بحران تایوان

بحران تایوان

دکتر حسن محمدمیرزائی؛ سردبیر و مدیر مرکز مطالعات آمریکا

با وجود اینکه پس از پایان جنگ جهانی دوم (۱۹۴۵)، دو بلوک غرب و شرق به رهبری ایالات‌متحده آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی شکل گرفت، اما درواقع، شاهد مقطعی از تاریخ هستیم که به سمت یک نظم جهانی به رهبری آمریکا پیش می‌­رود و علی‌رغم رقابت میان این دو قدرت بزرگ، آمریکا در حال تبدیل شدن به یک ابرقدرت و هژمون جهانی است. درنهایت، با تضعیف و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی (۱۹۸۹)، دوران یکه‌تازی آمریکا آغاز می­شود، هرچند که این یکه‌تازی با پیروزی انقلاب اسلامی ایران (۱۹۷۹) به‌صورت جدی، به چالش کشیده می­‌شود. البته از ابتدای قرن ۲۱، شواهد و نشانه­‌های امپراتوری افول آمریکا، بیش‌ازپیش نمایان شده، به‌گونه‌ای که در یک دهه گذشته، افول آمریکا به یک ادبیات پرطرفدار در عرصه سیاسی و بین‌المللی تبدیل شده، لذا می‌توان از دوره جدیدی در نظام بین‌الملل، صحبت کرد که بر اساس آن، جهان در حال گذار از نظم تک‌قطبی به یک نظم چندقطبی است.

در مورد واکنش آمریکا به افول هژمونی و از دست دادن جایگاه ابرقدرتی، باید دو نکته مهم را مدنظر قرارداد: اولاً با توجه به ماهیت و سابقه استعمارگرانه و استکباری آمریکا، می­‌توان آن را کشوری دانست که همواره در بطن حوادث و بحران­‌های بین‌المللی قرار دارد، همان چیزی که باعث می­شود، امام خمینی (ره) از آن، به‌عنوان «ام‌الفساد قرن» یاد کند و رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز رژیم آمریکا را یک «رژیم بحران‌ساز» و «بحران زیست» معرفی نمایند. ثانیاً؛ علاوه بر لزوم توجه به نکته قبل، این مسئله را نیز باید در نظر داشت که یکی از شایع­‌ترین عکس‌العمل‌های قابل پیش‌بینی رژیم آمریکا در دوره گذار، روی آوردن هر چه بیشتر این رژیم به قدرت سخت و افزایش بحران­‌های بین‌المللی است تا روند افول هژمونی خود را کُند یا حتی متوقف کند. لذا شاهد آن هستیم که آمریکا برای مقابله با روسیه، چین و حتی ایران به‌عنوان قدرت‌­هایی که جایگاه آن‌­ها در سطح بین‌المللی در حال ارتقا است، بحران‌­هایی را در اوکراین، تایوان و بخش‌های مختلف منطقه غرب آسیا به راه می‌اندازد.

البته درمجموع، ناظر به بحران اخیر جزیره تایوان، باید چند نکته را در نظر گرفت:

۱٫ آمریکا با این بحران، در پی آن است که هم جلوی رشد اقتصادی چین را بگیرد و هم قدرت سیاسی و نظامی آن را تضعیف کند و با فضاسازی رسانه‌­ای همانند آنچه علیه روسیه به راه انداخت، چهره بین‌المللی این کشور را مخدوش کند.
۲٫ آمریکا با بحران­‌سازی­‌های پی‌درپی، در حال ارسال این هشدار به جهان است و درصورتی‌که رهبری نظم جهانی را بر عهده نداشته باشد، با وضعیت ناهنجاری در عرصه بین‌الملل، روبه‌رو خواهیم شد، لذا لازم است آمریکا به‌عنوان رهبر جهان، به جایگاه قبلی خود بازگردد و نظم جهانی را مدیریت کند.

۳٫ با سفر پلوسی به تایوان و عدم عکس‌العمل در خور چین به این سفر، آمریکا در راند اول جنگ اراده‌­ها، بر چین پیروز شد و چین، چنانچه به دنبال سیاست چین واحد و حفظ جایگاه بین‌المللی خود است، باید با قاطعیت بیشتری وارد میدان شود و به‌صورت فعال­تر از منافع ملی خود دفاع کند.       
4. ارزش کار جمهوری اسلامی ایران در مقابله با آمریکا، به‌خصوص در حوادث اخیر چون مقابله نظامی با دزدی دریایی آمریکا، هدف قرار دادن پهپاد ۲۰۰ میلیون دلاری گلوبال هاوک، موشک‌باران عین‌الأسد و …، زمانی بیشتر مشخص می­‌شود که شاهد قدرت­‌های بزرگی چون چین و حتی روسیه دارای قاطعیت لازم مبارزه با آمریکا نبوده و ج.ا. ایران، تنها کشور در جهان است که در عرصه عمل، می­‌تواند در بالاترین سطح، به مقابله نظامی و امنیتی با آمریکا بپردازد.

۵؛ اما آنچه در مورد آینده این تحولات، قابل‌بیان بوده، این است که احتمالاً در آینده، شاهد تحولات و اتفاقات مختلفی در عرصه بین‌الملل باشیم و هرکدام از قدرت­‌های بزرگ و نوظهور در پی اثبات و ارتقای جایگاه خود در نظم جدید جهانی خواهند بود؛ نظمی که از حالت تک‌قطبی خارج شده و بازیگران بیشتری خواهد داشت. لذا لازم است که ج.ا.ایران در اولین گام، جایگاه خود را به‌عنوان قدرت برتر منطقه‌­ای تثبیت نموده و در ادامه، به دنبال ارتقای بیش‌ازپیش جایگاه بین‌المللی خود باشد.