دکتر ابراهیم طاهری؛ استادیار علوم سیاسی دانشگاه یزد
بحثوبررسی
واژه هژمونی، اولینبار توسط مارکسیستها به کار رفت. آنها برای توضیح سلطه طبقاتی از این اصطلاح استفاده کردند. بعدها لیبرالهایی همچون کیندل برگر و گیلپین برای توجیه هژمونی آمریکا، آن را وارد حوزه نظریهپردازی روابط بینالملل کردند. در توضیح هژمونی گفته شده است که به وضعیتی اطلاق میشود که طی آن، یک قدرت بزرگ، میتواند بر دیگران برتری یابد و میل و اراده خود را به آنها تحمیل کند البته برای اینکه قدرتی به موقعیت هژمونیک برسد، بایستی ظرفیتهایی همچون ایدئولوژی مشروعیتبخش، میل و اراده برای ایفای این نقش، برتری در ظرفیتهای نظامی، بازار بزرگ داخلی و کنترل بر مواد خام را در اختیار داشته باشد.
در مورد زمان شکلگیری هژمونی آمریکا، دیدگاههای مختلفی وجود دارد. برخی ابتدای آن را به دهه ۱۹۷۰ میلادی برمیگردانند. برخی بر این باورند که فروپاشی شوروی، زمینه شکلگیری هژمونی مطلق آمریکا در عرصه جهانی را فراهم آورد اما آنچه اهمیت دارد، این است که اکنون این قدرت در مرحله افول قرار گرفته است. بسیاری زمینههای آن را به بحرانهای مالی ۲۰۰۸ مرتبط میدانند؛ چراکه باور بر این است که افول اقتصادی، منجر به افول سیاسی خواهد شد؛ به همین خاطر دیگران که در مسیر صعود قرار دارند، به مقابله با هژمون خواهند تازید. چالشگران به شیوههای مختلف سعی در سد کردن نفوذ این کشور دارند؛ ایران، روسیه و چین را بهعنوان چالشگران اصلی هژمونی آمریکا در نظر میگیرند. از نظر اقتصادی نیز چین به این کشور نزدیک شده است؛ بهگونهای که بسیاری بر این باورند که طی یکی دو دهه آینده، چین از نظر میزان تولید ناخالص داخلی، از این کشور عبور خواهد کرد. برخی اذعان دارند که چین در سال ۲۰۳۰ از نظر اقتصادی از ایالات متحده آمریکا عبور خواهد کرد (Voa, 1400).
دیگران که اتفاقاً غالب هستند نیز اعتقاد دارند چین از نظر ظرفیتهای سخت قدرت، در سال ۲۰۴۰ بالاتر از آمریکا و در جایگاه نخست جهانی قرار میگیرد (https://www.economist.com: https://www.economist.com/: https://www.sipri.org/).
در نهایت اینکه گفته شده است که چین و هند در ۲۰۷۵ میلادی از نظر تولید ناخالص داخلی از آمریکا عبور خواهند کرد (https://www.forbes.com).
طبیعتاً این اتفاق رخ خواهد داد و آنچه در حال حاضر اهمیت دارد، این است که آمریکا در شرایط افول قرار دارد. بدیهی است که تعریف الگوهای رفتاری آمریکا در شرایط افول هژمونی، از اهمیت زیادی برخوردار است؛ چراکه این کشور سعی خواهد کرد موقعیت هژمونیک خود را حفظ کند و دیگران به شیوههای مختلف سعی در بالا بردن سهم خویش از کیک نظام جهانی خواهند داشت. این کار نیز رخ نخواهد داد مگر اینکه آمریکا، افزایش وزن و منزلت دیگران را به رسمیت بشناسد؛ آمریکا البته حاضر نیست وزن و منزلت دیگران را بپذیرد. در این شرایط، به نظر میرسد الگوهای رفتاری زیر را از آمریکا انتظار داشته باشیم:
الف. موازنهگری از درون و از بیرون: اولین الگوی رفتاری که از آمریکا در این شرایط میتوان انتظار داشت، موازنهگری از درون و از بیرون برای مقابله با ریسک قدرت نوظهور است. منظور از موازنهگری از درون، ایجاد ظرفیتهای داخلی نظامی برای مقابله با چالشگر است. دراینرابطه ممکن است این کشور به سمت ساخت سلاحهای خاصی برای مقابله با قدرت نوظهور حرکت کند اما منظور از موازنهگری از درون، تلاش برای ایجاد اتحاد و ائتلافی از مخالفان بر علیه قدرت نوظهور است.
در این راستا چین در آسیای جنوب شرقی یک مثال واضح است. آمریکا که از ظهور این قدرت و تبدیل آن به هژمون قارهای نگران است، تلاش خواهد کرد در قالب سیستمی از اتحاد و ائتلافها، به مقابله با این کشور بپردازد. در واقع آمریکا سیستم چرخ پرهای مرسوم در جنوب شرق آسیا را بهروز خواهد کرد. در این راستا محور این چرخ پره، آمریکا خواهد بود و پرههای آن، کشورهایی همچون ژاپن، کره جنوبی، استرالیا با اضافه کردن هندوستان خواهد بود.
ب. الگوی احاله مسئولیت مشارکتی: گفته میشود در شرایط هژمونیک، بهترین الگوی برای مدیریت مناطق، بهرهگیری از الگوی احاله مسئولیت است. در واقع در این الگو، مسئولیت مهار قدرت نوظهور به قدرت سومی واگذار میشود. این مدل باعث میشود از هزینههای هژمون از طریق کم کردن بار و انداختن آن بر دوش دیگران کاسته شود؛ دو قدرت یعنی هم پذیرنده مسئولیت و هم قدرتی که بایستی مهار شود، در بلندمدت به تحلیل روند و این امر به نفع هژمونی رو به افول آمریکا خواهد بود اما دو شرط مهم این راهبرد این است که تهدید از فوریت لازم برخوردار نباشد و دیگر اینکه از نظر جغرافیایی، از قدرت هژمون دور باشد.
با وجود این، ازآنجاییکه بهراحتی چالشگران، مهار نمیشوند، به نظر میرسد از الگوی احاله مسئولیت مشارکتی برای مهار، رقیب و قدرت نوظهور استفاده خواهد شد. به نظر میرسد آمریکا در آسیای جنوب شرقی بر مهار چین به همکاری با ژاپن روی آورد، در خاورمیانه برای مهار ایران، روی همکاری میان عربستان سعودی، رژیم صهیونیستی، امارات و حتی ترکیه حساب باز کند و برای مهار روسیه، روی همکاری با اتحادیه اروپا تکیه خواهد کرد.
پ. الگوی تحریک و تطمیع: یکی از مهمترین الگوها برای فرسایش دشمن، به طمع انداختن آن در نتیجه خلأ قدرتی است که در یک منطقه به وجود آمده است و از سوی چالشگر یا رقیب، تلاش برای پر کردن آن صورت میگیرد؛ الگوی تحریک و تطمیع است. رقیب که فرصت را مهیا میبیند، تلاش میکند وارد شود و از وضعیت موجود، به نفع خویش بهرهبرداری کند اما هنگامی که وارد درگیری میشود، متوجه اصل ماجرا میشود.
به نظر میرسد آمریکا در قضایای حمله آذربایجان به ارمنستان و تلاش این کشور برای حذف مرز این کشور با ایران، از این الگو بهره میبرد. در این شرایط قصد آن بود که پای ایران به این معرکه کشیده شود؛ بهویژه که روسیه در قالب بحران اوکراین نمیتوانست در این منطقه مشارکت جوید و خلأ قدرتی در قفقاز جنوبی به وجود آمده بود. ورود ایران به جنگ باعث میشد احتمالاً ترکیه نیز به پشتیبانی از جمهوری آذربایجان وارد معرکه شود و احتمال یک جنگ منطقهای میان ایران و ترکیه دورازذهن نبود. با وجود این، درایت ایران و بهرهگیری از ابزار رزمایش و دیپلماسی، باعث شد هدف آمریکا محقق نشود و از گسترش جنگ در منطقه جلوگیری به عمل آمد.
ت. الگوی آتشبیارمعرکه: برخلاف تصور رایج که گفته میشود فلانی بهعنوان آتشبیارمعرکه عمل میکند اما اندیشمندان سیاسی بر این باور هستند که این الگو در قالب مشارکت قدرت بزرگ با رقیب شکل میگیرد. در این راستا تلاش میشود طرف مقابل را در قالب موازنه سخت محدود وارد درگیری کند و از این راه در بلندمدت، ظرفیتهای آن را به تحلیل برد.
به نظر میرسد آمریکا در رویارویی با روسیه در قضایای اوکراین تلاش میکند از این الگو بهره ببرد و روسیه را مهار کند. در واقع، طی دوره بعد از فروپاشی شوروی، آمریکا تلاش کرده است روسیه را محدود به سیاهچاله خود کند؛ به همین خاطر گسترش ناتو به شرق، در این قالب صورت پذیرفته است. در این راستا با تلاش برای دور کردن اوکراین از روسیه، این نگرانی را نزد مسکو ایجاد کردند که آخرین سنگر و منطقه حائل بین تمدن غربی و تمدن روسی در حال از دست رفتن است؛ بنابراین ترس و نگرانی از این تهدید باعث شد وارد این درگیری شوند البته این مدل، شباهت زیادی با الگوی تحریک و تطمیع دارد.
ث. الگوی قطع رأس هرم: یکی از الگوهای رایج طی سالهای اخیر که توسط آمریکا مورد استفاده قرار گرفته است، الگوی حذف رأس هرم است (مرشایمر، ۱۳۸۹).
این الگو بیشتر برای حذف رهبران و مخالفان سیاستهای واشنگتن در عرصه جهانی مورد استفاده قرار گرفته است؛ برای مثال، ایالات متحده آمریکا برای مقابله با مخالفین خویش در خاورمیانه در مورد کشورهای لیبی و عراق یعنی حذف قذافی و صدام حسین استفاده کرده بود که البته موفق نبود. این الگو طی سالهای اخیر در مورد فرمانده سپاه قدس ایران یعنی سردار سلیمانی، عملیاتی شده است. در واقع آمریکا از این راه تلاش کرد مغز متفکر و پیشبرنده سیاستهای امنیتی ایران در خاورمیانه و شمال آفریقا را متوقف کند.
ج. الگوی توسل به کودتا. یکی از الگوهای رایجی که آمریکا در آینده تلاش خواهد کرد از آن برای رژیمهای مخالف خویش استفاده کند، توسل به کودتا است. در واقع از این راه تلاش خواهد کرد تا از راه مداخله نظامیان، قدرت را به دست گیرد. این مدل را در مورد ترکیه، اردوغان عملیاتی کردند.
گرچه حکومت با رهبری اردوغان، بهعنوان متحد امنیتی آمریکا در خاورمیانه عمل کرد اما در برخی موارد، اختلافات جدی با این کشور به وجود آمده بود؛ برای مثال، زمانی که با میانجیگری ترکیه، موافقت میان ایران، برزیل و ترکیه برای انتقال مواد هستهای صورت گرفته بود اما آمریکا این موافقتنامه را قبول نکرد که باعث رنجش زیادی نزد رهبران ترکی شد یا سیاست ترکیه در سوریه، در مقاطعی، برخلاف سیاست رسمی آمریکا بود؛ بنابراین تلاش برای حذف این گروهها و روی کار آمدن نخبگانی که طرفدار سیاستهای غرب در این کشور بودند، از مصادیق رفتار آمریکا است البته در مورد حکومت محمد مرسی نیز از همین الگو استفاده شد.
نتیجهگیری
آمریکا در مرحله افول هژمونی قرار دارد. این کشور تلاش خواهد کرد به شیوههای مختلف، وضعیت موجود برتر و همراه با سلطه خود در عرصه بینالمللی را حفظ کند. طبیعی است که واشنگتن از راهبردهای مختلف برای دستیابی به این هدف استفاده کند. از جمله این راهبردها و الگوها میتوان به موازنهگری، احاله مسئولیت، آتشبیاری معرکه، تحریک و تطمیع، قطع رأس هرم و کودتا اشاره کرد. با وجود این، به نظر میرسد در ارتباط با جمهوری اسلامی ایران، بهصورت خاص از الگوی جنگهای ترکیبی که شامل تحریمها، جنگ نرم، نبردهای دیپلماتیک، جنگهای سایبری میشود نیز استفاده کرده است.
منابع
الف) فارسی
مرشایمر، جان (۱۳۸۹)، تراژدی سیاست قدرتهای بزرگ، مترجم، غلامعلی چگنی¬زاده، تهران: وزارت امور خارجه
ب) انگلیسی
-Forbes(2022), “China And India Will Overtake U.S. Economically By 2075, Goldman Sachs Economists Say” (Observed: 23/07/2023)at: https://www.forbes.com/sites/dereksaul/2022/12/06/china-and-india-will-overtake-us-economically-by-2075-goldman-sachs-economists-say/?sh=41364e8ea9b8
-Sipri (2023), “Peak China, a declining USA and the future of Africa” (Observed: 23/07/2023)at: https://www.sipri.org/commentary/blog/2023/peak-china-declining-usa-and-future-africa
-economist (2023), “when will China’s GDP overtake America’s?” (Observed: 23/07/2023) at: https://www.economist.com/graphic-detail/2023/06/07/when-will-chinas-gdp-overtake-americas
-Voa (1400), China’s Economy Could Overtake US Economy by 2030(Observed: 25/10/2023) at: https://www.voanews.com/a/chinas-economy-could-overtake-us-economy-by-2030/6380892.html