آینده الگوهای رفتاری آمریکا در شرایط افول
هژمونی آمریکا در مسیر افول قرار گرفته است و نشانههای آن آشکار شده است. بحران مالی جهانی ۲۰۰۸ م نشانهای مالی بود که بسیاری از آن به عنوان یکی از دلایل افول هژمونی آمریکا نام میبرند. از نظر سیاسی نیز دیگر کنشگران در برابر این کشور دست به راهبردهای خاصی زدهاند و برتری آن را در حوزههای مختلف به چالش کشیدهاند؛ برای مثال، ایران، روسیه و چین در برابر هژمونی آمریکا دست به موازنهگری نرم زدهاند که البته گاهی به مرحله موازنه سخت نظامی محدود نیز رسیده است. در واقع به نظر میرسد که روسیه در اروپا، ایران در خاورمیانه و چین در شرق آسیا، در برابر هژمونی آمریکا قد علم کردهاند؛ یعنی نقاطی که پیشتر ایالات متحده آمریکا، در قالب نهادهایی همچون ناتو، سنتو و سیتو تلاش میکرد شوروی را مهار کند. بدیهی است آمریکا نیز تلاش خواهد کرد موقعیت هژمونیک خود را حفظ کند؛ در نتیجه سوال پژوهش این است که آمریکا از چه الگوهای رفتاری در شرایط افول، بهره خواهد گرفت؟
اقتصاد سیاسی هوش مصنوعی در آمریکا: فرصتها و چالشها
جهان ما اکنون در اوج انقلاب صنعتی سوم و مراحل اولیه انقلاب صنعتی چهارم قرار دارد. در میان تکنولوژیهای انقلاب صنعتی چهارم، هوش مصنوعی یکی از شاخصترین آنها است. هوش مصنوعی که شبیهسازی فرایندهای هوش انسانی توسط ماشینها بهویژه سیستمهای کامپیوتری است، در حال تبدیل شدن به یکی از بزرگترین کانونهای سرمایهگذاری – نوآوری ازیکطرف و هراس و تهدید از سوی دیگر است و آمریکا بهعنوان یکی از پیشگامان هوش مصنوعی در جهان، مکان اصلی ظهور این فرصتها و چالشها بوده و خواهد بود.
بررسی استراتژی اقتصادی جمهوریخواهان برای انتخابات ۲۰۲۴ (با تأکید بر ترامپ)
برنامههای اقتصادی نامزدهای جمهوریخواه، یکی از مهمترین موضوعات برای جلب نظر رأیدهندگان آمریکایی است. هرچند تورم آمریکا نسبت به سطوح بالای غیرعادی سال ۲۰۲۲ در حال کاهش است اما همچنان نرخ بالایی دارد. در بیشتر موارد، نامزدهای جمهوریخواه برای انتخابات ریاستجمهوری، به فراخوانهای عمومی برای کاهش مالیات، هزینهها و مقررات، پایبند بودهاند اما جزئیاتی مانند اینکه چه نوع مالیاتهایی کاهش یابند یا اینکه کدام مقررات لغو شوند، همچنان دارای ابهام هستند.
آمریکا در حلقه بحران
در این دهه بهویژه از زمان شیوع کووید-۱۹ همه کنشگران کم و بیش با بحران روبرو شدند اما آنچه مهم است، جنس و عمق بحران است. با در نظر گرفتن این مسئله به نظر میرسد، ریشه بحران در آمریکا عمیق است؛ چراکه جنس بحران در آمریکا از نوع شخصیتی است و چنین بحرانی، اثرات متعددی بر آینده این کشور خواهد گذاشت؛ در واقع این بحران، مهمترین پایه و اساس جامعه را متزلزل میکند.
نقش آمریکا بعد پیمان ابراهیم و ورود جدید آمریکا در منطقه
صلح آبراهام، نمونه یک الگوی دوستی و دشمنی است که بازیگران جهانی و منطقهای در آن مشارکت دارند. پیام صلح آبراهام و عادیسازی روابط، پیامی فراتر از صلح توافق بود و صلح آبراهام، توافقنامهای است که تاکنون با حمایت و میانجیگری آمریکا میان اسرائیل و کشورهای امارات، بحرین، مراکش و سودان به امضا رسیده اســت که رفتهرفته، یک الگو شکل گرفت که با پاتک حماس به قلب و مغز رژیم صهیونیستی، معادلات دوستی و دشمنی برهم خورد و معیار جدیدی رقم زد که در آینده، نامعلوم خواهد شد.
چشمانداز اقتصادی گرهگشایی در روابط ایران و عربستان برای آمریکا
سیاست خارجی واشنگتن در خلیجفارس به دلیل منافع اقتصادی و سیاسی، بر دوستی با عربستان سعودی استوار است؛ بااینحال، بهتازگی این وضعیت ۳۵ساله به دلیل نظم سیاسی جدید، در حال تغییر بوده است. از یک سو تنشزدایی هستهای آمریکا و ایران زیر سؤال رفته است و از سوی دیگر، عادیسازی روابط ایران و عربستان سعودی پس از توافق مارس ۲۰۲۳ با میانجیگری چین در کانون توجه قرار گرفته است. هیچ رابطه دوجانبهای در خاورمیانه برای آینده منطقه و منافع آمریکا، بیشتر از روابط عربستان سعودی و جمهوری اسلامی ایران تأثیرگذار نیست. هدف این نوشته، پاسخگویی به این پرسش است که عادیسازی روابط ایران و عربستان چه چشمانداز اقتصادی برای آمریکا دارد؟
فعالیتهای ایالات متحده در آسیای مرکزی
از اوایل قرن بیست و یک تاکنون، ایالات متحده آمریکا در سه حوزه عملیات نظامی، تعامل دیپلماتیک و کمکهای توسعهای در آسیای مرکزی فعال بوده است. پس از حملات ۱۱ سپتامبر، ایالات متحده، عملیات نظامی را در افغانستان آغاز کرد که در نهایت منجر به سرنگونی طالبان و ایجاد یک دولت جدید شد. در ادامه، ایالات متحده برای مبارزه با تروریسم و حمایت از نیروهای امنیتی افغانستان، حضور نظامی خود را به مدت دو دهه در منطقه حفظ کرد. از نظر دیپلماتیک، ایالات متحده با دولتهای آسیای مرکزی در مورد مسائلی مانند امنیت، دموکراسی، حقوق بشر و همکاری اقتصادی، تعامل داشته است. کمکهای توسعهای برای ارتقای ثبات، حکمرانی و رشد اقتصادی در منطقه ارائه شده است. ایالات متحده همچنین از پروژههای انرژی و توسعه زیرساختها برای تقویت ارتباط منطقهای و کاهش وابستگی به روسیه و چین حمایت کرده است. بهطورکلی، فعالیتهای آمریکا در آسیای مرکزی، با هدف ارتقای ثبات، امنیت و توسعه اقتصادی و درعینحال پرداختن به چالشهای ژئوپلیتیکی انجام شده است.
نگاهی به جنبش میلیشا در ایالات متحده
میلیشیا یا میهنپرستان همواره بهعنوان گروهی مقتدر و صاحبنفوذ در مقاطع مختلف، نقش مهمی در ساختار قدرت داخلی ایالات متحده و ایالتها ایفا کردهاند و همواره تیتر اول مطبوعات و رسانههای این کشور بودهاند. باوجوداینکه در مقاطعی از تاریخ، کوکلاس کلانها، بحثهای ضد سیاهان و ضدفمنیستی همواره خبرساز بوده است. این جریان تاریخی در امتداد خود تا به امروز حتی بر انتخابات ۲۰۱۶ و پیروزی دونالد ترامپ تأثیر گذاشته است. بررسیهای تاریخی و تحولات نشان میدهد میلیشیا و میهنپرستان همواره دیدگاهی مصمم برای تغییر سیاستهای کشور داشته و دارند که عمده این دیدگاه، در مخالفت با دولت فدرال و جهانی شدن است.
از ظهور تا افول جنبشهای دانشجویی دهه ۱۹۶۰
هدف از این نوشته، بررسی مختصر از وضعیت اجتماعی (دهه ۱۹۶۰ م) ایالات متحده آمریکا است؛ چراکه دانشجویان در این دهه، جنبشهایی را سازماندهی کردند که به دهۀ طولانی ایالات متحده شهرت یافت؛ از جمله این جنشها میتوان به جنبش حقوق مدنی، جنبش آزادی بیان، جنبش دانشجویان چپ و جنبش دانشجویی ضد جنگ ویتنام اشاره کرد. در واقع، هدف ما، بررسی ظهور تا افول جنبشهای دانشجویی دهه ۱۹۶۰و همچنین نحوه برخورد دولت با این جنبشها است.
اسرائیل عامل اصلی ترور رئیسجمهور آمریکا!
در سال ۱۹۶۱ میلادی، سازمان جاسوسی آمریکا (سیا) جان اف کندی، سی و پنجمین رئیسجمهور آمریکا را از برنامههای هستهای اسرائیل در آزمایشگاه دیمونا برای دستیابی به بمبهای هستهای آگاه کرد و این امر باعث شد که او با دیوید بن گوریون که هم نخست وزیر و هم وزیر دفاع اسرائیل بود، درگیر شود و این درگیری در ماه مه سال ۱۹۶۳ میلادی مصادف با اردیبهشت ماه سال ۱۳۴۲ به اوج خود رسید؛ جایی که سران آمریکا و رژیم صهیونیستی در ارتباط با موضوع تسلیحات هستهای اسرائیل، نامههای متعددی در میان خود رد و بدل کردند؛ طوری که تعداد این نامهها آنقدر زیاد شد که در سایت دانشگاه جرج واشنگتن آمریکا در بخش اسناد ملی ایالات متحده به «نبرد نامهها» معروف گردید.