آینده الگوهای رفتاری آمریکا در شرایط افول

هژمونی آمریکا در مسیر افول قرار گرفته است و نشانه‌های آن آشکار شده است. بحران مالی جهانی ۲۰۰۸ م نشانه‌ای مالی بود که بسیاری از آن به عنوان یکی از دلایل افول هژمونی آمریکا نام می‌برند. از نظر سیاسی نیز دیگر کنشگران در برابر این کشور دست به راهبردهای خاصی زده‌اند و برتری آن را در حوزه‌های مختلف به چالش کشیده‌اند؛ برای مثال، ایران، روسیه و چین در برابر هژمونی آمریکا دست به موازنه‌گری نرم زده‌اند که البته گاهی به مرحله موازنه سخت نظامی محدود نیز رسیده است. در واقع به نظر می‌رسد که روسیه در اروپا، ایران در خاورمیانه و چین در شرق آسیا، در برابر هژمونی آمریکا قد علم کرده‌اند؛ یعنی نقاطی که پیش‌تر ایالات متحده آمریکا، در قالب نهادهایی همچون ناتو، سنتو و سیتو تلاش می‌کرد شوروی را مهار کند. بدیهی است آمریکا نیز تلاش خواهد کرد موقعیت هژمونیک خود را حفظ کند؛ در نتیجه سوال پژوهش این است که آمریکا از چه الگوهای رفتاری در شرایط افول، بهره خواهد گرفت؟

نقش آمریکا بعد پیمان ابراهیم و ورود جدید آمریکا در منطقه

صلح آبراهام، نمونه یک الگوی دوستی و دشمنی است که بازیگران جهانی و منطقه‌ای در آن مشارکت دارند. پیام صلح آبراهام و عادی‌سازی روابط، پیامی فراتر از صلح توافق بود و صلح آبراهام، توافق‌نامه‌ای است که تاکنون با حمایت و میانجی‌گری آمریکا میان اسرائیل و کشورهای امارات، بحرین، مراکش و سودان به امضا رسیده اســت که رفته‌رفته، یک الگو شکل گرفت که با پاتک حماس به قلب و مغز رژیم صهیونیستی، معادلات دوستی و دشمنی برهم خورد و معیار جدیدی رقم زد که در آینده، نامعلوم خواهد شد.

انقلاب اسلامی ایران و نظم پساآمریکایی

شکی نیست که نظم بین‌المللی در حال تغییر است. در این دوران گذار به‌احتمال زیاد، جهان با شرایط پیچیده‌ای روبه‌رو خواهد بود. در این راستا دکتر علی سروش؛ عضو هیئت‌علمی دانشگاه جامع امام حسین (ع) طی مصاحبه‌ای که با مرکز مطالعات آمریکا داشت، به سؤالات متعددی پاسخ داد. وی همچنین با گذری بر سیر تاریخی افول آمریکا و این که جنگ اوکراین، علائم اصلی تغییر نظم جهانی است، تأکید داشت که باید بدانیم در این دوران گذار، انقلاب اسلامی ایران چه نقشی دارد و چه نقشی خواهد داشت و ما باید بتوانیم نقش خودمان را در این دوران گذار بفهمیم؛ چراکه این شرایط خیلی مهمی است و فرصت‌های متعددی برای ما دارد و ما نباید در این دوران، ظرفیت جهانی را از دست بدهیم.

آمریکا به غلط قدرت انگاشته شده است

آمریکا همواره از طریق پروپاگاندا، در پنج محور اصلی سیاسی، اقتصادی، امنیتی، فرهنگی و اجتماعی، حوزه علم و فناوری و حوزه رسان‌های هژمونی خود را حفظ کرده است؛ این درحالی است که اگر مردم به لحاظ باور، به تراز باور امام برسند، آمریکا سقوط خواهد کرد؛ به این معنی که هرگاه بخش قابل توجهی از مردم جهان، شناخت واقعی نسبت به آمریکا پیدا کنند، آمریکا دچار مشکل خواهد شد؛ لذا عاج پروپاگاندا، تبیین، تغییر دستگاه تحلیل و افق ذهنی افراد است.

منابع و مراکز جدید قدرت در نظم در حال گذار بین‌المللی

تاریخ روابط بین‌الملل، همواره شاهد ظهور و افول الگوهایی از نظام بین‌الملل بوده است و ما این عرصه پویا را دائماً در حال تغییر دیده‌ایم. این تغییرات با جنگ‌های بزرگ جهانی، منطقه‌ای، مرزی، انقلاب‌ها، فروپاشی و گاهی صلح، همراه بوده است. این تغییرات محصول ذات ثابت نظام بین‌الملل یعنی آنارشی است. این فقدان اقتدار مرکزی همواره شرایطی را به وجود آورده که در آن، دولت‌ها که بازیگران اصلی این عرصه هستند، در یک رقابت همیشگی با یکدیگر برای حفظ امنیت، تأمین منافع و تقویت جایگاه خود قرار دارند. در این رقابت، گاهی برخی دولت‌ها بر دیگری پیروز می‌شوند و جایگاه خود را ارتقا می‌دهند و در این میان، هر آنکه جایگاه بالاتری داشته باشد، توانایی اعمال نظم مطلوب خود را در محیط پیرامونی خود، بیشتر خواهد داشت. بدین‌سان ما، همواره در طول تاریخ شاهد نظم‌های متعددی از زمان امپراتوری‌ها تا تأسیس دولت‌های ملی در وستفالیا، نظم بریتانیای کبیر و رقابت قدرت‌های اروپایی و نظم چندقطبی تا نظم دوقطبی میان آمریکا، شوروی و نظم تک‌قطبی آمریکایی بعد از فروپاشی شوروی بوده‌ایم.

بحران تایوان؛جنگ اقتصادی آشکار کرد/ آمریکا با ادعای صلح و ثبات، «آشوب خلاقانه» دنبال می‌کند.

جنگ اقتصادی آشکار کرد/ آمریکا با ادعای صلح و ثبات، «آشوب خلاقانه» دنبال می‌کند.

دکتر تیم اندرسون، استاد دانشگاه استرالیا و تحلیلگر مسائل بین الملل، در مصاحبه با مرکز مطالعات آمریکا با بیان این که هدف آمریکا، تحریک جدی چین است. بیان داشت تجاوز جهانی و جنگ اقتصادی در حال حاضر کاملا آشکار شده و مدت‌هاست که آمریکا با ادعای صلح و ثبات، درگیری و بی‌ثباتی -یا به قول کاندولیزا رایس «آشوب خلاقانه» دنبال می‌کند.

از تلاش چین برای ایفای نقش هژمونی قاره‌ای تا میل آمریکا به حفظ موقعیت هژمونیک

از تلاش چین برای ایفای نقش هژمونی قاره‌ای تا میل آمریکا به حفظ موقعیت هژمونیک

بحران‌ها شروع می‌شوند، گسترش پیدا می‌کنند و در صورتی که کنشگران قادر به مدیریت صحیح آن نباشند، به یک جنگ فراگیر تبدیل می‌شوند. بحران در شبه‌جزیره تایوان از کانال‌های غیررسمی، فراتر رفته است. سؤال پژوهش این است که بحران در شبه‌جزیره تایوان، از کجا نشئت می‌گیرد؟ در پاسخ، می‌توان گفت بحران در نظام بین‌الملل، زمانی به وقوع می‌پیوندد که بر وزن یک کنشگر افزوده شود و وزن دیگری، کاهش پیدا کند. ممکن است که یکی به دنبال ایفای نقش جدیدی باشد و دیگری، آن را برنتابد، زیرا هرگونه افزایش وزن دیگری، به‌منزله برخورداری کمتر دیگری از کیک غیرقابل تقسیم در نظام بین‌الملل باشد. رقابت چین و آمریکا، موجب بحران در شبه‌جزیره تایوان است. چین به دنبال دستیابی به موقعیت و نقش هژمونی منطقه‌ای است، همان‌گونه که آمریکا در قالب دکترین مونروئه در قرن ۱۹، آن را اعمال می‌کرد و به دنبال حفظ موقعیت هژمونیک خویش، در قرن ۲۱ میلادی است.

بحران تایوان

بحران تایوان

دکتر حسن محمدمیرزائی؛ سردبیر و مدیر مرکز مطالعات آمریکا با وجود اینکه پس از پایان جنگ جهانی دوم (۱۹۴۵)، دو بلوک غرب و شرق به رهبری ایالات‌متحده آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی شکل گرفت، اما درواقع، شاهد مقطعی از تاریخ هستیم که به سمت یک نظم جهانی به رهبری آمریکا پیش می‌­رود و علی‌رغم رقابت […]

آمریکا در سال ۲۰۴۳

بائوبائو ژنگ، دانشمند و صاحب نظر سیاسی و وابسته تحقیقاتی به مرکز مدیریت هوش مصنوعی در دانشگاه آکسفورد و یکی از همکاران در مرکز برکمن کلاین برای اینترنت و جامعه در دانشگاه هاروارد، در این مطلب با عنوان «سال ۲۰۴۳ است. ما درپی انقلاب هوش مصنوعی به رؤیای آمریکایی جدیدی نیاز داریم » که در ۱۲ آگوست ۲۰۱۹ در تارنمای نیویورک تایمز منتشر شده است، به این موضوع اشاره داردکه در آینده باید مزایای اتوماسیون به طور گسترده ای در سرتاسر یک تور ایمنی اجتماعی گسترده توزیع شود اما در لابه لای آن متوجه می شویم که رویای امریکایی از وضعیت مطلوب خود در اواخر ۱۹۷۰ فاصله گرفته است و باید به ساخت رویایی جدید اقدام نمود. سردبیر نیویورک تایمز در مقدمه این مطلب چنین می نویسد که «این نوشتار بخشی از مقالۀ ویژه از مجموعه مجلات آینده است که در آن نویسندگان داستانهای علمی تخیلی، آینده پژوهان، فلسفه دانان و دانشمندان مطالبی را می نویسند که فکر می کنند ما طی ۱۰، ۲۰ یا ۱۰۰ سال آینده خواهیم خواند. چالشهایی که آنها در نوشته های
خود بیان می کنند -در زمان حال- تخیلی! هستند ولی مباحثی که مطرح می کنند راه را برای مسائل اساسی زمان حال روشن کرده و ما را برای آینده آماده می کنند.» نوشتار زیر هم یکی از همین داستان گونه ها است:

بن بست کامل غرب و ظهور تمدن جدید

بن بست کامل غرب و ظهور تمدن جدید

با پایان جنگ جهانی دوم تمدن شناسان بر این باور بودند که تمدن غرب پایان یافته و باید منتظر ظهور تمدن جدید بود. ولی این اتفاق رخ نداد، چرا که آمریکا از نظر ژئوپلیتیک، احیای تمدن غرب را بر عهده گرفت و به فرسودگی این تمدن جانی دوباره بخشید. اما ظهور انقلاب اسلامی دوباره این تمدن را با چالش‌های جدی مواجه کرد. از این رو لازم بود که از زوایه پژوهشی، نشست، میزگرد و… به آن پرداخت؛ چرا که خلاء علمی در این حوزه به چشم می‌خورد، بنابراین در این نشست دکتر محمد رجبی به طور مفصل به واکاوی این موضوع پرداخت که در ادامه به آن اشاره خواهد شد.
در بخش ابتدایی این نشست که در شماره ۱۰ ماهنامه آورده شد، دکتر محمد رجبی با بیان مراحل چهارگانه رسخ، فسخ، مسخ و نسخ به توضیح چگونگی صعود و افول تمدن‌ها پرداختند. در ادامه این نشست ایشان به پرسش‌های مطرح شده پاسخ دادند.