آمریکا پس از کرونا ویروس به تقلا خواهد افتاد

آمریکا پس از کرونا ویروس به تقلا خواهد افتاد

دیوید لئون هارت، نویسنده نیویورکتایمز و ستون نویس Scene Economic ، در این مطلب با عنوان «آمریکا پس از کرونا ویروس به تقال خواهد افتاد»، این 2 نمودارها دلیلش را نشان می دهد که در 10 آوریل 2020 در تارنمای نیویورکتایمز منتشر شده است، در قالب گراف ها و نمودارها، چالش های پیش روی آمریکای کرونازده را به تصویر کشیده و تبیین می کند. او در انتها بر این نظر بوده که تقریباً 20 سال است بیشتر آمریکایی ها، در رونق ها و ورشکستگی‌های اقتصادی و در دوران ریاست جمهوری هر دو حزب، معتقدند که این کشور، مسیر غلطی را طی می کند.

گروه مترجمان مرکز مطالعات آمریکا

حجم اقتصاد آمریکا در چهار دهه گذشته، تقریباً دو برابر شده است، اما معیارهای سلامت اقتصاد برون‌مرزی این کشور، نابرابری توزیع منافع را پنهان می‌کند. بخش کوچکی از جمعیت آمریکا، بیشترین میزان ثروت جدید را صاحب شده است و پاندمی کرونا ویروس، پی آمد توزیع نابرابر این کامیابی را عریان می‌سازد. در نمودار زیر، نخست به آن معیار موفقیت کشور توجه کنید که بیش از همه بیان می‌شود؛ یعنی تولید ناخالص داخلی[۱]:

G.D.P. معیار سنجش کل تولید کشور است. در ایالات‌متحده پس از سال ۱۹۸۰، کل تولید پس از تعدیل ازنظر تورم و رشد جمعیت، ۷۹% افزایش داشته است. در این ۴۰ سال، درآمد پس از کسر مالیات نیمه پایین مزدبگیران، فقط ۲۰% افزایش‌یافته است. درآمد پس از کسر مالیات مزدبگیران نسبتاً متوسط نیز، تابع بدی از G.D.P. بوده که فقط ۵۰% افزایش را نشان داده است؛ اما در مورد افراد ثروتمند، داستان کاملاً متفاوت است؛ از سال ۱۹۸۰ به بعد، درآمد پس از کسر مالیات آن‌ها، بسیار سریع‌تر از G.D.P، یعنی ۴۲۰% افزایش‌یافته است. نابرابری سبب بروز بحران کرونا ویروس نشده، بلکه این بحران را وخیم‌تر نموده و اقتصادی به وجود آورده است که در آن، بسیاری از آمریکایی‌ها در تقلا بوده و نسبت به بیکاری، قطع درآمد و همه نوع بیماری آسیب‌پذیر هستند. در اینجا ده‌ها روش برای مشاهده زندگی آمریکایی‌ها ارائه می‌کنیم که روی‌هم‌رفته، تصویر معنا‌دارتری نسبت به G.D.P. به دست می‌دهد. کاملاً درست است که انتظار داشته باشیم، بسیاری از این شاخص‌ها همواره بدتر ‌شوند، زیرا کشور هم با پاندمی و هم با رکود، دست‌به‌گریبان است. در کل، این شاخص‌ها به تشخیص حیطه‌هایی نیز کمک می‌کنند که آمریکایی‌ها برای نجات از بحران، بدان روی می‌آورند.

  • کسب درآمد دچار کسادی شده است اما نه برای ثروتمندان

یک راه برای پی بردن به افزایش نابرابری آن است که تصور کنیم تا چه حد اقتصاد متفاوت می‌شد اگر نابرابری در ۴۰ تا ۵۰ سال گذشته اوج نمی‌گرفت. در این سناریو، با همان G.D.P که امروز داریم اما با سطح نابرابری‌های سال ۱۹۸۰، هر خانوار آمریکایی در ۹۰% انتهای درآمد، تقریباً ۱۲۰۰۰ دلار بیشتر به دست می‌آورد (نه‌فقط در این سال بلکه همیشه). درنتیجه، سال‌به‌سال، هر خانوار از این ۹۰% پایین، چکی به مبلغ ۱۲۰۰۰ دلار برای هر خانوار از ۱% بالا می‌فرستد. رکود درآمد برای بیشتر آمریکایی‌ها، سبب شده است که تعریف چشمگیر پیشرفت اقتصادی به‌شدت از سکه بیفتد؛ آیا از والدین خود در همین سن، درآمد بیشتری دارید؟ پاسخ ۹۲% آمریکایی‌های متولدشده در سال ۱۹۴۰ به این پرسش، آری بود. حتی اگر آن‌ها با بیکاری، طلاق، بیماری یا مشکل مالی دیگری دست‌به‌گریبان بودند، تقریباً تمامشان رشد کرده و از والدین خود پیش افتادند (کنترل تورم)؛ اما میان آمریکایی‌های متولدشده در سال ۱۹۸۰، این سهم، تنها ۵۰% بود. اکنون زندگی با رؤیای آمریکایی، با بازی شیر یا خط یکسان است. راه دیگر درک این است که نابرابری چگونه افزایش یافت؟ در همین دوره، مالیات بر ثروت نیز بسیار بیشتر از هر گروه دیگری کاهش‌یافته است.

نمودار نسبت تغییر حقوق رؤسای کل و حقوق کارگران:

بومرها[۲] ثروتمندترند، بقیه فقیرتر

در روندهای منجر به ثروت، در صورت وجود خشن‌تر است؛ در سال ۲۰۱۶، دارایی خالص خانوار متوسط آمریکایی کمتر (تقریباً ۳۰%) از دارایی خالص خانوار متوسط آمریکایی در سال ۲۰۰۷ است. با وجود بازاری که در آن، نرخ سهام رو به افزایش است، چطور چنین چیزی امکان دارد؟ پاسخ آن است که بیشتر آمریکایی‌ها، سهام اندکی دارند یا هیچ سهامی ندارند و دارایی اصلی آن‌ها، فقط خانه‌شان است.

البته فرد دولتمند، قطعاً مایل به خرید سهام است و متوسط ثروت خالص ۱۰% بالای غنی‌ترین خانوارها از سال ۲۰۰۷ تا سال ۲۰۱۶، به میزان ۱۳% افزایش‌یافته است (آخرین سالی که دولت فدرال اطلاعاتش را منتشر نمود). این روندها در بلندمدت مشابه هستند.

در کل، ۱/۰ درصد از غنی‌ترین خانوارهای آمریکایی صاحب ۶/۱۹ درصد کل ثروت کشور هستند؛ یعنی ۹/۱۵ درصد در سال ۲۰۰۵ و ۴/۷ درصد در سال ۱۹۸۰٫ اکنون کل ثروت خالص ۱/۰ درصد غنی‌ترین افراد برابر با کل ثروت ۸۵% افراد پایینی جامعه است. روندهای کسب ثروت برای آمریکاییان جوان‌تر، بسیار دشوار شده است. اکنون متوسط ثروت خالص آمریکاییان زیر ۳۵ سال -که به‌طور متوسط فقیرتر از آمریکاییان مسن‌تر هستند- ۴۰% کمتر از ثروت خالص آمریکاییان زیر ۳۵ سال در سال ۲۰۰۴ است. برعکس، ثروت خالص آمریکاییان بالای ۶۵ سال در همین دوره، ۹% افزایش‌یافته است. خلاصه آنکه برومرها ثروتمندتر از والدین خود بوده، اما جوانان اوایل قرن ۲۱ و نسل ایکس،[۳] فقیرتر از والدینشان هستند.

نابرابری‌های نژادی نیز گسترش یافته است؛ اکنون متوسط ثروت خانوارهای سفیدپوست، ۱۰ برابر بیشتر از متوسط ثروت خانوارهای سیاه‌پوست است. در سال ۱۹۹۲، این نسبت هفت به یک بود.

  • طول عمر فرد ثروتمند بیش‌تر از بقیه است

فرآیندهای کسب ثروت و امید به زندگی نیز بسیار ناراحت‌کننده است؛ آمریکاییان غنی و فقیر، سابقاً طول عمر نسبتاً یکسانی داشتند اما اکنون، آمریکاییان یک‌چهارم پایین منحنی توزیع درآمد، به‌طور متوسط تقریباً ۱۳ سال جوان‌تر از افراد یک‌چهارم بالای منحنی توزیع درآمد می‌میرند.

رشد امید به زندگی در هیچ کشور ثروتمند دیگری، چنین کند نیست؛ در سال ۱۹۸۰، طول عمر آمریکاییان، تقریباً به‌اندازه طول عمر بریتانیایی‌ها و فرانسوی‌ها بود اما اکنون، دیگر چنین چیزی صادق نیست:

یکی از دلایل کندی رشد امید به زندگی، نظام پزشکی بی‌کفایت و بسیار گران‌قیمت در ایالات‌متحده است. استفاده از درمان‌ها، روش‌ها و داروها، همه بیش از کشورهای دیگر هزینه در ‌بردارد. این هزینه‌کردها، درآمد شرکت‌ها و افراد شاغل در بخش سلامت را افزایش می‌دهد، اما بار آن بر دوش سایر آمریکایی‌ها است.

دلیل دیگر این شکاف عظیم، «مرگ در اثر ناامیدی» است (خودکشی، سوءمصرف الکل و مواد مخدر). تقریباً از اوایل دهه ۱۹۹۰، میزان این مرگ‌ها میان بزرگ‌سالان آمریکایی (۲۵ تا ۶۴ ساله) فاقد مدرک دانشگاهی چهارساله، سه برابر شده است. در حال حاضر، ازاین‌گونه دلایل بیشتر می‌میرند تا سرطان. برای آمریکاییان با مدرک کالج، میزان «مرگ از ناامیدی» در همین دوره، افزایش نسبتاً کمی داشته است (در حال حاضر، یک‌چهارم بیشتر از افراد فاقد مدرک است).

استعمال سیگار میان ثروتمندان، بسیار بیشتر از افراد فقیر کاهش‌یافته است؛ تنها ۷% از بزرگ‌سالان دارای درآمد بالای ۱۰۰۰۰۰ دلار سیگار می‌کشند. تقریباً ۱۴% بزرگ‌سالان دارای درآمد میان ۳۵۰۰۰ دلار و ۱۰۰۰۰۰ دلار، همچنین ۲۱% افراد دارای درآمد زیر ۳۵۰۰۰ دلار سیگار می‌کشند.

زندگی روزمره نیز برای آمریکاییان طبقه پایین، عمدتاً دشوار‌تر است. بروز دردهای مزمن نیز در این گروه، بیش‌تر شده است و تقریباً ۶۰% از بزرگ‌سالان فاقد مدرک دانشگاهی از درد گردن، درد پشت یا درد مفصل رنج می‌برند.

ضمناً نسبت به گذشته، تعداد بیشتری از آمریکاییان (به‌خصوص مردان) کار نمی‌کنند. بسیاری از آن‌ها در جستجوی کار نیستند، یعنی رسماً بیکار به‌حساب نمی‌آیند؛ این گروه شامل کارگران سابق کارخانه‌ها می‌شوند که نتوانسته‌اند، شغل جدیدی با دستمزد مناسب بیابند.

کاهش اتحادیه‌های کارگری در بسیاری از این روند‌ها نقش دارد. بدون چانه‌زنی جمعی، بسیاری از کارگران تقلا می‌کنند تا دستمزدشان با رشد سود شرکت، همخوانی داشته باشد. بسیاری نیز نسبت به گذشته، احساس همبستگی کمتری به شرکت و همکارانشان دارند.

  • زندگی خانوادگی کمرنگ شده است

در ایالات‌متحده، نسبت به سایر کشورها، تعداد بیشتری کودک فقط با یک والد زندگی می‌کنند (۲۳%).

خانواده تک والد میان طبقه فقیر و متوسط، افزایش‌یافته است.

تقریباً ۷۷% از آمریکاییان با درآمد بالاتر، بین سنین ۲۵ تا ۵۵ ازدواج کرده‌اند. همچنین، تنها ۲۹% آمریکاییان کم‌درآمد ازدواج کرده‌اند.

  • نتایج تحصیلی نیز اختلاف پیدا کرده است

در چند دهه گذشته، روند ورود به کالج فرزندان تمام گروه‌های اقتصادی، نوسان بسیاری داشته است؛ اما تعداد دانشجویان با درآمد متوسط و کمتر -که از کالج فارغ‌التحصیل می‌شوند- نوسان نداشته است.

بسیاری از کسانی که نمی‌توانند کالج را به پایان برسانند، با ترکیب بدشگون بدهی و فقدان مدرک مواجه می‌شوند؛ اما تعداد دانشجویان با درآمد بالاتر که کالج را تمام می‌کنند، بسیار افزایش‌یافته است.

پژوهش‌ها همیشه نشان داده است که فواید ورود به دانشگاه (ازنظر درآمد، سلامتی و شادی) بسیار زیاد است، اما این فواید برای فارغ‌التحصیلان، بیش از کسانی افزایش می‌یابد که فقط چندین واحد درسی گذرانده‌اند. یک دلیل برای نابرابری روزافزون ازنظر فارغ‌التحصیلی از کالج، آن است که دولت‌ها برای تحصیلات بالاتر بیشتر هزینه می‌کنند. این امر سبب می‌شود تا کالج‌ها از منابع کمتری برخوردار باشند و همچنین، به افزایش شهریه‌های زیاد نیز می‌انجامد، حتی پس از به‌حساب آوردن کمک‌های مالی.

با توجه به تمام این موارد، احساس می‌شود که تعداد زیادی از آمریکایی‌ها از کشور خود ناامید شده‌اند. تقریباً ۲۰ سال است که بیشتر آمریکایی‌ها، در رونق‌ها و ورشکستگی‌های اقتصادی و در دوران ریاست جمهوری هر دو حزب، معتقدند که این کشور مسیر غلطی را طی می‌کند؛ آن‌ها در این مورد حق دارند.

منبع:

این مطلب در ۱۰ آوریل سال ۲۰۲۰ در تارنمای نیویورک‌تایمز منتشر شده و در آدرس ذیل قابل‌دسترسی است:

https://www.nytimes.com/interactive/2020/04/10/opinion/coronavirus-us-economy-inequality.html


[۱]. Gross Domestic Product (GDP)

[۲]. boomers کسانی که بین ۱۹۴۴ و ۱۹۶۴ متولد شدند یعنی اشخاص ۷۵-۵۵ ساله

[۳]. Generation X نسل تولد یافته پس از نسل برومرهای کودک، یعنی اوایل دهه ۱۹۶۰ تا اواخر دهه ۱۹۷۰