امنیت بین‌المللی: انرژی و نظم در حال گذار

مفهوم امنیت بین‌المللی با توجه به ماهیت، مصادیق و کارویژه‌های آن، از ابعاد متعددی برخوردار است. این مفهوم به‌خصوص در ابتدای قرن بیست و یکم و قبل از آن، دربرگیرنده وجوه متفاوتی است؛ بنابراین، یکی از این متغیرهای کلیدی امنیت بین‌المللی، امنیت انرژی و آثار و پیامدهای آن بر روی تغییرات در حال گذار نظام جهانی است. انرژی و تأمین امنیت آن و کشمکش‌های سیاسی و اقتصادی در راستای تسهیل و تداوم دستیابی به آن از جمله اهداف اصلی بازیگران منطقه‌ای و جهانی در جهت جلوگیری از فروپاشی وضعیت نظم سیاسی –اقتصادی حاکم است. پرداختن به این مسئله، اهداف و ضرورت تبیین آن، می‌تواند بخشی از چالش‌های پیشروی نظام سرمایه‌داری و چگونگی مقابله و جلوگیری از فروپاشی نظم موجود را مورد واکاوی قرار دهد.

غفار زارعی؛ استادیار گروه علوم سیاسی، واحد لامرد، دانشگاه آزاد اسلامی

ایالات‌متحده آمریکا و متحدان نظام سرمایه‌داری، به‌هیچ‌وجه حاضر به از دست دادن کنترل بر منابع و مسیرهای انتقال انرژی در دنیا، به‌خصوص حوزه ژئواکونومیک خلیج‌فارس و منطقه قفقاز نیستند و در آینده نیز نخواهند بود. در دوره ریاست جمهوری دونالد ترامپ، وی به دنبال اجبار نمودن کشورهای متحد آمریکا در خلیج‌فارس بود تا قسمتی از هزینه‏‌های حضور ایالات‌متحده در منطقه را متقبل شوند. همچنین، کشورهایی مانند چین و هند به‌عنوان دارنده بالاترین جمعیت جهان و نیاز مبرم به انرژی جهانی به تأمین امنیت انرژی و نقش آن در آینده اقتصادی کشورشان، به خوبی مطلع هستند. درحالی‌که واشنگتن با تکیه بر متحدان خود در خلیج‌فارس (با محوریت عربستان سعودی) و رژیم صهیونیستی، ثبات در منطقه را از طریق تلاش برای ایجاد راهبرد متوازن ‏سازی دریایی علیه ایران دنبال می‌‏کند؛ کشور چین تعریف فراگیرتری از معماری نوین امنیتی در خلیج‌فارس ارائه می‌‏دهد که ایران و کشورهای عربی خلیج‌فارس (با محوریت عربستان سعودی) را ستون‌‏های اصلی ثبات منطقه در نظر می‏‌گیرد (پرتگلا، ۳:۲۰۲۰). از سوی دیگر، اتحادیه اروپا و اقتصادهای بزرگی همچون آلمان، بریتانیا، فرانسه، ایتالیا، کانادا و استرالیا به‌رغم واردات ناچیز منابع انرژی از خلیج‌فارس به ‏دلیل درهم‌تنیدگی نظام سرمایه‏‌داری جهانی و سرایت بحران‏‌های اقتصادی از اخلال احتمالی در روند انتقال نفت و گاز از حوزه قفقاز و خلیج‌فارس، به بازارهای عمده مصرف به‌شدت متأثر خواهند شد. برای اقتصادهای نوظهوری همچون برزیل و آفریقای جنوبی نیز وضعیت به همین‏ گونه خواهد بود. در این میان، روسیه جزء معدود کشورهایی است که از اخلال در انتقال انرژی از خلیج‌فارس، احتمالاً منتفع خواهند شد. علت هم آن است که روسیه یکی از قطب‌های انرژی به‌خصوص در حوزه گاز بوده که با توجه به شرایط جنگ اوکراین، برای اتحادیه اروپا، بحران انرژی را رقم زده است. بی‌دلیل نیست که ایالات‌متحده سعی می‌کند برای جلوگیری از فروپاشی نفوذ و سلطه سیاسی – امنیتی خود در سطح جهانی و به‌خصوص اتحادیه اروپا، موانع و نواقص امنیت و تأمین انرژی در این منطقه را تا حدودی تعدیل نماید.

امنیت انرژی و سلطه سیاسی

سؤالی که در اینجا مطرح می‌شود، این است که آیا ایالات‌متحده به دنبال کارکردهای پنهان سلطه سیاسی از طریق امنیت انرژی در میان کشورهای همسو با نظام سرمایه‌داری است؟ واقعیت این است که با توجه به نیاز اقتصاد سرمایه‌داری به تأمین انرژی و ممانعت از فروپاشی اقتصاد این جوامع، شاید در وهله اول، چنین به نظر می‌رسد که دغدغه اصلی آمریکا، تأمین انرژی برای نظام و بلوک سرمایه‌داری باشد اما کارکردهای پنهان، چنین سیاستی نشان می‌دهد که استراتژی اصلی آن‌ها، حفظ سلطه سیاسی از طریق وابستگی به امنیت و تأمین انرژی برای متحدانش باشد. برای مثال، بخش عمده انرژی تولیدی در کشورهای خلیج‌فارس از تنگه هرمز به‌مثابه بزرگ‌ترین شاهراه انتقال انرژی جهان عبور می‏‌کند و بنابراین، انتقال انرژی از خلیج‌فارس موضوعی به‌غایت حساس و آسیب‌‏پذیر تلقی می‏‌شود. بر پایه داده‌‏های اداره اطلاعات انرژی ایالات‌متحده، در سال ۲۰۱۸ م. روزانه حدود ۲۱ میلیون بشکه نفت خام و مشتقات آن، از این تنگه عبور نموده که معادل ۲۱ درصد کل مصرف روزانه نفت در جهان است (EIA, 2019). این میزان در بازه زمانی سال‌‏های ۲۰۱۵-۲۰۱۱، حدود ۱۷ درصد بود (EIA, 2017: 2). مرکز مطالعات راهبردی و بین‌‏المللی[۱] آمریکا بر پایه تحلیل داده‌‏های اداره اطلاعات انرژی ایالات‌متحده، سهم واقعی تنگه هرمز از نفت و مشتقات نفتی عبوری را ۱۸ درصد در سال ۲۰۱۴، ۱۹ درصد در سال ۲۰۱۵ و ۲۱ درصد در سال‏‌های ۲۰۱۶-۲۰۱۸، برآورد کرده است (Stanley, 2019)؛ بنابراین، نیاز به کنترل مناطق حساس و استراتژیک همگام با نیاز به انرژی در سطوح جهانی، نشان‌دهنده آن است که از یکسو کنترل امنیتی و از سوی دیگر، منفعت اقتصادی به سلطه سیاسی آمریکا در مناطق تحت نفوذش، منجر گردیده است و آمریکا با کنترل امنیتی- سیاسی، هژمونی بیشتر خودش را برای نقش راهبری و مدیریتی آینده جهان نهادینه می‌نماید.

انرژی و تقابل قدرت‌های جهانی

به چالش کشاندن نظم سیاسی موجود آمریکایی-اروپایی از جمله مباحث مهمی است که در حوزه امنیت انرژی، در حال وقوع می‌باشد. منطقه قفقاز، جنوب شرق آسیا و خلیج‌فارس، از جمله کانون بحران‌های آینده ایالات‌متحده در رویارویی با قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی بوده که به دلیل موقعیت ژئواکونومیک و ژئوپلیتیک برای آن کشور، از اهمیت خاصی برخوردار است. چنانچه نگرانی اصلی در خلیج‌فارس نه تولید انرژی، بلکه انتقال انرژی از این منطقه است. نقش راهبردی انرژی و تأمین آن برای قدرت‌هایی مانند چین، از اهمیت بالایی برخوردار است. رهبران چین هیچ‏گاه به ‏طور مستقیم، منافع ایالات‌متحده در خلیج‌فارس را به مخاطره نینداخته‌‏اند و حضور این کشور را در این منطقه از جهان، به چالش نکشیده‌‏اند. دلیل این امر باید در اتخاذ سیاست پوشش راهبردی از سوی چین در قبال تحولات خلیج‌فارس را جستجو کرد. هدف ایالات‌متحده مبنی بر دسترسی آسان و مقرون‌به‌صرفه بازارهای جهانی به منابع انرژی خلیج‌فارس و آزادی ناوبری در این منطقه از جهان، کاملاً با اولویت‏‌های چین همپوشانی دارد و این کشور تاکنون از معماری امنیتی منطقه‏‌ای ایالات‌متحده بیش از سایر کشورها، بهره‌‏مند شده است. راهبرد چین در خلیج‌فارس بر تقویت روابط اقتصادی با همه بازیگران منطقه‌‏ای، صرف‏‌نظر از رقابت‏‌های موجود میان آن‌ها یا چگونگی تعامل آن‌ها با ایالات‌متحده و دیگر قدرت‏‌های جهانی مبتنی است. رویکرد چین در قبال خلیج‌فارس، عمدتاً به واسطه اشتهای سیری ‏ناپذیر این کشور به انرژی و توسعه بلندپروازانه ابتکار کمربند و راه هدایت می‏‌شود. به همین دلیل، چین به ‏لحاظ سیاسی تاکنون تمایلی به درگیر شدن در اختلافات منطقه‌‏‏ای، از خود نشان نداده است. پرهیز چین از به‏ چالش کشیدن حضور ایالات‌متحده در خلیج‌فارس به‌رغم ضدیت این حضور با دیدگاه‌‏های پکن مبنی بر تغییر حکمرانی جهانی و منطقه‌‏ای و شکست هیمنه ایالات‌متحده در منطقه و جهان نیز رویکرد مرحله‌‏ای راهبران چین و تمرکز بر اولویت توسعه پایه‏‌های اقتصادی این کشور است. در این راستا، چینی‏‌ها از هر اقدام و رفتاری که منافع اقتصادی این کشور را به مخاطره اندازد تا حد ممکن خودداری کرده و در مقابل، از هر فرصتی برای ترویج دیپلماسی اقتصادی پکن و توسل به ظرفیت‌های طرف‏‌های ثالث برای حفظ منافع و دارایی‌‏های اقتصادی خود در جهان و منطقه استفاده می‏‌کنند. با توجه به این وضعیت، فضای رقابت میان ایالات‌متحده و چین در خاورمیانه، از نوع خصمانه و حذفی نیست. بسیاری از کشورهای منطقه از جمله عربستان سعودی، امارات عربی متحده و قطر، روابط سیاسی و امنیتی نزدیکی با ایالات‌متحده دارند و برای حفظ ترتیبات امنیتی خود به استقرار نیروهای آمریکایی در منطقه وابسته هستند. با وجود افزایش روزافزون منافع و دارایی‌‏های چین در خلیج‌فارس، هزینه‌‏های دفاعی چین در سال ۲۰۲۰، کمتر از یک‌سوم هزینه‏‌های ایالات‌متحده بود و روشن است که چین نه مایل است و نه می‌‏تواند که به ‏طور کامل، جایگزین ایالات‌متحده در خلیج‌فارس شود. درعین‌حال، تمایل دولت‏‌های ساحلی خلیج‌فارس به کاهش وابستگی امنیتی به ایالات‌متحده و کشورهای غربی در امتداد تضعیف پیوندهای انرژی میان آن‌ها به تقویت تدریجی اما مستمر روابط آن‌ها با کشورهایی همچون چین و روسیه، منجر شده است. در این میان، توسعه روابط سیاسی و امنیتی کشورهای ساحلی خلیج‌فارس با پکن به ‏دلیل تلاقی با پیوندهای مستحکم انرژی میان آن‌ها از چشم‌‏انداز واشنگتن، بالقوه خطرناک است. همچنین، احتمال دارد که اعراب خلیج‌فارس از روابط نزدیک خود با چین به‌عنوان اهرم فشاری برای متقاعدسازی ایالات‌متحده برای ادامه حضور نظامی مستقیم در منطقه استفاده کنند. همچنین، حدود ۸۰ درصد از نفت تولیدی در کشورهای غنی از منابع نفت خلیج‌فارس از جمله عربستان سعودی، عراق، کویت و امارات عربی متحده از این تنگه گذشته و عمدتاً به بازارهای آسیایی عرضه می‏‌شود (Lee, 2019). نفت عبوری از تنگه هرمز در حدود ۷۸ درصد نیاز ژاپن، ۶۳ درصد نیاز کره جنوبی، ۶۱ درصد نیاز هند و ۳۶ درصد نیاز چین به نفت خام سنگین را برآورده می‏‌سازد. در این میان، سهم ایالات‌متحده از نفت خام عبوری از تنگه هرمز در سال ۲۰۱۸، تنها ۱۷ درصد بوده است (Stanley, 2019). برای پکن نیز مشکل است که بتواند با توجه به ماهیت راهبردی پیوندهای زیرساختی و اقتصادی خود با کشورهای خلیج‌فارس در مناقشه‏‌های منطقه‌‏ای بی‏‌طرف بماند. برای چین بسیار دشوار است که بتواند فعالیت‏‌های مالی و اقتصادی خود را در فضای به‌شدت متلاطم و رقابتی خلیج‌فارس بدون موضع‌‏گیری در خصوص درگیری‌‏های سیاسی و امنیتی منطقه‌‏ای پیش ببرد.

سخن پایانی

امنیت انرژی به‌عنوان یکی از ابزارهای تحریم و فشار در سیاست بین‌الملل، نقش راهبردی در استراتژی‌های آینده قدرت‌های جهانی دارد. به طوری که امروزه مصادیق آن در مناطق مختلف جهان، به‌وضوح دیده می‌شود؛ بنابراین در آینده یکی از عوامل رویارویی و شکاف میان بازیگران بین‌المللی، کنترل و امنیت انرژی است. این متغیر کلیدی به دلیل وجود مناسبات اقتصادی، سیاسی و امنیتی با اثرگذاری بر سیاست‌های داخلی بازیگران، منجر به تغییر در رویکردهای سیاست خارجی آن‌ها می‌گردد و تا حدودی نظم سیاسی موجود را دستخوش تغییر و دگرگونی می‌نماید، هرچند که ایالات‌متحده به دنبال کنترل وضع موجود است، اما هزینه چنین استراتژی در حال و آینده، قابل‌توجه می‌باشد.

منابع

۱٫Perteghella, A. (2020), “Is China a Security Force for the Persian Gulf? ISPI (Istituto per gli Studi di Politica Internazionale), 10 March, Available at: https://www.ispionline.it/it/pubblicazione/china-security-force-persian-gulf-25358, Accessed on: 1 May 2021.

۲٫Stanley, A. J. (2019), “Oil Markets, Oil Attacks, and the Strategic Straits”, The Center for Strategic and International Studies (CSIS), 19 July, Available at: https://www.csis.org/analysis/oil-markets-oil-attacks-and-strategic-straits, Accessed on: 22 September 2020.

۳٫Lee, J. (2019), “Which Oil Buyers Have Most at Stake as Mideast Tensions Rise”, Bloomberg L.P. 27 June, Available at: https://www.bloomberg.com/news/articles/2019-06-26/which-oil-buyers-have-most-at-stake-as-mideast-tensions-rise, Accessed on: 2 January 2020.

۴٫EIA (2017), “World Oil Transit Chokepoints”, U.S. Energy Information Administration, Available at: https://www.eia.gov/international/content/analysis/special_topics/World_Oil_Transit_Chokepoints/wotc.pdf, Accessed on: 22 September 2020.

۵٫EIA (2019), “The Strait of Hormuz Is the World’s Most Important Oil Transit Chokepoint”, U.S. Energy Information Administration, Available at: https://www.eia.gov/todayinenergy/detail.php?id=39932, Accessed on: 22 January 2020.

۶٫EIA (2020(A)), “U.S. Net Imports from Persian Gulf Countries of Crude Oil”, U.S. Energy Information Administration, Available at: https://www.eia.gov/dnav/pet/hist/LeafHandler.ashx?n=PET&s=MCRNTUSPG2&f=M, Accessed on: 30 February 2020.

۷٫EIA (2020(B)), “U.S. Net Imports of Crude Oil”, U.S. Energy Information Administration, Available at: https://www.eia.gov/dnav/pet/hist/LeafHandler.ashx?n=PET&s=MCRNTUS2&f=A, Accessed on: 30 February 2020.


[۱]– The Center for Strategic and International Studies (CSIS).