دکتر محمدرضا محمدی، دبیر نشست در ابتدا به شرح واقعه جنگ غزه پرداختند:
عملیات ۷ اکتبر، با پیشدستی حماس، عملیاتی غرورآفرین بود که با ضربات سنگین به رژیم شروع شد اما اینک به نظر میرسد که پس از سپری شدن هفتهها، باتوجه به گروه عظیم افرادی که در بمباران بیمارستانها، مدارس و… شهید میشوند، جنگ وارد مراحل پیچیدهتری شده است.
دراینرابطه، بسیاری از کارشناسان، حمله آمریکا به افغانستان را نقطه عطف تاریخی منطقه و حمله طوفان الاقصی را نقطه عطف جدید معرفی میکنند. تحلیلگران زیادی با حمله حماس غافلگیر شدند و سؤال مهم امروز این است که «پس از سپری شدن یک ماه، آینده این جنگ نابرابر چه خواهد بود؟»
مقالهای در Middle East Eye در این زمینه، ۵ سناریو محتمل را مطرح ساخته است؛ درسناریوی اول، این مسئله مطرح شده است که در پی حمله حماس، دیوارهای حفاظتی اسرائیل، بیشتر خواهد شد. سناریوی بعدی، کوچ اجباری صدها هزارنفر فلسطینی و سناریوی سوم، اشغال دوباره و دائمی غزه توسط اسرائیل است که هنوز توسط مقامات رژیم تأیید یا رد نشده است و احتمال میرود که رژیم، توانایی اداره جمعیت غزه را نداشته باشد.
سناریوی چهارم، بحث اداره منطقه توسط دیگر کشورهای نظام بینالملل است و سناریوی آخر، گشایش مذاکرات است که تا به امروز نمیتوان دررابطهبا قطعی بودن آن اطمینان حاصل کرد. در همین راستا، دررابطهبا وقایع اخیر منطقه، از اساتید محترم تقاضا داریم به طرح مباحث خود بپردازند.
دکتر محسن اسلامی بهعنوان اولین سخنران به این نکتهها اشاره کرد که حمایتهای بیحدوحصر ترامپ مانند ترور سردار سلیمانی، با هماهنگی اسرائیل، ناگهان تبدیل به یک باتلاق شد و ریسِت وضعیت اسرائیل در منطقه کلید خورد. این انتقام پس از ترور حاجقاسم، از جانب جمهوری اسلامی مطرح شد و سایر کشورهای مقاومت منطقه نیز پی آن را گرفتند.
آنچه در غزه شاهد آن هستیم و در رسانهها و افکار عمومی بسیار مورد توجه قرار گرفته است، این نکته است که رژیم، طی سالهای اخیر، افولی را تجربه میکند که با بهار عربی شروع شده است. امروزه مصونیت دروغین و پوشالی اسرائیل فروریخته است. طی این سالها، اسرائیلیها همواره برای خود نوعی مصونیت در منطقه تداعی میکردند که با اقدامات شهید سلیمانی، این مصونیت به همراه فضای تکبیری منطقه، سست شد.
ترامپ و توهم اسرائیلی
زمانی که در ایالات متحده، ترامپ روی کار بود، نوعی دلگرمی برای اسرائیلیها به شمار میآمد و اقداماتی مانند ضرب سکه، تغییر سفارت از تلآویو به قدس و… سبب افزایش توهم و حس مصونیت رژیم شد و درواقع، خود را در منطقه، بدون مشکل تصور میکردند. در پشت پرده این توهمات، تیم و گروههای نفوذ یهودی، ترامپ و خانوادهاش، بهویژه دامادش حضور داشتند. در این مرحله تاریخی بود که اسرائیل، یک ریسک انجام داد که سبب ریسِت اسرائیل شد.
درواقع، با ورود ترامپ به منطقه غرب آسیا، این ریسِت رقم خورد و زمانی که تصمیم به جابهجایی سفارت گرفتند، در جهان عرب، هیچگونه مشروعیتی برای این کار وجود نداشت و این اشتباه فاحش نتانیاهو، سبب نارضایتی مسلمانان درباره قبله اول خود شد و بنابراین تبعات فراوانی همچون طوفان الاقصی برایشان رقم خورد.
گیر کردن در باتلاق خودساخته
پس از برکناری ترامپ از ریاستجمهوری، صحنه سیاسی اسرائیل در منطقه تغییر کرد. حمایتهای بیحدوحصر ترامپ از جمله ترور سردار سلیمانی، با هماهنگی اسرائیل، ناگهان تبدیل به یک گودال یا باتلاق شد و ریسِت وضعیت اسرائیل در منطقه کلید خورد.
در این مرحله، تمامی سیاستهای ترامپ در منطقه منجر به شکست شد و سپس دموکراتها نیز پس از روی کار آمدن، به سیاستهای ارتجاعی ترامپ، واکنش نشان دادند و اسرائیل در دام خود گرفتار گشت. این انتقام پس از ترور حاجقاسم از جانب جمهوری اسلامی مطرح شد و سپس سایر کشورهای منطقه نیز پی آن را گرفتند.
از طرفی بیثباتی وضعیت داخلی اسرائیل بالا گرفت و در این وضعیت، نتانیاهو با طرح اصلاحات قضایی وارد شد و اشتباهات قبلی تکرار شدند. همچنین تمامی حامیان نتانیاهو، پرونده قضایی دارند و این اصلاحات سبب افزایش نارضایتی آنان شد. اینچنین وضعیتی تبدیل به مکملی برای دیگر اشتباهات گذشته آنان شد. در این وضعیت، اصلاحات اقتصادی، عامل بینظمی و تمرد کارکنان اسرائیل از جمله خلبانان گشت و همگی دست از کار کشیدند. در تظاهرات، بالای صدهزار نفر شنبههای اعتراضی نیز گوشه دیگری از چالشهای رژیم را نظاره کردیم.
دخالت نظامیان در مسائل داخلی
در این شرایط بود که حماس با رصد دقیق وضعیت داخلی اسرائیل، با هوشمندی خود از وضعیت بهره برد. طوفان الاقصی نمایانگر قدرت حماس یا ضعف اسرائیل است و تأثیر درگیریهای داخلی در ضعف رژیم را آشکار کرده است. وضعیت امروز رژیم در تاریخ آن بیسابقه است. به این صورت که دخالت نظامیان در فضای قدرت سیاسی داخلی اسرائیل نیز عامل نقص شده است.
امروزه ارتش اسرائیل متهم به بیکفایتی است و درحالیکه کابینه رژیم دستور آتشبس را داده است اما وزیر امنیت داخلی رژیم به همراه برخی افسران، مخالف آن هستند. غُر زدنهای داخلی یهودیان، امروزه بیسابقه است و ایرادات بنی اسرائیلی آنان افزایش یافته و نتانیاهو در مدیریت آنها ناتوان مانده است.
ناتوانی آمریکا در اداره بحران
بنابراین، امروزه آسیبپذیری اسرائیل بر همگان نمایان شده است. از طرفی افول اسرائیل مُعین افول آمریکا است. به تعبیر عبدالوهاب مسیری، آمریکا نگاهی کارکردی به رژیم در منطقه دارد.
همچنین در این شرایط نابسامان اسرائیل و وضعیت اوکراین، آمریکا اسرائیل را در راستای کارکرد خود نمیبیند؛ بنابراین آمریکا نیز دچار افول است. این مسائل عامل ظهور قطبهای جدید است. در شرایطی که پرونده رژیم به پرونده اوکراین اضافه شد، دولتهای اروپایی همانند آمریکا وارد منطقه نشدند؛ زیرا میدیدند که آمریکا توانایی مدیریت درست اوضاع را ندارد.
در بعد نظم بینالملل، شرایط کنونی قطببندیهای جدید را تقویت میسازد. تأمین امنیت در غرب آسیا توسط ایران، عامل ایجاد گروههای جدید شد که اندیشه مقاومت را انتشار داد؛ درحالیکه طی سالهای اخیر، اسرائیل سعی میکرد اندیشه تکفیر را گسترش دهد تا چهره اسلام در جهان را مخدوش کند؛ بنابراین اندیشه مقاومت به همراه قطببندیهای چینی و روسی، به شکلی پیروزمندانه در کنار غزه هستند و از طرفی کشورهای اروپایی و غرب، درگیر چالشهای بیشتری خواهند شد.
طوفان الاقصی نقطه عطف تاریخ فلسطین شده است. جوانان فلسطینی در اوج تحریمها، این اقدام ویژه را طراحی کردند و بنابراین اعتبارشان بسیار بالا رفته است. در غزه همواره از مقاومت سردار سلیمانی تقدیر میشود و این نیز نقطه عطف مهمی است. در ادامه این وضعیت، اسرائیل درگیر رکود اقتصادی بیشتری خواهد شد.
با شروع «شنبههای اعتراضی» علیه اصلاحات قضایی کنست در اسرائیل، ارزش پولی و درآمدهای رژیم از منابع مختلف از جمله توریسم کاهش یافته است و این مسئله حتی میتواند منجر به سقوط والاستریت (همانند تحولات ۱۹۹۸ در جنوب شرقی آسیا و تحولات عراق و فروریزی والاستریت ۲۰۰۸) نیز بشود. انتخابات آمریکا نیز بسیار نزدیک است و در این زمان، گردش مالی بسیار زیادی از ناحیه یهودیان برای هر دو حزب خرج میشود.
دیاسپورای یهودی و بالاگرفتن اعتراضات
در شرایطی که شهرکنشینهای رژیم بهویژه در دورههای قبلی نتانیاهو، سیری صعودی داشتند، امروزه شاهد دیاسپورای یهودی و اوج مهاجرت اسرائیلیها به خارج هستیم. درواقع میتوان گفت که یهودیان از مشابهت تاریخی شرایط حال خود با آوارگی تاریخیشان در اروپا هراس دارند و از طرفی در اروپا و آمریکا نیز سابقه فرهنگی – اجتماعی خوبی از خود بهجای نگذاشتهاند.
همچنین تلفات سنگین اسرائیل پس از گذشت چند هفته، انگشت اتهامات را به سمت نتانیاهو میبرد که در اذهان یهودیان، عامل تحقیر و شکست یهود شده است. این در حالی است که نتانیاهو بعد از بنگوریون، بهعنوان محبوبترین فرد اسرائیل نام برده میشود اما در حال حاضر، خانواده و تیم وی محکوم میشوند؛ درنتیجه تشتت و نارضایتیها در دل اسرائیل، عامل اصلی فروپاشی آن خواهند بود.
بیآبرویی رژیم در جهان
در حال حاضر حتی یهودیان مقیم شهرهای دیگر از جمله نیویورک، به علت بیآبرویی رژیم صهیونیستی پس از حملات وحشیانه، نمیتوانند با فریاد بلند از اسرائیل حمایت به عمل آورند و به تعبیری در وطن دوم خود نمیتوانند حمایتی داشته باشند.
در پی تبعیض نژادی صورت گرفته، چهرهای تنفرآمیز از اسرائیل شکل گرفت و بنسلمان نیز در شرایطی که حتی رسانهها به نفع اسرائیل نیستند، در مقابل اسرائیل موضع گرفته است.
در طول دهههای اخیر، اروپا و سپس آمریکا در پی افزایش ارتباطات خود با یهودیان برآمدند و در این راه، از هیچ تلاشی دست نکشیدند اما در شرایط کنونی، نسل جدید غربی، اقدامات وحشیانه اسرائیل را نظاره میکند و این مسئله عامل ترک برداشتن پیوند اسرائیل با غرب خواهد شد و از طرفی فاصله رژیم از آمریکا نیز افول هر دو را با سرعت بیشتری روبهرو میسازد.
دکتر کیومرث یزدانپناه در ادامه نشست به بیان مطالب خود پرداخت؛ رسانهها امروزه حتی از اقتصاد و قدرت سیاسی نیز کارآمدتر شدهاند؛ بنابراین باتوجهبه اینکه ژئوپلیتیک رسانهای، فضا را مهیا ساخته است، بایستی روی این موج رسانهای ضد اسرائیلی سوار شویم و از فرصت استفاده نماییم.
انزوای جهان اسلام دررابطهبا جنگ غزه
دررابطهبا تحولات اخیر، کوهن در گذشته، نظریهای به نام کمربند شکننده غرب آسیا را در راستای تغییر ساختار ژئوپلیتیک قدرت مطرح ساخت. هرچند این نظریه پیشتر توسط مکیندر، با عنوان هلال بحران نیز مطرح شده بود و جالب اینجا است که هر دو نظریهپرداز، رأس هرم کمربند شکننده یا رأس هلال بحران را مدیترانه، بلندیهای جولان و سپس اسرائیل میدانند.
بر اساس این نظریات، جنگ غزه برخلاف کشتار تلخ مردمان بیگناه و فجایعی که در سکوت بشریت اتفاق میافتد، بسترهای تغییر ساختار ژئوپلیتیک منطقه را فراهم میسازد اما این اتفاق به منزله قطببندیهای جدید یا پیشی گرفتن منطقه در ساختار قدرت جهانی بهصورت مستقل نخواهد بود؛ زیرا ژئوپلیتیک منطقه اجازه شکلگیری چنین قدرتی را نمیدهد و امروزه در ژئوپلیتیک منطقه، شاهد انزوا و رفتارهای دوگانه کشورهای اسلامی در برابر بحران غزه هستیم؛ از جمله اینکه پاکستان بهعنوان کشوری مسلمان، با بمباران غزه کاری ندارد و رسانههای پاکستانی وقایع آن را پوشش نمیدهند. از طرفی پاکستان از طریق قبرس، به اسرائیل کمکرسانی میکند.
دیگر کشورهای منطقه نیز کموبیش رویکردی خنثی را در پیش گرفتهاند؛ بنابراین پایان اسرائیل بهراحتی رخ نخواهد داد و ما باید در این راستا، واقعیات را مورد توجه قرار دهیم و خود را با نگاههایی آرمانگرایانه فریب ندهیم. همچنین تمامی کشورهای منطقه در این حوزه بازیچه غرب هستند و توسط آمریکا دستور میگیرند.
حمایت جهانی از فلسطین در مقابل انزوای جهان اسلام
اما بههرحال جنگ غزه سه اتفاق بسیار مهم را در منطقه رقم خواهد زد؛
- ژئوپلیتیک مستقل فلسطین شکل خواهد گرفت و ایران میبایست در این زمینه، سرمایهگذاری زیادی داشته باشد.
- تمامی حمایتها و اقدامات ترامپ و نتانیاهو به نفع اسرائیل شدند و ژئوپلیتیک منطقه را به نفع فلسطین به حرکت انداختند؛ بنابراین قدس در حال بینالمللی شدن است.
- ژئوپلیتیک اسرائیلی که تا مدتهای اخیر در حال پیشروی از قفقاز جنوبی به خلیجفارس بود، امروزه به عقب رانده میشود و به پشت دیوارهای غزه میرسد.
به عقیده کوهن، آینده منطقه غرب آسیا به پساژئوپلیتیک تبدیل خواهد شد. این منطقه به هیچ سازه مشترکی معتقد نیست و همه کشورهای منطقه، یکدیگر را خنثی میسازند؛ این در حالی است که منطقهای مثل اروپا، باوجوداینکه امروزه در بحرانیترین وضعیت ژئوپلیتیکی خود قرار دارد اما میداند که چگونه باید بازی کند تا از این شرایط خارج شود.
منطقه غرب آسیا از داشتن چنین ویژگیهایی محروم است. نوع گفتمان بایدن و شی جی چینگ در این زمینه قابل توجه است. همچنین انفعال کشورهای منطقه مبین این اصل است. اعلام آتشبسی که بهتازگی مطرح شد، به علت فشار رسانهها است که امروز جوی علیه اسرائیل دارند و از طرفی خبرگزاریهایی مانند بیبیسی و اسکای نیوز، اعتبار خود را از دست دادهاند. امروزه حتی ورزشگاههای کشورهای یهود محور، به میدان جنگی تمامعیار، میان طرفداران غزه و یهود محوران تبدیل شدهاند اما دوگانگیهای جهان اسلام، اجازه اتحاد این کشورها در منطقه را نمیدهد.
راهکار
جمهوری اسلامی نمیتواند نسبت به شرایط، منفعل باقی بماند. کشوری مثل یمن از طریق دریا، کمکهایی را به غزه میرساند اما وضعیت جغرافیایی یا داخلی کشور ما این اجازه را نمیدهد؛ بنابراین تنها راهی که برایمان باقی میماند، تمرکز بر این فضای ضد اسرائیلی است. از طرفی جهان اسلام نیز تنها محدود به غرب آسیا نیست و کشورهایی مانند هند و چین نیز مسلمانان زیادی دارند.
رسانهها امروزه حتی از اقتصاد و قدرت نیز کارآمدتر شدهاند؛ بنابراین باتوجهبه اینکه ژئوپلیتیک رسانهای، فضا را مهیا ساخته است، بایستی روی این موج رسانهای سوار شویم و اقداماتی را صورت دهیم. از طرفی آتشبس موقت، پایان کار نیست و هر پیروزی اسرائیل در غزه بهمثابه شکست است؛ زیرا دکترین نیل تا فرات، هیدور پاور یا هیدرو، هژمونی آنها شکست خورده است.
باوجوداینکه اکنون محاصره شدید غزه برقرار است اما با پایان جنگ، شروع محاصره اسرائیل کلید خواهد خورد و شکست رژیم بهواسطه صلح در منطقه است. هرچند وزیر امور خارجه آمریکا این مسئله را مطرح ساخت که در صورت نابودی اسرائیل نیز یک اسرائیل دیگری را در منطقه برپا خواهند کرد؛ بنابراین میبایست در این زمینه هوشیار باشیم و از ابزارهای موجود استفاده لازم را ببریم. ایران یکی از قدرتمندترین قطبهای رسانهای است و باید آن را مدیریت کنیم تا از طریق رسانهها پیروز شویم. این اقدام یعنی «جنگ نکردن و به اهداف جنگ رسیدن»، یک نوع هنر است.
جهان بیقطب
در بعد کلان جهانی، جهان امروز، جهان بیقطبی است. به گفته هانتیگتون، آشوب جهانی تا ۲۰۳۰ تغییر نخواهد کرد و در آن سالها به قطبهای آمریکای شمالی، اروپا، آسیای شرقی، جنوبی و آسیای جنوب غربی و اوراسیا تقسیم خواهد شد؛ بنابراین ابتدا باید قطب جنوب آسیا سروسامان یابد که ایران، محور آن است اما در جهان بیقطبی، نظمی وجود ندارد و باید افتراقات را در این وضعیت کنار گذاریم.
لزوم فعالسازی ژئوپلیتیک معیوب عربی
امروزه ما از فشار افکار جهانی که سال گذشته در پی اغتشاشات زن، زندگی و آزادی علیه ما بود، خارج شدهایم. از طرفی خشم افکار عمومی علیه اسرائیل بالا گرفته است و آن را به انزوای ژئوپلیتیکی خود خواهد کشاند؛ این در حالی است که انفعال کشورهای منطقه، سرعت انزوای اسرائیل را با کندی روبهرو خواهد کرد؛ بنابراین باید ژئوپلیتیک معیوب عربی فعال شود. در این زمینه، بازوهای حمایتی ما کاری از پیش نبردهاند.
چالشهای پیشرو
جمهوری اسلامی بهعنوان بازیگر مغایر با غرب، با دو مسئله روبهرو است؛
۱)حماس خود را قربانی فلسطین مستقل کرده است و تلاش میکند این کشور را ایجاد کند. در معاهدات ۱۹۶۷ و اسلو ۱۹۹۵، تشکیلات خودگردان، خیانت زیادی را مرتکب شدند، به نحوی که اسرائیل آنها را فریب داد و امروزه خود محمود عباس از نابودی حماس بسیار خوشحال خواهد شد.
بر اساس این دو معاهده، برد تاریخی برای فلسطین رقم خواهد خورد. در این میان، مواضع ایران بد نبوده است اما فرصت برای ما زیاد است؛ بنابراین سیاست خارجه، نهادها و وزارت خارجه ما باید پیشگام این معاهدات شوند. امروزه یکی از دلایل مهم ادامه جنگ، بحث انرژی و دور کردن غزه از کنار آبهای مدیترانه است. در حال حاضر اسرائیل حتی حاضر است فلسطین مستقل را بهشرط دوری ۸ الی ۱۲ مایلی آن از دریا بپذیرد.
۲) پشت پرده تمامی این اتفاقات، آمریکا است. آمریکا درتلاش است که دریای جنوبی چین را همانند خلیج فارس کند و چین را در جغرافیای خود درگیر نماید؛ بنابراین در غرب آسیا نیز اسرائیل بازیگر اصلی آمریکا در منطقه است و ایران باید برحذر باشد که اسرائیل بعدی منطقه، کردستان یا نخجوان نباشد. این مناطق در اصطلاح پارت لند یا کشورهای جنینی هستند که همانند جنینی در شکم مادر، آزار میرسانند؛ بنابراین بایستی این نقاط خطرناک را کنترل کنیم.
در ادامه نشست، دکتر محمدباقر خرمشاد به طرح مباحث خود پرداخت؛ مقاومت بهتدریج در حال گسترش میدان است و تدریجی بودن آن، قابل کنترل و اثرگذار است و بهشدت تأثیر بازدارندگی ایجاد میکند. از طرفی اگر تابآوری و ظرفیت حماس همچنان حفظ شود، همه چیز به ضرر اسرائیل خواهد شد.
دررابطهبا چگونگی تأثیر تغییرات جنگ در آینده، باید اشاره کرد که تحولات اخیر باید تفسیر شوند و بهصورت علمی و موردی بررسی شوند. دراینرابطه میتوان میان روند تحولات اخیر و آینده پیشروی جنگ غزه، یک متغیر واسط را در نظر گرفت. در رویکرد واقعگرایی بر اساس جامعهشناسی سیاسی، نگاه ناظر و تفکر در باب تحولات، برآیند گزارههای ما از تحولات است. از مهمترین تحولات جنگ غزه میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
– میزان خشونت افراطی و درندهخویی اسرائیل، شهیدها و مجروحان بسیار زیادی که ۷۰% آنان زن و کودک هستند و جهان نمیتواند آن را هضم نماید.
– حمایت بیحدوحصر غرب از جنایات اسرائیل و مسافرت مقامات غربی به رژیم. از طرفی باوجوداینکه غرب، خود را مدعی ارزشهای صلح محورانه معرفی میکند اما عمل کنونیشان برخلاف آن است و به اسرائیل اجازه درندهخویی میدهند.
– نقش و جایگاه اصلی و حقیقی اسرائیل در غرب آسیا مشخص شده است. بایدن با صراحت بیان کرد که اگر اسرائیلی وجود نداشت، باید آن را ایجاد میکردیم؛ بنابراین اسرائیل برساختهای در منطقه است که بهعنوان بازوی آمریکا عمل میکند و نقش و مأموریت مورد نظر ایالات متحده را ایفا میکند؛ بنابراین با نابودی رژیم نیز این تفکر آمریکایی تمامی ندارد و به دنبال کنترل منطقه به نفع خود هستند.
– جهانی شدن آرمان فلسطین؛ امروزه وضعیت فلسطین از حالتی عربی و اسلامی، به حالتی جهانی رسیده و به عبارتی انسانیزه شده است. در این زمینه آمریکا برای مقابله با این جریان جهانی، حتی حیثیت و آبروی خود را خرج مینماید و همچنان تبلیغات خود از اسرائیل را از اندیشکدهها گرفته تا دیوار متروهای شهری، ادامه میدهد.
– تمرین عملیات هماهنگ جنگ مقاومت علیه اسرائیل و شلیک هماهنگ موشک از نقاط مختلف به رژیم اشغالی.
– بحث ناتوانی و عدم هماهنگی کشورهای عربی و عدم اتحاد جهان اسلام.
– نمایش اوج ایمان و مقاومت فلسطین و فروپاشی وجه مظلوم رژیم صهیونیستی. از طرفی تصویرسازی درست از فلسطین بهعنوان مظلوم مقتدر که در افکار عمومی اثرگذار بوده و تبدیل به الگو شده است.
– شکاف میان جهان اسلام و غرب، عمیقتر شده است. درواقع، غرب با حمایتهای بیچونوچرا از اسرائیل، مسلمانان را تحقیر ساخت و این مسئله در آینده تبدیل به انفجاری در منطقه خواهد شد. (همانند تحقیر ایران در ۲۸ مرداد و سپس وقوع انقلاب اسلامی).
– به هم خوردن ترتیبات امنیتی منطقه و سست شدن پایههای اسرائیلی و ناتوانی آن در تأمین امنیت کشورهای عربی.
– شکایت ۵ کشور جهان به دیوان کیفری بینالمللی از جنایات نسل کشی اسرائیل. جمهوری اسلامی به جستجوی میان این کشورها میپردازد تا متوجه شود کدام یک از آنها قابلیت همکاری دارند.
– تشدید شکافهای درونی جامعه و دولت اسرائیل که بر آینده غزه اهمیت دارد.
– تثبیت جایگاه ایران در منطقه بهعنوان بازیگرِ بازیگردان در منطقه. همانطور که بهتازگی بازیگران صحنه بینالملل پس از حمله طوفان الاقصی به ایران پیام ارسال میکردند؛ بنابراین ایران از بازیگر ناتوان منطقه به بازیگری قوی تبدیل شده است و توسط دیگران به رسمیت شناخته میشود.
– خشم مردم جهان نسبت به اقدامات اسرائیل و از طرفی حمایت دولتهایشان از آن. بنابراین، جهان به دو جبهه غرب اقلیت و غیر غرب اکثریت تقسیم شده است. این ادبیات باید تقویت شود. از طرفی امروزه یاران فلسطین افزایش یافتهاند؛ از چین و روسیه گرفته تا آفریقای جنوبی، الجزایر و ۵ کشوری که در دیوان بینالمللی از اسرائیل شکایت کردند.
– مسئله فلسطین به مسئله اصلی ملتهای جهان اسلام و جهان تبدیل شده است و دولتهای آنها نیز بهاجبار حمایت میکنند.
– عادیسازیهای اسرائیل با اعراب متوقف شده است و در آینده نیز اگر بخواهد روند قبلی را ادامه دهد، با کندی صورت میگیرد.
– به هم خوردن طرحهای اسرائیلی مانند طرح هند، اسرائیل و مدیترانه، طرح ارمنستان یا نقشههای صهیونیستها در جنگ اوکراین. روند اجرایی کردن اینگونه طرحها تغییر یافته است.
– شکسته شدن ابهت امنیتی و نظامی رژیم و فروریختن آن ابهت پوشالی.
– ضربه اساسی عملیات ۷ اکتبر طوفان الاقصی، سست و ناتوان شدن آمریکا و اسرائیل و یقین به اینکه اسرائیل نمیتواند بقای خود را به تنهایی حفظ کند و نیاز حیاتی به آمریکا دارد؛ وگرنه فرو میریزد.
– جنگ غزه این مسئله را نمایان ساخت که اسرائیل، آمریکا و حامیانشان، در راستای جلوگیری از به خطر افتادن وجههشان در جهان، حاضر هستند با شقاوت تمام، دست به کشتارهای انبوه (زنان و کودکان) بزنند و حتی قصد داشتند مجوز استفاده از سلاحهای هستهای را صادر کنند.
– طی جنگ غزه، بار دیگر به جهانیان ثابت شد که حقوحقوق بینالمللی، بسیار سست و بیبنیاد است و ضمانت اجرایی ندارد. از طرفی این مسئله بهصورت تکراری اثبات شد که در جهان، کشورها تنها بر اساس زور و قدرت، کارهای خود را پیش میبرند نه بر اساس قانون و اخلاق.
– آشکار شدن این مسئله که میتوان علاوه بر جبهه فلسطینی، اسلامی یا عربی، یک جبهه جهانی نیز در برابر آپارتاید رژیم صهیونیستی شکل داد.
– ناکارآمد و ناعادل نشان دادن نظام بینالملل موجود در احقاق حق ضعفا و لزوم تجدیدنظر در آن که امروزه به ادبیات روسیه و چین نیز وارد شده است.
– امکان فعالیت بیشتر تجدیدنظرطلبان جهان با پرچمداری جمهوری اسلامی ایران؛ زیرا تجدیدنظرطلبی در جهان، مشروعیت بیشتری یافته است.
– آشکار شدن نقش مردم و اثرگذاری آنان در نظم جهان.
– سنگینتر شدن کفه جهان چندقطبی. رهبری آمریکا، امروزه زیر سؤال رفته است و جهان به دنبال سامان دادن خود است و جهان چندقطبی و نظم کنونی پساجنگ جهانی دوم، به این سمت رفته است که نظمی دیگر بیابد.
تمامی موارد گفته شده بر ۵ مسئله اصلی نظم جهانی، نظم منطقهای، نظم آمریکا، نظم فلسطین و نظم اسرائیل تأثیر میگذارند؛
۱) در آمریکا: موضع بایدن بر موقعیت دموکراتها در آرا و افکار عمومی ۵ ایالت تأثیر گذاشته است.
۲) در اسرائیل: نتانیاهو نخواهد توانست در پساطوفان الاقصی وضعیت را کنترل کند.
۳) در غزه: حماس مشروعیت مییابد و بهتدریج قدرتمندتر خواهد شد.
۴) و ۵) نظم منطقه و جهانی نیز دگرگون خواهند شد.
روند تحولات، این مسئله را نشان میدهد که مقاومت بهتدریج در حال گسترش میدان است و این نکته مهمی است که در آغاز جنگ، ورود همزمان کشورهای منطقه به جنگ کار اشتباهی میشد؛ چراکه جهان در نقطه حساسی قرار گرفته بود و آمریکا هشدارهایی را به منطقه ارسال کرده بود؛ بنابراین ورود ناگهانی کشورهای مقاومت به جنگ، حالتی احساسی مییافت و پیامدهای غیر قابل کنترلی به وجود میآورد؛ بنابراین این روند تدریجی گسترش جنگ به کشورهای مقاومت، بسیار عمل درستی بود؛ چراکه قابل کنترل و اثرگذار است و بهشدت تأثیر بازدارندگی ایجاد میکند.
این در حالی است که نشانههای تدریجی گسترش یافتن حوزههای مختلف جنگ، با تهدیدات ایران در زمان حملات زمینی اسرائیل شروع شد. در این شرایط، آمریکا نیز رژیم را تحتفشار قرار خواهد داد تا جنگ را به پایان برساند. خوشبختانه افرادی که در حماس در حال نبرد هستند، اراده و توان بالایی را از خود نشان میدهند؛ بنابراین نتیجه فرمول، این مسئله را مشخص میسازد که آینده به نفع حماس است و اگر تابآوری و ظرفیت حماس همچنان حفظ شود، همه چیز به ضرر اسرائیل خواهد شد.
در ادامه، حضار نشست، به طرح سؤالاتی از اساتید پرداختند:
یکی از حضار اولین سؤال را به این شکل مطرح ساخت: محتملترین سناریوی جنگ غزه چه خواهد بود؟ آیا دولت حماس شکل خواهد گرفت؟
دکتر اسلامی در پاسخ، این مسئله را مطرح ساختند: امروزه در پی گسترش ایده مقاومت در جهان اسلام، به نظر میرسد که اتحاد میان جبهه شیعی شکل خواهد گرفت و فلسطین قابلیت یکپارچگی خود را به دست خواهد گرفت. تفکر اسلام سیاسی امام یا شهید صدر، به رگه اخوانی انتقال مییابد. تفکر مقاومت ایران و تثبیت غزه، سبب استقبال قرار خواهد گرفت.
جهان اسلام باید در شرایط کنونی، تفکر انقلاب اسلامی را تجربه کند. امروزه زمان تلفیق تفکر جمهوری اسلامی ایران با تفکر قدیمی جهان اسلام و اهلسنت است تا غزه را به رامالله، کرانه باختری و فلسطین گسترش دهند؛ چراکه قدرت فلسطین، عامل تضعیف اسرائیل خواهد شد.هرچند از سال ۱۹۴۷ به بعد، اسرائیل تقویت شد؛ چراکه از آن طرف، فلسطین تضعیف شده بود.
دکتر یزدانپناه در پاسخ به سؤال مطرح شده، این نکته را بیان کردند: روندها به سمت شکلگیری کشور خودگردان فلسطین خواهد رفت. اسرائیل در تله پاگیر خود قرار خواهد گرفت. امروزه اسرائیل در سطح یک بازیگر محلی کاهش یافته است و آن همه نفوذ و قدرتش از بین رفت؛ به عبارتی شکلگیری آن به صورتی نامتعارف شروع شد و به شکلی نامتعارف نیز از میان خواهد رفت. در ادامه، سؤالات دیگری مطرح شد و اساتید هرکدام به آنها پاسخ دادند.