مهم‌ترین حوزه‌های تأثیرگذار در نظم جدید جهانی

نظام بین­‌الملل یکی از مفاهیم اساسی در روابط بین­‌الملل است که به دلیل اهمیت آن، مورد توجه اندیشمندان این رشته قرارگرفته است. استنلی هافمن، نظام بین‌­الملل را یک الگوی روابط میان واحدهای اصلی سیاست جهانی می­‌داند که طیف وسیعی از اهداف را دنبال کرده و ابزارهایی را برای تأمین این اهداف، به کار می­‌گیرند. وقتی از نظام بین‌الملل سخن گفته می‌شود، بیشتر به وضعیت سیاسی جهان از قرن 16 و 17 میلادی به بعد اشاره می‌­شود و تا پیش از آن، بیشتر نظام‌های محدود منطقه‌­ای، مطرح بوده است. در واقع، طی پنج قرن گذشته، تمرکز قدرت به شکل جهانی درآمده و مفهوم نظام بین­‌الملل، محقق شده است. برخی معتقدند فرآیند چرخش در نظام بین‌­الملل -که حاصل تغییر در مناسبات و موازنه قدرت و برآیند ظهور و افول کنشگران و واحدهای سیاسی بوده است- پنج مرحله را پشت سر گذاشته که آخرین مرحله آن بعد از فروپاشی شوروی بوده و آمریکا به‌عنوان قدرت برتر از دهه آخر قرن بیستم، مطرح شده اما با آغاز قرن بیست و یکم این گزاره در بین تحلیل­گران و ناظران روابط بین­‌الملل، قوت گرفته که نظام بین‌­الملل تک‌قطبی، چندان تداوم نداشته و در حال تغییر است. تعابیر متعددی برای تغییر در نظام بین‌­الملل مطرح می‌­شود که «نظم جدید جهانی» و «دوره گذار»، مهم‌ترین آن‌ها محسوب می­‌شود که می‌توان گفت با توجه به ماهیت تغییر در نظام بین‌­الملل، تفاوت آن‌چنانی میان این دو مفهوم نخواهد بود.

رهبر طالعی حور؛ استادیار روابط بین‌الملل دانشگاه محقق اردبیلی

طبیعی است با تغییر در نظام بین­‌الملل، حوزه­‌های مختلفی متأثر از این موضوع خواهد بود که در ادامه به مهم‌ترین آن‌ها اشاره می­‌گردد.

۱-قدرت

 در حوزه قدرت، تغییر شامل بازیگران و حوزه جغرافیایی خواهد بود. در دوره گذار، قدرت بازیگران سنتی کاهش و بازیگران نوظهور به ارتقای موقعیت خود در نظام جهانی می­‌پردازند. دولت‌­هایی همچون چین، روسیه، هند، برزیل، آفریقای جنوبی، ایران، نیجریه، ترکیه، کره جنوبی، اندونزی، مالزی به‌عنوان بازیگران نوظهور مطرح هستند که برخی از آن‌ها با ویژگی جهانی و برخی دیگر به‌عنوان قدرت­‌های نوظهور منطقه‌­ای محسوب می‌­شوند، ضمن اینکه قدرت­‌های نوظهور، تنها ماهیت اقتصادی ندارند و برخی از آن‌ها دارای قدرت فرهنگی، گفتمانی و هنجار سازی هستند. در کنار دولت­‌ها، نهادهای بین‌­المللی ایجاد شده توسط دولت‌­های نوظهور هم در این تغییر، تأثیرگذار خواهند بود، نهادهایی همچون سازمان همکاری شانگهای، بریکس، گروه دی هشت در آینده نظام بین‌­الملل، نقش مهمی ایفا خواهند کرد.

 نظام بین‌­الملل قرن بیستم در یک حوزه جغرافیایی معین و از یک فرهنگ و تمدن خاصی نشئت گرفته که اروپا محور یا غرب محور بودن از ویژگی­‌های اصلی آن است و تمرکز قدرت در این حوزه جغرافیایی بوده و سایر حوزه‌­ها در این نظام بین‌­الملل، نادیده گرفته شده بودند؛ بنابراین و با توجه به اینکه نظام بین‌­الملل قرن بیستم تحت تأثیر منافع، هنجارها و ارزش‌­های جهان اروپایی و جهان غربی بوده، تحولات این حوزه جغرافیایی و فرهنگی در ماهیت و سمت‌وسوی نظام بین‌الملل، تأثیر گذاشته و اجازه مشارکت در لایه‌­های مختلف این نظام به حوزه‌های جغرافیایی دیگر، داده نشده است اما در نظام بین‌­الملل در حال گذار در حوزه جغرافیایی قدرت نیز تغییراتی صورت گرفته و برخلاف دوران قبل -که اروپا و غرب به‌عنوان مرکز نظام بین‌­الملل مطرح بودند- مناطق دیگری همچون شرق آسیا و جنوب غرب آسیا به‌عنوان بخش‌های مهم این نظام بین­‌الملل در حال گذار مطرح هستند و این مناطق جغرافیایی به دلیل حضور بازیگران نوظهور در آن­ها، در شکل‌دهی به نظم جهانی، نقش مهمی ایفا خواهند کرد.

۲-اقتصاد

 در قرن بیستم، جهان غرب شرایط و قوانین خود را با ایجاد نهادهای اقتصادی و مالی موردنظر، بر سایر بخش‌های نظام اقتصادی جهانی دیکته می‌­کرد اما با توجه به افزایش میزان سرمایه‌گذاری‌ها در کشورهای نوظهور، افزایش میزان رشد اقتصادی و تولید ناخالص داخلی سایر بازیگران، چرخش عمده‌­ای در اقتصاد نظام جهانی مشاهده می‌­شود. نظم اقتصادی جهانی در حال طی کردن شرایط گذار و حرکت به سمت یک نظم جدید است که فضای بهتری برای بازیگران نوظهور با هدف ایفای نقش بیشتر فراهم می­‌کند. امروزه بر کسی پوشیده نیست که چین، در حال تبدیل شدن به قدرت اقتصادی برتر جهان است و رشد اقتصادی چین، موضوعی است که مقامات آمریکایی نیز به آن اذعان دارند. در کنار چین برخی کشورهای دیگر نیز رشد اقتصادی بهتری را تجربه می­‌کنند و در شرایط فعلی، اقتصادهای درحال‌توسعه، بزرگ­ترین دریافت­ کننده سرمایه­‌گذاری مستقیم خارجی محسوب می‌شوند. در چنین شرایطی است که به‌تدریج، موقعیت ایالات‌متحده به‌مثابه یک رهبر جهانی در شرایط ورود جریان سرمایه‌­ای تضعیف می‌گردد؛ بنابراین، می­‌توان گفت که چشم‌انداز جغرافیایی اقتصاد جهانی در حال تغییر بوده و صنایع مهم حرکت شتابان خود را از غرب به سایر مناطق ژئوپلیتیکی حوزه اقتصاد، به‌سرعت آغاز کرده است.

۳-فرهنگ

 یکی از ویژگی‌­های دوره گذار، نقش‌آفرینی مؤلفه‌های دینی، فرهنگی و هویتی است. در دوره مدرن، فرهنگ و تمدن، نقش حاشیه‌­ای در تحولات نظام بین‌الملل داشته و تحت‌الشعاع سیاست و اقتصاد بود و با توجه به این‌که نظام بین‌الملل یک قرن اخیر نظامی، غرب محور بود، فرهنگ غرب در مناسبات موجود در نظام بین‌­الملل، نقش مهمی ایفا کرده و سایر فرهنگ­‌ها در حاشیه بودند؛ بنابراین، در دوره گذار این حوزه نیز متأثر شده و ورود کشورها با فرهنگ‌­های متفاوت به عرضه معادلات جهانی موجب شده تا مؤلفه‌های فرهنگی و دینی نقش مستقلی در تحولات بین­‌الملل داشته باشند. نظام بین­‌الملل دوره گذار از فضای متمایزی نسبت به دوران گذشته برخوردار بوده و مباحث فرهنگی و هنجاری از حاشیه به متن سیاست بازیگران وارد شده و دغدغه­‌های هنجاری و اخلاقی برگرفته از فرهنگ در سیاست­‌های بازیگران نظام بین‌الملل، پررنگ‌­تر شده و تلاش برای ترویج آموزه‌های هنجاری، بیشتر از گذشته مورد توجه قرار گرفته که البته دوره گذار، دوره رقابت هنجاری و هویتی نیز است که در این فضای رقابتی، بازیگران غربی و غیر غربی برای جهانی ساختن هنجارهای موردنظر خود تلاش می‌­نمایند.

۴- حکمرانی

 برخلاف رویکرد واقع‌گرایانه که دولت‌ها را بازیگران اصلی نظام بین‌­الملل می­‌داند، مفهوم حکمرانی جهانی در دوره گذار مطرح است که این نوع حکمرانی بر شیوه متمایزی از ساماندهی به سیاست جهانی دلالت دارد و مهم­ترین ویژگی آن، پیوستگی و وابستگی متقابل کنشگران ملی، فراملی و جهانی از یک‌سو و کارگزاران، نهادها و سازمان‌­های منطقه­‌ای و بین­‌المللی از سوی دیگر است؛ بنابراین، حکمرانی جهانی علاوه بر کنشگران و سازمان‌های بین­‌المللی دولتی، کنشگران غیردولتی و غیرحکومتی را نیز شامل می­‌شود. اگرچه به نظر می­‌رسد الگوی نهادی، ساختاری و هنجاری حکمرانی جهانی با رویکرد لیبرالیستی یک الگوی غربی است، اما در دوره گذار، عرصه انحصاری قدرت‌نمایی، قدرت‌­های جهان غربی نبوده و بازیگران سایر مناطق جهان نیز در این نوع حکمرانی، نقش‌آفرینی خواهند کرد.

به‌طورکلی، می‌­توان گفت که دوره گذار یکی از ویژگی اصلی نظام بین‌­الملل فعلی است و تغییر در نظام بین‌الملل برخلاف دوران گذشته -که با جنگ و رقابت­‌های نظامی همراه بوده است- بدون درگیری نظامی صورت گرفته و همین امر، موجب شده است تا حوزه­‌های مختلفی را تحت تأثیر قرار دهد. در شرایط دوره گذار، فرصت­‌های مناسبی برای قدرت‌های جهانی و منطقه­‌ای متصور است. جمهوری اسلامی ایران که با داشتن قدرت‌های مادی و معنوی، به‌عنوان یکی از قدرت‌­های بزرگ منطقه­‌ای و تأثیرگذار در تحولات نظام بین‌الملل مطرح است، باید تصویر روشنی از شرایط دوره گذار داشته باشد و با برنامه‌­ریزی هوشمندانه، بتواند از ظرفیت‌های موجود این دوره، برای ارتقای جایگاه جهانی خود، استفاده مطلوب نماید.