کنسرت چندقطبی: دومین هندسه‌ای که ما می‌توان برای نظام پیش‌رو تصور کرد، «کنسرت چندقطبی» از قدرت‌های بزرگ مثل ایالات متحده آمریکا، چین، روسیه و… فرانسه می‌تواند وجود داشته باشد؛
  • نظام دوقطبی منعطف: برآمده از دو قدرت بزرگ آمریکا و چین است. اما نظام دوقطبی متصلب نیست و نظام دوقطبی منعطف است که یک طرف آن، چین است و در طرف دیگر آن، آمریکا قرار دارد و قدرت‌های بسیاری مشغول همکاری به صورت انعطاف‌پذیر، با این دو طیف هستند.

به عبارتی می‌توان گفت که نظم جدید، نظم دوقطبی انعطاف‌پذیر است که نوعی از دوقطبی گذشته را تداعی می‌کند. نظام دوچندقطبی که شامل آمریکا و چین به عنوان دوقطب برتر و چند قدرت بزرگ دیگر است که در آن مشغول ایفای نقش هستند. نظام چند مرکزی، جزء نظم‌های بسیار مهم است که متشکل از مراکز قدرت‌های جهانی است.

مختصات نظم جدید جهانی

امروزه، بیشتر نظام‌های متعدد و متکثری از چند دولت-ملت، چند کشور، در حال ایفای نقش هستند، دیگر Stateها مثل سابق به صورت انفرادی، ایفای نقش ندارند. بنابراین، نظم جهانی در حال حرکت به سمت یک نظم فراقطبی یا ما بعد قطبی است و (Meta-Polarity) است. در این نظم فراقطبی اشاره شد که نظم‌ها انعطاف‌پذیر‌اند، تصلب گذشته را از دست داده‌اند و این نظم جدید بیشتر خصلت رقابتی و ستیزشی به خودش گرفته است. دوباره جهان مناطق اهمیت پیدا کرده است. مناطق هند، آسیا-پاسیفیک، اوراسیا، آسیای مرکزی، اهمیت راهبردی خودشان را در نظام بین الملل پیدا کرده‌اند و متحدین عرب کشور آمریکا، به مرور زمان از آمریکا فاصله گرفته و به سمت کشور چین و روسیه در حال حرکت هستند، این به خاطر همان فراقطبی بودن نظم بین‌المللی است که کشورها بر پایه‌ی منفعت و مزیتی که برای خودشان متصور هستند به سمت قطب‌های مختلف قدرت پیش می‌روند.

۱ـ ژئوپلیتیک هوش مصنوعی

از دیگر مختصات نظم جدید جهانی که بسیار مهم است، اهمیت یافتن «ژئوپلیتیک هوش مصنوعی» است. جمع شناختی و ترکیبی، امنیت تقسیم ناپذیر و مهم‌تر از همه پایان راهبرد بی‌طرفی در نظام بین الملل است، دیگر مثل گذشته، راهبرد بی‌طرفی را در نظام بین الملل برای بسیاری از کشورها حتی سوئیس هم نمی‌توان متصور بود، به این دلیل که نظم‌ها «ژله‌ای» شده‌اند، در هم تنیده شده‌اند. امروزه، به جای واژه‌ی وابستگی متقابل، واژه‌یInterconnectivity  یا «به هم پیوستگی» مطرح است. به هم پیوستگی مناسبات کشورها در ابعاد نرم افزاری و پویش‌های مختلفی که دو کشور دارند. دیگر مثل گذشته، وابستگی متقابل نظامی یا وابستگی متقابل ژئوپلیتیکی مطرح نیست. امکان دارد که کشوری در آن سوی اقیانوس‌ها باشد، اما بیشترین مراودات و Connectivityها را با کشور ثالث دیگری داشته باشد. آنچه در هستی‌شناسی نظم پیش‌رو اصالت دارد و بسیار مهم است، «دیتاها یا داده‌ها» است. رقابت آتی میان بازیگران، حول محور سهم خواهی در کیک جهانی دیتاها و شکل‌دهی به پارادایم اتصالات خواهد بود. مرزهای دیجیتال در کنار جغرافیای بسیار مهم است. شما در حال حاضر که تحولات جنگ اوکراین را می‌بینید، اهمیت هوش مصنوعی، دیتاها و تکنولوژی‌ها در رقابت های ژئوپولوتیکی را ملاحظه می‌کنید.

مرزهای دیجیتال کنار مرزهای جغرافیایی در حال ایفای نقش هستند. نظم جدید، ترکیبی از جهان واقعی و جهان موازی (جهان مجازی) است و قدرت دیتا شکل دهنده شبکه قدرت است. امروزه، صلح و ثبات و توسعه اقتصادی کشورها و جهان، در برابر هر گونه اختلال و جریان بین‌المللی داده آسیب پذیر است. این موارد، مختصات نظم جدیدی است که علی‌رغم اینکه ویژگی‌های کلاسیک خودش را دارد، اما مختصات جدیدی به آن اضافه شده است و این همان موضوعی (قواعد و هنجارهای جهانی) است که در ابتدا به آن اشاره شد.

پیامدهای نظم پیش‌رو

۱ـ تضعیف موقعیت‌های سنتی ژئوپولوتیک و ژئواستراتژیک

نظم در حال پیش‌رو یا نظم فراقطبی یا نظم پساآمریکایی، می‌تواند برای هر کشوری تهدیداتی، پیامدها و فرصته‌های داشته باشد. چرا که قواعد و هنجارها تغییر کرده است، پس تضعیف اصل عدم توسل به زور به عنوان یکی از قاعده‌های نظم بین‌المللی و تغییر ناپذیری مرزها و تمامیت ارضی کشورها، می‌تواند پیامدی برای همه کنشگران داشته باشد. تغییرات ارضی و مرزی و مداخله در امور داخلی، خطر دور ماندن کشورها به دلیل انعطاف‌پذیری یا عدم تصلب به نظم‌ها، خطر دور ماندن کشورها از ابتکارهای بین‌المللی و حذف از کریدورهای ترانزیت و انرژی، به این دلیل که مثل گذشته، موقعیت‌های جغرافیایی اهمیت سابق خودشان را ندارند.

اراده و ابتکار عمل‌ها در حال گرفتن جایگاه موقعیت‌های سنتی ژئوپولوتیک و ژئواستراتژیک است. اگر کنشگری کشورهای کوچکی مثل امارات و قطر و کشورهای دیگر را بررسی کنید، در خواهید یافت که موقعیت ژئوپلیتیکی دیگر اهمیت سابق را ندارد، اگر اهمیت سابق را داشت این کشورها در نظام بین‌الملل به دنبال شکل‌دهی به اراده‌ها و شکل‌دهی به دستور کارها نبودند.

۲ـ شکل‌گیری صف بندی‌های متعدد و متکثر از بلوک‌های مختلف

از پیامدهای دیگر می‌توان به شکل‌گیری صف‌بندی‌های متعدد و متکثر از بلوک‌های مختلف علیه امنیت کشورها اشاره کرد. کشورهای عربی در گذشته، به خاطر تصلب مرزبندی‌ها از اسرائیل، اعتراض داشتند، امروزه به راحتی با اسرائیل روابط چند جانبه‌ای برقرار کرده‌اند و حتی کشوری مثل آذربایجان.

کشورهای مختلف در بلوک‌بندی‌های مختلفی، در جبهه‌ی مقابل ما، به علت ژله‌ای بودن قطب‌بندی‌ها، می‌توانند قرار بگیرند و این مورد می‌تواند برای ما تهدیدی باشد. در گذشته، پیش‌بینی کردن تهدیدات متقابل یا پیش‌بینی کردن اتحادها و ائتلاف‌های متقابل خیلی راحت‌تر بوده است. به عنوان مثال، شما نمی‌توانستید پیش بینی کنید که عربستان سعودی به سمت بلوک شرق می‌رود. امروزه، پیش‌بینی کردن خیلی سخت شده است و علت آن این است که کشورها با بلوک‎‌های مختلف درحال بازی کردن هستند. به قول معروف، بحث Game و Play دو مفهوم متفاوت است. Game یا بازی مثل حرکت توپ‌های بیلیارد روی میز می‌ماند و همه چیز در آن مشخص است اما Play یا نقش آفرینی کشورها، حرکت‌های مستور، زیر سطحی، دیپلماسی پنهان، موارد زیر سطحی‌ای می‌باشد که هرکشوری نمی‌تواند به راحتی، نقش آفرینی کشورها را پیش‌بینی کند و متوجه شود.

فرصت‌های نظم پیش‌رو برای جمهوری اسلامی ایران

این نظام پساقطبی نیز می‌تواند برای هرکشوری از جمله جمهوری اسلامی ایران فرصت‌های داشته باشد:

۱ـ کاهش قدرت هژمونیک آمریکا

یکی از این فرصت‌ها، کاهش قدرت هژمونیک آمریکا است، امکان شکل‌دهی به نظم‌های کوچک‌تر در مقیاس‌های مختلف را می‌دهد. در گذشته امکان شکل دادن به نظم‌های منطقه‌ای وجود نداشت، اما امروزه جهان مناطق موضوعیت پیدا کرده است و کشورهای متوسط و ریزقدرت‌ها هم می‌توانند سهمی در شکل‌دهی و سمت و سو دادن به نظم‌های جدید داشته باشند و این یک فرصت است.

۲ـ بهبود موقعیت کنشگران غیردولتی در نظام بین‌الملل

 این مورد می‌تواند به بهبود جایگاه کشور در نظام بین‌الملل کمک کند. قبل‌تر هم اشاره شد که دیگر مثل گذشته، قدرت‌های بزرگ در نظام بین‌الملل، نقش آفرین نیستند. کنشگری قدرت‌های کوچک در کنار ارتقای نقش کنشگران غیردولتی، تاجران و ثروتمندان بزرگ مانند بیل گیتس و افرادی مثل آن، می‌تواند فرصتی برای استفاده جمهوری اسلامی ایران در نظام بین‌الملل باشد.

دکتر مصطفی خوش‌چشم؛ غرب به رهبری آمریکا با روزهای خوب و روشن خداحافظی کنند، دوران سروری آنها درجهان تمام شده است.

همه ما دنیای کنونی و آینده را درحال تغییر می‌بینیم. این تغییرات و جابجایی شروع شده است. این تغییرات جهانی شاید از ۲۰ سال گذشته با ظهور قدرت‌های نوظهور شروع شده‌اند و در این نظم جدید صرفاً قدرت‌های بزرگ همه امور را انجام نمی‌دهند، بلکه حتی افرادی نظیر حاج قاسم هم تأثیرگذارند که با بسیج جمعیت عراق و افغانستان سبب شدند که هزینه هنگفت ۸ هزار میلیارد دلاری آمریکا در این تقابل هدر رود؛ لذا شخصیت‌ها و تکنولوژی در نقاط جهان تأثیرگذار شده‌اند. پول، سرمایه و تکنولوژی از ایالات متحده به نقاط دیگری منتقل شده است؛ ازجمله واحدهایی که به دنبال کنترل نظام جهانی، حفظ سرمایه‌ها و پیشرفت‌هایشان هستند.

عوامل افول هژمونی ایالات متحده در نظم جدید

دکتر خوش چشم در ادامه، اشاره کرد: امروزه مهاجرت میزان پول و سرمایه از نیویورک به شانگهای بسیار بالاست؛ چراکه فضایی بهتری ایجاد شده است. لذا همه واحدها به تکاپو افتاده‌اند. از جمله عربستان، کشورهای منطقه و … اما ما که ۴۳ سال هزینه مستقیم برای مقابله با آمریکا داده‌ایم. در این مدت زمان چینی‌ها و روس‌ها از درگیری مستقیم جلوگیری می‌کردند. اما امروزه روسیه نیز همانند ما به درگیری مستقیم روی آورده و چین نیز باوجود اینکه بسیار محافظه‌کارانه عمل می‌کند، در آینده نزدیک به این سمت کشیده خواهد شد. ما در این سال‌ها محور مقاومت را در منطقه غرب آسیا ایجاد کرده‌ایم و هزینه‌های بسیاری را متحمل شده‌ایم. از طرفی چینی‌ها نیازمند یک نقش مکملی مثل ما در منطقه غرب آسیا هستند. ولی ما به قدری منفعلانه عمل کرده‌ایم که فرصت‎هایمان کم‌رنگ شده‌اند. قبل از اینکه رهبر چینی بخواهد سیاست نیکسونی دوپایه‌اش را در منطقه با عربستان و ایران اجرا کند، می‌توانستیم بسیار زودتر آن پیشنهاد قرارداد همکاری جامع راهبردی از جانب چین را بپذیریم که مجبور به پذیرش این سیاست دوستونی جدید نشویم. مشکل ما این است که از فرصت‌هایمان استفاده نمی‌کنیم و نگرانی اساسی این است که علی‌رغم تمامی هزینه‌هایی که داده‌ایم، فرصت‌هایی ازجمله نیازی که چینی‌ها برای حضور پررنگ ما در تأمین امنیت و مرسوله‌های انرژی غرب آسیا از جمله در عراق، سوریه، منطقه خلیج فارس و تنگه هرمز دارند (و بسیار فعالانه میان ما و عربستان در همین زمینه نقش بازی می‌کنند) را از دست بدهیم. ما بهترین شریک تجاری چین به‌ویژه در حوزه تأمین امنیت در غرب‌آسیا می‌توانیم باشیم؛ اما با تغییر رویکرد کشورهای عربی به سمت شرق، این فرصت نیز برای ما درحال کم‌رنگ شدن است. لذا انفعال در سیاست خارجی در نظم جدید مشکل اصلی ماست.

هژمونی آمریکا بر پایه اقتصاد و دلارش بود. چینی‌ها نیز درحال طی کردن این مسیراند. در سال ۲۰۲۳ برای اولین بار است که این اتفاق رخ می‌دهد. درسال ۲۰۰۳، ۸۵% تجارت جهانی بر پایه دلار بوده است. امروزه به ۴۷% رسیده است! بیشتر این افت در طول یک سال گذشته یعنی از سال ۲۰۲۲ تا ۲۰۲۳ برابر با کل ۲۰ سال گذشته بوده است. اتفاق دیگری که اخیراً رخ داد، این بود که برای اولین بار تجارت با یوان ۱% بیشتر از دلار شد. ۴۸% تجارت جهانی بر پایه یوان است. این مسائل آشکارا نشان می‌دهد که جهان به کدام سمت می‌رود. این درحالی است که مثلاً در سال ۲۰۱۰ افراد معدودی با یوان معامله انجام می‌دادند. این مسئله را آمریکایی‌ها بیش از هرکسی می‌دانند. آقای اوباما علناً بیان می‌کرد که ما در منطقه غرب آسیا و خلیج‌فارس به خواب رفته‌ایم و از ۲۰۰۳ باید به سمت مهار چین می‌رفتیم؛ ولی این کار را انجام ندادیم و فرصت از دست رفت. لذا خود آمریکایی‌ها به این مسئله واقف‌اند که جهان پساآمریکا، جهانی پر از بحران‌های متفاوت خواهد بود و آنها از ما آماده‌تر به نظر می‌رسند و با واقعیات راحت‌تر کنار می‌آیند. ما در کشورمان هنوز درگیر این مسئله‌ایم که سیاستمداران‌مان غیرشعاری عمل کنند و با عملگرایی از فرصت‌ها استفاده کنند.

در جهان پیش‌رو شکی وجود ندارد که چین یکی از قدرت‌های بزرگ است و از طرفی دنیای ‌آینده، دنیای گروه‌بندی‌های متعدد بازیگران خواهد بود. امروزه ما دو مرحله از تنش و درگیری در سطح جهان را خواهیم داشت.

حوزه‌های پیشی‌گرفتن چین از آمریکا

اقتصادیامروزه بطور میانگین چین با ۱۲۰ کشور شراکت تجاری انجام می‌دهد و شریک اول تجارت دنیا است. وضعیت جهان به نحوی تغییر کرده و آمریکا در حوزه قدرت اقتصادی، سیاسی و نظامی درحال افول است که به فاصله یک هفته قبل از روی کار آمدن بایدن، درحالی که انتظار می‌رفت که روابط آمریکا و اروپا پررنگ‌تر شود، اما ناگهان اروپا بزرگترین قرارداد تجاری و سرمایه‌گذاری تاریخ را با چین بست و این مسئله باعث ناراحتی «جوبایدن» شد. این مسئله نشان داد که اروپایی‌ها نیز این تغییر وضعیت را به خوبی فهمیده‌اند.

نظامی: آمریکا بر پایه نیروی دریایی و ارتش دریایی خود که شامل نیروی هوایی و زمینی نیز می‌شود و بهترین تولیدات و تجهیزات هوایی، پهبادها و جنگنده‌ها برای نیروی دریایی است بر جهان سلطه داشت. حال وضعیت نیروی دریایی آمریکا در مقایسه با نیروی دریایی چین به چه صورت است. آمریکا ۲۵۰ شناور روی سطحی و زیرسطحی دارند و چین ۳۰۷ عدد دارد؛ یعنی ۵۷ شناور بیشتر و قصد دارد چند ناو هواپیمابر دیگر نیز بسازد.

تکنولوژی: سال‌ها پیش که ایستگاه فضایی بین‌المللی درحال ساخت بود، ۱۱ الی ۱۳ کشور از جمله روسیه، اروپاییان، چین و آمریکا مشارکت داشتند. مهم‌ترین بخش این ایستگاه فضایی، پیشران آن است. طراحی این پیشران فقط به دست روسیه داده شد؛ چراکه هیچ کشوری به اندازه روسیه در این حوزه، خلبان فضایی ماهر نداشت. اخیراً چین به تنهایی اقدام به ساخت یک ایستگاه فضایی کرده است و اولین قطعه‌ای که به فضا ارسال کرده، ۸۰ تٌن وزن دارد که همان قطعه پیشران بوده که ساخت خودش نیز است. لذا به تنهایی رشد تکنولوژی بالایی داشته است.

سناریوهای احتمالی و غیرمنتظره جهان جدید

تحلیلگر ارشد مسائل بین المللی و راهبردی در ادامه افزود: شکی نیست که چین یکی از قدرت‌های حال حاضر است، اما آنچه که بیان شد، باتوجه به وضعیت و روند طبیعی کنونی موجود در جهان است؛ برآوردی محتاطانه از وضعیت موجود و یک ارزیابی و تخمینی از وضعیت آینده. چرا  محتاطانه؟ زیرا بستگی دارد که مشکلات متعدد در داخل آمریکا در حوزه سیاست خارجی، دلار و … به زعم اینجانب اگر آمریکایی که درحال حاضر نیز بسیار ضربه خورده است، این ۴۷% استفاده از دلار در تجارت جهانی به زیر ۳۰% برسد، ضربه بسیار مهلک‌تری خواهد خورد و این اتفاق درحال رخ دادن است. آمریکا تا حدی می‌تواند به این پول چاپ کردن که امروزه دیجیتالی نیز شده است، ادامه دهد، وقتی میزان استفاده از دلار به زیر ۳۰% برسد، به غیر از مسئله دلار و اقتصاد، در داخل خودش دچار معضلات بسیار زیادی می‌شود؛ از جمله دوقطبی‌های غیرقابل کنترل جامعه این کشور در حوزه‌های متعدد. البته در اکثر کشورهای جهان مخصوصاً کشور خودمان دوقطبی زیاد داریم. این دوقطبی درجایی مزیت است، اما در جاهایی نیز تبدیل به تهدید خواهد شد. در آمریکا درصورت وقوع چندین شرایط این دوقطبی‌ها تبدیل به تهدید می‌شوند. یکی از آن‌ها خشونت‌آمیز و غیرقابل کنترل شدن آن است که اکنون این خشونت وجود دارد و مقامات آمریکایی بسیار نگران این وضعیت هستند. درحال حاضر خود ایالت کالیفرنیا به صورت تکی، پنجمین اقتصاد دنیاست و اگر وضعیت بقیه ایالات وخیم شود، ایالات ثروتمندی مثل تگزاس، ویرجینیا، کالیفرنیا و… می‌توانند قواعد را تغییر دهند. البته همانند شوروی شاهد فروپاشی کامل نخواهیم بود؛ اما روابط تغییر خواهند کرد. لذا این دوقطبی‌ها می‌تواند منجر به اتفاقاتی در ایالات متحده شود که این مسیر افول را تسریع کند. البته افول به معنای نزول از جایگاه است، نه نابودی کامل آن.

وی ادامه داد: پیش‎بینی ما از آینده بر پایه این است که به صورت ناگهانی، چین در مواجه با آمریکا، اقدام به رو در رویی مستقیم نکند و قدرتش دچار استهلاک شدیدی نشود و جنگ مستقیمی میان این دو رخ ندهد. خود آمریکایی‌ها از این درگیری مستقیم واهمه دارند؛ چراکه از پس آن برنمی‌آیند، اما رفتار آمریکایی‌ها این است که وقتی ۷۰ سال در قدرت برتر بوده‌اند، ممکن است اقداماتی برخلاف منطق هزینه و فایده انجام دهند. در خصوص جریان کشور ما واقعاً به این شکل عمل کرده‌اند. اگر هرکشوری مثل ایالات متحده، سالیان درازی در قدرت باشد، یکسری مسائل را از قدرت‌های کوچکتر نمی‌پذیرد. لذا تغییر این رفتار برای چنین کشوری سخت است. پنتاگون در دهه ۹۰ این اعتقاد را داشت که می‌توانند در مقابل ۳ کشور همزمان ایستادگی کنند. ده سال بعد به زعم خود با دو کشور به صورت همزمان می‌توانستند بجنگند. از ۲۰۱۴ به بعد، تقابل یک به یک نیز به این بستگی داشت که طرف مقابلشان چه کشوری باشد. برای همین است که امروزه نیز از درگیری مستقیم اجتناب می‌کنند و نمی‌توانند همزمان با چین و چند کشور دیگر درگیر شوند. اما وقتی تنش‌های مرزی چین را افزایش دهد، احتمال شروع یک درگیری اتفاقی هم وجود خواهد داشت. ارتش چین و آمریکا مذاکراتی دارند که از وقوع چنین جنگی جلوگیری کنند. آمریکایی‌ها نابغه قراردادن کشورها در دوراهی‌ها هستند. همانطور که روسیه اگر با اوکراین می‌جنگید یا نمی‌جنگید، پیروز نمی‌شد، امروزه ماجرای تنگه تایوان برای چین نیز همین است. تنش‌های این تنگه هر روز بیشتر از روز گذشته می‌شوند. فرماندار، نماینده مجلس و سایر مقامات آمریکایی به تایوان سفر می‌کنند و از طرفی فرماندهان یا رئیس جمهور تایوان نیز به آمریکا می‌روند. از همه مهم‌تر آمریکایی‌ها قصد دارند خط تولید سلاح‌های پیشرفته «های‎تک» را در تایوان راه اندازند. تایوان برای چین همانند کیش برای ماست. چین آن را استان بیست‌و سوم خود می‌داند و آمریکا نیز سیاست چین واحد را پذیرفته است. ولی بدون اجازه چین می‌خواهند در تایوان خط تولید سلاح راه‌اندازی کنند. لذا سیاست‌های بایدن نیز به سمت تنش‌زایی می‌رود. لذا اگر این استثنائات رخ دهند، آن روند طبیعی شکل‌گیری نظم نوین که عرض کردیم تغییر خواهد کرد.