واکاوی سیاست خارجی بایدن در قبال غرب آسیا

واکاوی سیاست خارجی بایدن در قبال غرب آسیا

جو بایدن، زمانی چهل و ششمین رئیس‌جمهور آمریکا شد که این کشور، درگیر بحران‌های داخلی و خارجی بود؛ اما از آنجایی که این بحران‌ها هنوز پایدار هستند، احتمالاً موجب تغییرات جایگاه آمریکا در سطح جهانی می‌شود. ازاین‌رو در این یادداشت، سیاست خارجی جو بایدن در منطقه خاورمیانه (غرب آسیا)، مورد واکاوی قرار خواهد گرفت.

دکتر علیرضا کوهکن؛ عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبائی(ره) و همکار در مرکز مطالعات آمریکا

در ظهر روز بیستم ژانویه ۲۰۲۱، جوزف ار بایدن مشهور به جو بایدن، با ادای سوگند در مقابل ارشدترین قاضی دیوان عالی و حدود ۲۰۰ هزار پرچم آمریکا که روی زمین در مقابل ساختمان کاپیتول واشنگتن، قرارگرفته بود و جایگزین مردمی که معمولاً در مراسم سوگند حضور می‌یافتند و امسال به بهانه کرونا و همچنین، از ترس ناآرامی از مراسم حذف شده بودند، کار خود را به‌عنوان چهل و ششمین رئیس‌جمهور ایالات‌متحده آغاز کرد. بایدن برخلاف سلف خود، یک فرد ناشناس برای سیاست داخلی آمریکا و کشورهای دیگر نیست. او از سال ۱۹۷۳ به‌عنوان سناتور ایالت دلاور در کنگره حضور داشته و ۳۶ سال سناتور بوده است. پس از آن نیز ۸ سال به‌عنوان چهل و هفتمین معاون رئیس‌جمهور آمریکا فعالیت کرده است. به‌عبارت‌دیگر در همه ۴۸ سال گذشته، بایدن، تنها ۴ سال در عالی‌ترین مشاغل کاری در آمریکا مشغول فعالیت نبوده است. این سابقه طولانی سبب شده تا هم او شناخت کاملی از نظام داخلی آمریکا و سیستم بین‌المللی قدرت داشته باشد و هم افراد دیگر، خلق‌وخوی و رفتار و تفکراتش را بشناسند.

بایدن در زمانی قدرت را در آمریکا تحویل گرفته که این کشور، درگیر بحران‌های متعدد داخلی و خارجی است و عدم موفقیت در مدیریت این بحران‌ها، ممکن است سبب تغییر محسوس جایگاه و قدرت ایالات‌متحده در سطح جهانی شود و از سوی دیگر، حداقل نیمی از جمعیت آمریکا برای ریاست جمهوری او مشروعیتی قائل نیستند، خود او نیز از توانایی جسمی لازم برخوردار نیست و به لحاظ شخصیتی نیز رهبری قدرتمند و کاریزماتیک شناخته نمی‌شود و حتی بیشتر از کسانی که به او در انتخابات رأی داده‌اند، از ترس حاکم شدن دوباره ترامپ به او رأی دادند و نه به خاطر خودش یا شعارها و سیاست‌هایش. اگرچه بایدن در قبال بحران‌های موجود در سیاست داخلی و خارجی آمریکا، مجبور به اتخاذ سیاست‌های متعدد و متفاوتی است اما این نوشتار بر سیاست خاورمیانه‌ای آمریکا در دوره ریاست جمهوری بایدن متمرکز است؛ گرچه این سیاست از دیگر جهت‌گیری‌های سیاسی آمریکا، جدا نخواهد بود.

  • سیاست خاورمیانه‌ای آمریکا

منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا، مدت‌ها است برای ایالات‌متحده، دارای اهمیت راهبردی است. از زمان جنگ دوم جهانی، آمریکا در اینجا حضور دارد و سعی در استفاده حداکثری از منابع آن داشته و بعد از تحریم نفتی ۱۹۷۳، به دنبال مدیریت سیاسی آن بوده و از ۱۹۸۰، هرگونه تهدید در این منطقه را تهدید منافع راهبردی آمریکا، قلمداد کرده است. از سال ۲۰۰۱ نیز با لشکرکشی مستقیم به این منطقه، هزینه قابل‌توجهی به لحاظ مادی انجام داده و سعی کرده است تا کنترل همه منافع منطقه را در مقابل رقبایش، در دست داشته باشد. بااین‌همه در چند سال اخیر، آمریکا با تغییر اولویت‌های سیاست خارجی، به دنبال رهایی از همه بحران‌های گسترده، حفظ وضع موجود و تلاش برای تمرکز بر مدیریت قدرت‌یابی چین و رفع خطر آن بوده است. این سیاست، اصلی‌ترین جهت‌گیری دولت بایدن نیز خواهد بود؛ بنابراین، این کشور سعی خواهد کرد تا خود را درگیر بحران‌های خاورمیانه نکند، مسائل منطقه را به‌وسیله کشورهای منطقه مدیریت کند، تنها به استفاده از منابع و منافع منطقه بپردازد و هیچ کار برنامه‌ریزی‌شده‌ای برای تبدیل‌شدن منطقه به اولویت اول سیاست خارجی آمریکا انجام ندهد. اکنون‌که بایدن کنترل دولت را در دست گرفته است، مسائل مختلفی پیش رویش قرار دارد که در ادامه، به مهم‌ترین آن‌ها پرداخته می‌شود.

  • مسئله فلسطین

قدیمی‌ترین بحران منطقه، مسئله فلسطین است. در دوره ترامپ این موضوع به‌صورت متفاوتی موردتوجه آمریکا قرار گرفت. ترامپ با نگاهی کاملاً یک‌سویه به بحران، سعی کرد تا با پیروی از سیاست جناح دست راستی حاکم در اسرائیل، سعی در نابودی همه خواسته‌ها و آرمانه‌ای فلسطینیان داشته باشد. برخلاف سیاست قبلی آمریکا، سفارت را به قدس شریف منتقل کرد، کمک‌های مالی به تشکیلات خودگردان و آژانس‌های مربوط به آوارگان فلسطینی را قطع کرد، دفتر ارتباط با حکومت فلسطینی را تعطیل کرد، با شهرک‌سازی‌های اسرائیل، مخالفت جدی انجام نداد، از الحاق سرزمین‌های اشغال شده بعد از ۱۹۶۷ حمایت کرد و تقریباً هر کاری که برای اثبات دوستی با نتانیاهو و دشمنی با فلسطینیان می‌توانست، انجام داد.

اکنون بایدن با این میراث مواجه است؛ او که وزیر خارجه‌ای یهودی انتخاب کرده است، در کابینه‌اش، چندین متخصص مسائل منطقه را به همراه دارد و بر چالش‌های منطقه، کاملاً مسلط است. دو نکته در خصوص سیاست بایدن و تیمش در خصوص مسئله فلسطین مشخص است؛ بایدن، همان‌گونه که خودش هم ذکر کرده، در این بحران، به‌سان یک صهیونیست، طرفدار کامل اسرائیل و موجودیت و ادامه حیات این رژیم است که در این موضوع، نمی‌توان هیچ تردیدی داشت؛ اما نگاه او برخلاف دولت قبل، با سیاست دست راستی‌های افراطی در اسرائیل متفاوت است. او و تیمش، متوجه هستند که هر توافقی در این بحران، نیازمند همراه سازی حداقلی فلسطینی‌ها است و بدون توجه حداقلی با خواسته‌های طرف مقابل، نمی‌توان به ادامه حیات رژیم اسرائیل امیدوار بود. به نظر می‌رسد در بحران فلسطین، تمرکز اصلی تیم بایدن بر بازسازی روابط با تشکیلات خودگردان و فلسطینیان سکولار، تقویت جناح چپ در اسرائیل و گسترش موج عادی‌سازی روابط اعراب و رژیم صهیونیستی یا همان طرح صلح ابراهیمی دوره ترامپ استوار باشد.

  • کشورهای جنوبی حاشیه خلیج‌فارس

یکی از نگرانی‌های جدی دولت آمریکا، تغییر سیاسی ناخواسته در کشورهای جنوبی خلیج‌فارس است، امری که اتفاق افتادن آن، حتمی و زمانش، محل سؤال است. سیاست گسترش دموکراسی، توجه به معیارهای حداقلی حقوق بشر، بهبود وضعیت اقتصادی و اجتماعی و پیشرفت در شیوه‌های حکمرانی، در راستای تضمین ادامه حکومت‌های وابسته به آمریکا، ضروری به نظر می‌رسد. در این میان، وضعیت عربستان شاید از دیگران متفاوت باشد. سیاست‌های تهاجمی و پرخاشگرایانه بن سلمان و همکاری نزدیک او با ترامپ، احتمالاً او را به یکی از اهداف اولیه در سیاست بایدن تبدیل خواهد کرد. در دوره قبل، عربستان با پرداخت نیمی از ذخیره ارزی خود، توانست ترامپ را به‌سوی خودش جلب کند. انجام چنین کاری با دولت جدید، معلوم نیست که جوابگو باشد. از سوی دیگر، می‌توان انتظار داشت که سیاست سکولاریزه کردن جامعه داخلی عربستان در این دوره، برای جلب نظر دولت آمریکا شدت گیرد.

مشکل دیگر در منطقه، جنگ یمن است. این جنگ که در زمان دموکرات‌ها و با حمایت آن‌ها آغاز شد، اکنون به بحرانی غیرقابل‌حل تبدیل شده که به همراه خود، بزرگ‌ترین بحران انسانی قرن ۲۱ را ایجاد کرده است. پایان جنگ یمن و خروج آبرومندانه عربستان از آن، شاید جزء نخستین اقدامات بایدن در خصوص کشورهای جنوبی خلیج‌فارس باشد. باید توجه داشت که قطر و امارات متحده عربی در حال رقابت برای جایگزینی عربستان در روابط با آمریکا هستند و تصمیم‌گیری در این خصوص نیز احتمالاً مهم‌ترین تصمیم بایدن درباره این کشورها خواهد بود.

  • عراق

یکی از مسائل مهم منطقه که معمولاً موردتوجه قرار نمی‌گیرد، بحرانی است که آمریکا در عراق، با آن مواجه است. حدود یک سال قبل، ترامپ با تصمیمی جنایت‌کارانه دست به ترور فرمانده مقاومت در منطقه، در کنار فرودگاه بغداد زد. پس ‌از این جنایت، تصمیم محور مقاومت بر اخراج آمریکا از عراق قرار گرفت. با رفتن ترامپ، این تصمیم جدی‌تر خواهد شد. عراق برای آمریکا، چند اهمیت راهبردی دارد؛ از سویی هزینه هنگفت انجام‌شده طی سال‌های پس از اشغال این کشور، ضرورت ماندن در آن را توضیح می‌دهد و از سوی دیگر، با توجه به منابع عراق، برای مدیریت آینده رقبای جهانی آمریکا، این کشور بسیار مهم است. مدیریت مسائل کشورهای عربی منطقه نیز بدون عراق، امکان‌پذیر نخواهد بود. همه این مسائل، ضرورت توجه به عراق در دولت جدید آمریکا را توضیح می‌دهد. به نظر می‌رسد بایدن و تیمش، حداکثر تلاش را به کار خواهند برد تا مانع خروج آمریکا از عراق شوند و با استفاده از پتانسیل وجود گروه‌های ناراضی، سعی در مدیریت مسائل عراق از درون این کشور داشته باشند.

  • ایران

شاید پیچیده‌ترین بخش سیاست آمریکا در غرب آسیا، مربوط به ایران باشد؛ تنها بازیگر مستقل منطقه که در دوره ترامپ هدف سیاست فشار حداکثری آمریکا قرار داشت و توانست، آن سیاست را در رسیدن به اهدافش ناکام بگذارد. در خصوص ایران، بین تیم جدید و تیم قبلی حاکم در کاخ سفید، در اهداف و خواسته‌ها تفاوتی وجود ندارد اما در شیوه و عمل، تفاوت زیادی وجود خواهد داشت. بایدن به‌عنوان طراح سیاست تحریم فلج‌کننده به خوبی می‌داند که سیاست فشار، نباید تداوم زیادی داشته باشد وگرنه کارایی خود را از دست خواهد داد. بهترین شیوه برای وارد کردن حداکثر فشار بر اقتصاد یک کشور، نگه‌داشتن آن در شرایط تردید است و به نظر می‌رسد، شیوه کار دموکرات‌ها در این دوره، همین سیاست خواهد بود. بایدن از سیاست فشار حداکثری ترامپ، استفاده خواهد کرد تا جمهوری اسلامی را وادار به دادن امتیاز در مسائل مهمی مانند توانایی موشکی و نفوذ منطقه‌ای کند و این کار را از طریق گسترش تحریم‌های حقوق بشری، تعامل با جامعه داخلی و فشار بر شرکای منطقه‌ای ایران، انجام خواهد داد. موفقیت این سیاست، بستگی به شرایط داخلی و برداشت آمریکا از واکنش ایران خواهد داشت. به نظر می‌رسد که مطلوب‌ترین سیاست برای ایران در حال حاضر، مبادله توان هسته‌ای با رفع تحریم‌ها باشد که پذیرش آن از سوی آمریکا، بستگی به جدی انگاشتن ظرفیت‌های هسته‌ای ایران از سوی آمریکا دارد.

 با توجه به نزدیک بودن انتخابات ریاست جمهوری در ایران، بعید است که زودتر از ماه سپتامبر، شاهد تغییر محسوسی در سیاست آمریکا در قبال ایران باشیم و بعد از آن نیز مسئله ایران، به‌عنوان یک موضوع شناختی در سیاست خارجی آمریکا، باقی خواهد ماند.

  • جمع‌بندی

منطقه خاورمیانه به‌عنوان یک منطقه پر از بحران، یکی از چالش‌های اساسی سیاست خارجی دولت بایدن خواهد بود؛ اما با توجه به ظرفیت‌ها، چالش‌ها و بحران‌های بزرگ موجود در سیاست داخلی و خارجی آمریکا، دولت جدید آمریکا، سعی خواهد کرد تا در یک سال آینده، هیچ هزینه خاصی در منطقه برایش ایجاد نشود و صرفاً با انجام بعضی سیاست‌های تبلیغاتی، به بهبود وجهه تخریب‌شده آمریکا در منطقه بپردازد و به‌عبارت‌دیگر، سیاست بایدن در منطقه، حفظ وضع موجود خواهد بود.