ناکارآمدی سیاست‌های نئولیبرال و تلاش آمریکا برای رفع خلأ نظریه اقتصادی این کشور

با پایان رقابت ژئوپلیتیکی - ایدئولوژیکی جنگ سرد، اهمیت جغرافیا در اقتصاد جهانی کم‌رنگ شد و با گسترش سازوکار ارزهای جهان‌روا در این دوره، دیگر مهم نبود که محل به دست آوردن درآمد کجاست یا در چه محلی باید مصرف شود؟ ارز جهان‌روا یک زمین مسطح را برای اقتصاد جهان پدید آورد که می‌شد با زدن عصای معجزه‌آسای آن، هر بیابانی را گلستان کرد. این سازوکار بود که اساساً مختصات نظم جهانی را به‌کلی تغییر داد؛ قدرت‌های بزرگ با برون‌سپاری و جهانی‌سازی زنجیره‌های ارزش خود در لایه‌های بالاتر زنجیره ارزش که ارزش‌افزوده بیشتری تولید می‌کرد، نشستند؛ یعنی در لایه مالی و تجاری. این یعنی کار در کشورهایی که عوامل تولید، ارزان‌تر بود، صورت می‌گرفت ولی صاحب و مالک این کار، قدرت‌ها بودند. این دوره را با اصول نئولیبرالی حرکت آزاد عوامل تولید و حاکمیت نهادهای اقتصادی جهانی و حمایت از آزادسازی و خصوصی‌سازی اقتصاد می‌توان توصیف نمود. کلیه اصول این دوره با عنوان اجماع واشنگتن شناخته می‌شود.

میلاد ترابی؛ پژوهشگر مسائل اقتصادی

منطق حکمرانی جهانی در عصر اجماع واشنگتن

در منطق اجماع واشنگتن، یک معامله میان کشورهای توسعه‌یافته و توسعه‌نیافته شکل گرفته بود که کشورهای توسعه‌یافته در آن، از مسیر ارائه منابع ارزان اقتصاد در بازار جهانی، امکان ایجاد یک تراز تجاری مثبت را داشتند که به آنها امکان انباشت سرمایه و سرمایه‌گذاری را می‌‌داد؛ در ازا، کشورهای توسعه‌یافته با سازوکار خلق پول در چارچوب ارز جهان­‌روا با نگهداشت این سرمایه کشورهای توسعه‌نیافته و تأمین مالی از طریق خلق بدهی نیازهای کالای سرمایه‌ای، پوشش ریسک و تأمین مالی زنجیره تأمین از طریق همین پول‌ها، کالاهای اساسی اقتصادهای توسعه‌نیافته را تأمین می‌کردند.

عوامل اصلی به چالش کشیده شدن نظم نئولیبرالی

در نتیجه، از طرفی با تغییر در مدارهای قدرت جهانی، قدرتی مانند آمریکا می‌بیند که ازیک‌طرف تولید داخلی ضعیف‌تری پیدا کرده است و شهروندش بیکار می‌شود و از طرف دیگر، با قدرت‌یابی رقبای ژئوپلیتیکی‌اش در حال از دست دادن هژمونی ارزی خود است. طی این روند، طبقه متوسط البته با مالی شدن اقتصاد به سودهای کلان یک شبه می‌رسند ولی به دلیل آنکه اقتصاد آمریکا به‌مرور تمام مزیت‌های خود را از دست داده است، نظام اقتصادی، پشتیبانی کافی از نظام مالی را صورت نمی‌دهد و بحران‌های مالی جدی مورد انتظار است.

توضیح آنکه همین نظام مالی نیز بر مبنای حضور جدی آمریکا در دوران جنگ سرد در اقتصاد جهانی شکل گرفته بود. در آن دوران، به دلیل آنکه آمریکا مقیاس وسیعی از تبادلات اقتصادی را داشت، می­توانست یک نظام مالی و پولی جدی را بر روی این تبادلات سوار کند.

در واقع سیاست نئولیبرالی آمریکا از روند مالی شدن اقتصادها از دهه هشتاد آغاز شده بود. نکته مهم دراین‌رابطه آن است که یکی از عوامل جدی که این روند مالی‌ شدن را پشتیبانی می‌نمود، حضور نظام امنیتی آمریکا در سرتاسر جهان بود؛ برای مثال آمریکا با اهرم کردن قوه امنیتی – نظامی خود در انتهای دهه هشتاد، طی توافقنامه موسوم به پلازا از افزایش قدرت روزافزون ژاپن جلوگیری نمود.

در پیامد این توافق، ژاپن وارد یک دوره رکود جدی در دهه نود شد و هرگز نتوانست حدی بیشتر از قدرت جهانی سهم داشته باشد ولی به‌مرور، چرخه نئولیبرالی در سرتاسر جهان سبب شد تا کشورهایی مانند چین که انگیزه‌های بالایی در توسعه اقتصادی داشتند یا ایران که دارای ایدئولوژی قوی‌ای برای گسترش خود داشت، مخاطرات ژئوپلیتیکی جدیدی را برای غرب تولید کنند.

اینجا نقاطی بود که به دلیل وجود استقلال سیاسی در این کشورها دیگر ابزارهای کنترلی سیاست‌های نئولیبرالی اساساً وجود نداشتند؛ از جمله این ابزارها وجود بانک مرکزی غیرمستقل و نظام ارزی ملی غیر میخکوب شده بر ارزهای جهان‌­روای غربی بود؛ ازاین‌حیث، روند جدی‌ای برای آمریکا ایجاد شد که هژمون امنیتی – نظامی‌اش به چالش کشیده شد.

مؤلفه‌های نظم جدید

با این تعابیر باید در نظر داشت که یکی از مؤلفه‌های اصلی قدرت، توانایی یک کشور در ایجاد و پایدار نگه داشتن یک نظم است. در نظم پس از جنگ سرد است که مؤلفه‌هایی به شرح زیر در صدر اولویت‌ها قرار داشته‌اند: افزایش جهان­‌روایی دلار، آزادسازی بازارها، مقررات‌زدایی و خصوصی‌سازی، آزادسازی تجاری، خصوصی شدن شرکت‌های دولتی و سیاست‌های مشوق سرمایه‌گذاری خارجی.

سردمداری کشورهایی مانند چین، ایران و روسیه در به چالش کشیدن ابزارهای آمریکا در سطح جهانی سبب شد تا نظم نئولیبرالی که طی رویه جهانی‌شدن نظم، حاکم بود، با چالش‌های گسترده جهانی روبه‌­رو شود؛ این چالش‌ها عبارت بودند از: گسل‌های ژئواکونومیکی، تلاش کشورها برای پیگیری سیاست صنعتی ملی، کنش منطقه‌ای، کاهش کارایی سیستم پرداخت جهانی و متمرکز شدن بخش زیادی از زنجیره تأمین جهانی در قلمرو ژئوپلیتیکی رقیب، با نظم آمریکایی مانند کشورهای عضو بریکس یا شانگهای.

تلاش آمریکا در بازتعریف سیاست‌های نئولیبرالی؛ اجماع جدید واشنگتن

سرانجام آمریکا به‌عنوان طراح نظم پیشین، توان پایدار نگه داشتن نظم گذشته را از دست داده است و باید اجماع جدیدی را معرفی و بر سر آن ائتلاف‌سازی کند. اجماع جدید واشنگتن همان چیزی است که آمریکا در حال پیگیری آن است اما این بار، نظم جدید، به‌وسیله دولت‌گرایی و پرداخت یارانه‌های سنگین در حال پیگیری است. نکته نگران‌کننده این اجماع برای آمریکا آن است که منطق ائتلاف را در گسل‌های ژئوپلیتیکی و تهدیدانگاری از چین، روسیه و ایران تعریف می‌کند.

این منطق، هم­زمان که زنجیره ارزش و زنجیره تأمین را به آمریکا فرامی‌خواند، به‌وسیله تشدید تنش‌های چندبعدی و ترکیبی، سایر بازیگران را تضعیف می‌کند. این تضعیف البته در راستای این صورت می‌گیرد که دایره مزیت‌های هر کشور از حدی فراتر نرود. چنین روندی سبب خواهد شد که آمریکا در دنیای جدید تنها قدرت اول باشد نه قدرت هژمون! جهان آینده ارکستری خواهد بود که هر بازیگر با هر چه بلندتر نواختن، قدرت خود را نمایش خواهد داد.