ظرفیت‌های فرهنگی انقلاب اسلامی در نظم جدید جهانی

آینده‌ نظام بین‌الملل و چگونگی نظم حاکم بر آن پس از فروپاشی شوروی، یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های حوزه‌ مطالعات روابط بین‌الملل بوده است. «نظم نوین جهانی» دوره‌ای در موازنه قدرت است که تحقق آن را از طریق فهم، شناسایی و رفع مشکلات جهانی، فراتر از توان و ظرفیت واحدهای ملی میسر می‌داند و به دلیل بروز منازعات میان قدرت‌های بزرگ مدعی رهبری جهان، این نظم فاقد مشروعیت و نهادهای کارآمد برای رفع موانع تکوین ساختارهای نظام جهانی است. شرایط موجود نشان می‌دهد که جاه‌طلبی رو به افزایش قدرت‌های بزرگ، تضعیف چشمگیر نقش آمریکا در نظام بین‌الملل، تکوین قدرت‌های جدید اقتصادی، سیاسی و تمدنی، عبور از نظام تک‌قطبی بوده است. با توجه تحلیل واقعیت‌های مشهود در نظام بین‌الملل، سلطه جهانی آمریکا تحت عوامل داخلی مختلف و ازجمله ضعف ساختارهای سیاسی و اقتصادی و همچنین، عوامل خارجی همچون ظهور قدرت‌های نوظهور منطقه‌‌ای و جهانی رو به افول و حتی فروپاشی است. افراد صاحب‌نظر در این خصوص برای آینده جهان، نظریه‌هایی را ارائه نموده‌اند: ۱٫ نظام بین‌الملل تک‌قطبی ۲٫ نظام بین‌الملل تک- چندقطبی ۳٫ نظام بین‌الملل چندقطبی و البته برخی نیز الگوی نظام دو- چندقطبی را هم ارائه داده‌اند.

ظرفیت سازمان‌های بین‌المللی در دوران گذار نظم جهانی

سازمان‌های بین‌المللی از بازیگران مهم بین‌المللی در کنار دولت‌ها هستند. این سازمان‌ها به مرور زمان و با توجه به نقش‌آفرینی که داشته‌اند، از ظرفیت‌های عظیمی برخوردارند. توجه به این ظرفیت‌ها به‌ویژه تأکید و مانور بر ارگان‌های عمومی این سازمان‌های بین‌المللی جهان‌شمول و در کنار آن، استفاده مؤثر از قابلیت‌های سازمان‌های بین‌المللی منطقه‌ای، می‌تواند در تغییر چینش قدرت در نظم بین‌المللی یا حداقل تعدیل آن کمک کند. تغییر یا تعدیلی که منجر به گذار از یک‌جانبه‌گرایی مستقر به سمت چندجانبه گرایی می‌شود. البته این گذار به‌صورت آهسته و پیوسته است، زیرا تغییرات ناگهانی، ممکن است به تبعات ناخواسته منجر شود؛ تبعاتی که می‌تواند گریبان دول یا جامعه بین‌المللی خواهان تغییر را بگیرد. از سوی دیگر نیز ایالات‌متحده با وجود ظهور قدرت‌های نوظهوری مانند چین، هنوز قدرت مسلط است؛ بنابراین، تغییر نظم مبتنی بر چندجانبه گرایی در بستر‌هایی مانند سازمان‌های بین‌المللی ممکن است، اما به‌سرعت رخ نمی‌دهد.

افول هژمونی آمریکا و سناریوهای مربوط به آینده نظم جهانی

امروز جلوه‌های نظم آمریکایی یا هژمونی آمریکایی در حال از بین رفتن است، اما آنچه اهمیت دارد، آینده نظم جهانی در دوره بعد از هژمونی آمریکا است. به نظر می‌رسد می‌توان سناریوهای چندی را در این رابطه ترسیم کرد که در ادامه یادداشت به آنها پرداخته خواهد شد.

ابررسانه‌ها و نظم جدید جهانی

امروزه ابررسانه‌ها هم در حفظ نظم هژمونیک و هم در تغییر آن، می‌توانند مؤثر باشند. سازوکار اثرگذاری این رسانه‌ها را می‌توان در امور سیاسی، اقتصادی و همچنین فرهنگ و هویت انسان، مانند جدا کردن انسان از هویت‌هایی ماورائی، ثابت، فطری، اخلاقی، دینی و قطع اتصال او با حقایق حاقِ جهان و اتصالش به شبه حقیقت‌ها یا وانمودها، سپس مدیریت آن وانمودها و شبه حقایق و وقایع مشاهده کرد. دکتر عبدالکریم خیامی، دانش‌آموخته تاریخ تمدن و عضو هیئت‌علمی دانشگاه امام صادق (ع) در گفتگو با مرکز مطالعات آمریکا پیرامون اهمیت ابررسانه‌ها در ایجاد نظم نوین جهانی، به بیان نقطه نظرات خویش پرداختند. در ادامه، می‌توانید متن کامل این گفتگو را مطالعه نمایید.

روابط ایران و ترکیه در پرتوی نظم نوین جهانی آینده

علی‌رغم برخی رقابت‌ها و تضادها میان ایران و ترکیه در منطقه، شاهد روابط نسبتاً کم نوسان میان دو کشور در ۱۰۰ سال اخیر بوده‌ایم. در سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، نزدیکی ترکیه با آمریکا و نظام لیبرال سرمایه‌داری غرب، همواره به‌عنوان مانعی بر سر گسترش روابط میان ایران و ترکیه محسوب می‌شده است؛ اما در سال‌های آتی و با عنایت به افول تدریجی هژمونی آمریکا و آماده شدن جهان برای نظم نوین جهانی، این پرسش مطرح می‌شود که شاهد چه تحولاتی در روابط میان ایران و ترکیه خواهیم بود؟ نویسنده برای پاسخ به این پرسش، ضمن واکاوی اهمیت ترکیه در منطقه و جهان به روابط میان تهران و آنکارا و به‌ویژه نقش متغیر آمریکا در آن می‌پردازد. درنهایت و در بخش پایانی، نویسنده به بررسی نظم نوین جهانی و فرصت‌های تازه در روابط این دو کشور همسایه پرداخته است.

رسالت و منطق سیاست خارجی آمریکا در نظم جدید جهانی؛ «انزوا‌گرایی نرم»

پیگیری منطق انزوا‌گرایی (سنت جفرسونیسم) که بر نقش الهام بخشی آمریکا و سیاست سرمشق‌گرایی تأکید داشت، می‌تواند قابل‌توجه دولتمردان آمریکا باشد. جفرسون معتقد بود که یک دولت جمهوری درست و استوار در امریکا، اثری نمونه و به‌جا ماندنی برای مردم جهان خواهد بود، او به‌شدت مخالف مداخله‌گرایی در عرصه سیاست خارجی بود و اعتقاد داشت که مداخله‌گرایی، سبب می‌شود ارزش‌های آمریکایی به‌ویژه آزادی، هم از سوی خود دولت امریکا و هم از سوی دیگران، با محدودیت مواجه شود. از همین رو، منافع ملی باید محدود تعریف و تبیین شود تا تقابلی با منافع دیگران به همراه نداشته باشد؛ بنابراین، شاید بتوان از عنوان «انزوا گرایی نرم» برای تعیین رسالت و منطقِ سیاست خارجی آمریکا در نظم جدید جهانی نام برد، یعنی نوعی از انزوا‌گرایی که با دوری جستن از مداخلات و سیاست‌های نظامی و با تمرکز بر منابع قدرت نرم به بازسازی فرهنگ و تمدن بپردازد.

تحلیلی بر قدرت‌های در حال افول در نظم جدید جهانی

بعد از معاهده وستفالی، در هر دوره از نظام‌ بین‌الملل، نوعی چینش و نظم خاصی حاکم شده است و هرکدام در پی تحولاتی دچار افول شده‌اند. در عصر جدید نیز ایالات متحده تلاش کرده است که رهبری جهان را تصاحب کند و نوعی دهکده جهانی را برپا سازد. اما این نظم دچار افول زود هنگام است و شکافی در ائتلاف اروپایی و پیمان‌های غربی شکل گرفته است و ارزش‌های لیبرال دموکراسی نیز تضعیف شده اند. لذا این شرایط بستر مناسبی برای قدرت‌های نوظهور به وجود آورده است تا به دنبال نقش یابی خود باشند. در این شرایط می توان پیش بینی کرد که حکومت‌هایی ماندگارتر خواهند بود که از غرب فاصله گیرند و به نظم جدید جهانی روی آورند.

جهان اسلام و آینده نظم جدید جهانی

حوادثی که امروز در جهان رخ می‌دهد و سرعت رخ دادن آنها نشانه‌ای از تغییر در نظم جهانی است. اما جامعه مسلمین جهان و جهان اسلام در این تغییر نظم چه نقشی دارند؟ و در آینده چه جایگاهی خواهند داشت؟ آیا تفاوت‌های جغرافیایی می‌تواند منجر به عدم اتحاد این جامعه شوند یا خیر؟ بررسی این موضوعات می‌تواند به پژوهشگران این حوزه کمک کند تا به دیدگاهی مناسب دست یابند. دکتر مرتضی شیرودی در این یادداشت به بررسی صوَر اصلی نظم جهانی و آینده جهان اسلام پرداخته است.

آنچه نظم کنونی را تغییر خواهد داد

اعتراف بسیاری از نخبگان علمی، سیاسی و نظامی غرب به تغییر نظم موجود، باعث شده است تا طی سال‏‌های گذشته تمرکز بر نحوه‏ رُخ ‏نمود نظم جدید به یکی از مباحث اصلی تحلیل‏‌های سیاسی تبدیل شود. در این مسیر، ماحصل بیانات رهبر انقلاب اسلامی در یکی از تازه‏‌ترین بیانات خویش را می‌‏توان چنین تفسیر کرد که «نظم نوین از آن چیزی که فکر می‌‏کنید، به شما نزدیک‏‌تر است». مبتنی بر این پیش‏‌بینی -که بسیاری از رسانه‌‏های دنیا آن را مورد تحلیل قرار دادند- این نوشتار در پی استخراج محورها و نمادهای زمینه‌‏ساز انتقال نظم جهانی به سوی یک نظم جدید از منظومه‏ فکری حضرت آیت‏‌الله خامنه‌‏ای است.

چگونگی روایت سازی آمریکا از طریق بازی‌های اول‌شخص شلیک‌کننده

ارتش آمریکا در پایان دهه ابتدایی هزاره سوم، جای پای محکمی در فرهنگ این کشور به‌ویژه در فیلم‌های جنگی، تلویزیونی و به طور فزاینده‌ای در بازی‌های ویدئویی، اول‌شخص شلیک‌کننده برای خود فراهم کرده است. هم‌اکنون یک ائتلاف واقعی میان هالیوود، پنتاگون، بازی‌های ویدئویی جنگی و صنعت اسلحه‌سازی، به وجود آمده است. چهار ضلع تشکیل‌دهنده این ائتلاف برای یکدیگر، سودآوری قابل‌توجهی دارند و از یکدیگر حمایت ایدئولوژیکی به عمل می‌آورند و از طریق روایت سازی به سبک خود، سعی در ایدئال نشان دادن، عادی‌سازی جنگ و گسترش آن در آینده جهان را دارند. هیچ‌یک از ژانرهای سینمایی دیگر به اندازه ژانر فیلم‌های جنگی، نمی‌تواند تضادهای موجود در جامعه آمریکا از جمله انگاره‌هایی همچون طبقه اجتماعی، سیاست، ایدئولوژی اجتماعی و اقتصادی را تبیین کند. درواقع از پایان جنگ جهانی اول به این‌طرف، این موضوعات بخش بنیادی و به‌نوعی ماهوی نمایش سینمایی از جنگ بوده، هرچند در بسیاری از موارد و در بسیاری از اوقات، سرکوب یا تضعیف شده است.