فرار از افول با استراتژی موازنه از راه و تعادل دور از ساحل

فرار از افول با استراتژی موازنه از راه و تعادل دور از ساحل

جیمز دابینز[1]، همکار ارشد در شرکت رند و معاون سابق وزیر امور خارجه آمریکا در اروپا، در این مطلب با عنوان «افول آمریکا؟ ما قبلاً اینجا بوده‌ایم[2]» -که در 5 آگوست 2019 در مجله «وال‌استریت ژورنال[3]» منتشر شده است- برای ترمیم هژمونی آمریکا، دست به قلم شده و با اشاره به بحران و نابسامانی دهه 60، معتقد است که آمریکا با اتخاذ استراتژی «موازنه از راه دور» یا «تعادل دور از ساحل»، دوباره می‌تواند به قدرت سابقش برگردد. به نظر می‌رسد که وی، استراتژی انزوا گرایی آمریکا در زمان جنگ جهانی اول را برای این برهه از بزنگاه تاریخی نیز تجویز می‌کند.

گروه مترجمان مرکز مطالعات آمریکا

بعد از دو دهه پس رفت بی‌وقفه در خارج از کشور، اکنون وقت آن است که بپرسیم، آیا کاهش نفوذ آمریکا، غیرقابل‌بازگشت است؟ از اواخر قرن گذشته، حتی موفقیت‌های ظاهری آمریکا نیز دچار پوسیدگی شده است؛ افغانستان و عراق، به یک باتلاق تبدیل شدند. القاعده نیز مانند یک غده سرطانی، در اشکالی جدید، در سراسر جهان اسلام منتشر شد. رفتار روسیه و چین، خصمانه‌تر شده است. بهار عربی به‌سرعت به زمستان رسید. دموکراسی در همه‌جا با آشوب‌ها و تنش‌های جدیدی روبه‌رو شده است. توافق‌نامه اقلیمی پاریس، توافق هسته‌ای ایران و مشارکت آن ‌سوی اقیانوس آرام، منعقد شده و سپس، همگی با شکست مواجه شدند. تعداد فزاینده‌ای از کتاب‌ها و مقاله‌ها برای از بین رفتن نظم جهانی لیبرال، فرسایش دموکراسی و پایان قرن آمریکا، مویه کرده و ناله سر دادند.

پاسخ دولت ترامپ را می‌توان به‌عنوان «دیگر خبری از آقا خوبه نیست»، توصیف کرد؛ این دیدگاه بر این باور است، در حالی كه آمریكا مشغول پیشبرد نظم بین‌المللی و محافظت از منافع مشترک جهانی بوده، دوستان و دشمنان این كشور با تجاوز به بازارهای آمریكا و سوارشدن بر امنیتی که آمریكا، آن را تضمین کرده است، نفع ناعادلانه‌ای از این کشور برده‌اند. همین دیدگاه بر اساس این استدلال، بیان می‌کند که زمان آن رسیده تا دوباره برای بزرگ‌ترین تعهدات آمریكا، مواردی كه هم سیستم تجارت جهانی و هم معماری امنیت غربی را تضمین می‌کنند، مذاکره کرد و در صورت عدم دستیابی به معاملات بهتر، از این تعهدات، عقب‌نشینی کرد.

پاسخ از سمت چپ، کمتر به‌صورت خصمانه و یک‌جانبه است اما این گروه با مخالفت رئیس‌جمهور ترامپ برای حل‌وفصل موانع آزادی و امنیت خارجی از طریق معامله همراهی می‌کند. نسخه‌ای که به‌طور کامل بیانگر این رویکرد باشد، نویسندگان واقع‌گرای جناح چپ و نویسندگان آزادیخواه جناح راست هستند که خواستار خروج نیروهای آمریکایی از نقاط خارج از کشور، از جمله اروپا، شرق آسیا و خاورمیانه هستند و از استراتژی «تعادل دور از ساحل»، حمایت می‌کنند یا طرفدار اتکا به متحدان منطقه‌ای برای بررسی ظهور قدرت‌های خصمانه، به جای دفاع روبه‌جلو هستند.

در هر دو پاسخ، این عقیده نهفته است که موقعیت غالب آمریکا، در حال فرسایش بوده و نیاز است که تعهدات جهانی این کشور هرس شود. این بحث به‌ویژه در خاورمیانه، کاملاً منطقی است. تأثیر و نفوذ آمریکا دیگر به اندازه اوایل دهه ۱۹۹۰، غیرقابل چالش نیست. اکنون، زمان آن است که توهم قادر مطلق بودن و وسوسه یک‌جانبه‌گرایی ثمرات تلخ پیروزی در جنگ سرد را کنار بگذاریم. البته امروزه، توازن جهانی قدرت از آنچه در اواخر دهه ۱۹۶۰ میلادی شاهدش بودیم، بهتر است؛ زیرا در آن زمان، آمریکا در جنگی پرهزینه، غیرقابل‌قبول و عدم پیروزمندی در هند و چین، خود را در آتش افکند و با اتحاد جماهیر شوروی تادندان‌مسلح، متخاصم و سرکوبگر -که هنوز هم متحد چین بود- روبه‌رو شد.

با وجود این، آمریکا از آن جنگ -که در آن شکست خورده بود- و از آشفتگی‌های داخلی متعاقب این شکست بهبود یافت. رئیس‌جمهور جیمی کارتر که در سال ۱۹۷۶، یعنی سال بعد از سقوط سایگون، انتخاب شد به مدت کوتاهی، از موضع خود عقب‌نشینی کرد اما تا پایان دوره ریاست جمهوری‌اش، صلح پایدار میان اسرائیل و مصر را به انجام رسانده، ایالات‌متحده را به دفاع از خلیج‌فارس، متعهد كرده، حمایت پنهانی از شورش ضد شوروی در افغانستان را آغاز كرده بود، حمایت اروپا را از به‌کارگیری موشک‌های هسته‌ای از بین برد و نقش حقوق بشر را در سیاست ایالات‌متحده، دوباره زنده کرد.

در سال ۱۹۸۰، رئیس‌جمهور رونالد ریگان، انتخاب شد که صبح دوباره در آمریکا طلوع کرد. طی یک دهه آینده، وی و رئیس‌جمهور جورج اچ. بوش، رهبری آمریكا بر جهان آزاد را تثبیت نموده، دموكراسی را گسترش دادند و مانع تجاوز شدند. در مورد كاهش تسلیحات هسته‌ای نیز مذاكره كرده و به آزادسازی اروپای شرقی، به اتحاد دوباره آلمان و پیروزی در جنگ سرد کمک نمودند.

البته جايگاه جهاني آمريكا با كاهش تعهداتش، به حالت قبل بازنگشت؛ اما در عوض، رهبران این کشور بر ویژگی‌هایی برای کشورداری تأكید كردند كه سیاست آمریكا را در سال‌های اولیه جنگ سرد، مشخص كرده بود؛ قدرت و ثبات كه با احتیاط و محدودیت هدایت می‌شوند. آمریکایی‌ها به این نتیجه رسیدند که جنگ ویتنام، یک اشتباه بود، نه نشانه سقوط دردناک و غیرقابل‌تحمل آمریکا. ایالات‌متحده آمریکا در جنگ ویتنام، متحدی نداشت و ناکامی در این جنگ، خطرهای یک‌جانبه‌گرایی و اهمیت اتحادها را مورد تأکید قرار داد.

در حال حاضر، آمریكا درگیر جنگ سرد جدیدی نیست اما درس‌هایی که از تجربیات قبلی گرفته، هنوز به قوت خود باقی است؛ به‌ویژه نیاز به بازگرداندن همبستگی غربی، دستیابی به رهبری قابل‌اطمینان آمریكا و پایبندی بسیار به تعهدات اخلاقی. در پایان نیز باید گفت که نه چین و نه روسیه، هیچ‌کدام مسئول پس‌رفت‌های بسیار ایالات‌متحده در چند دهه گذشته نیستند بلکه این شکست‌ها، توسط خودشان، تحمیل شده زیرا نتیجه سیاست ناصحیح بوده است، نه تغییر قاطع در تعادل جهانی قدرت.

برای مشاهده اصل مقاله کلیک کنید


[۱] James Dobbins

[۲] American Decline? We’ve Been Here Before

[۳] WSJ