تأثیر انتخابات ۲۰۲۲ آمریکا بر نحوه تعامل ایران و آمریکا

چند وقت دیگر، انتخابات کنگره یا بخش مربوط به قوه مقننه آمریکا، برگزار خواهد شد که رأی‌دهندگان آمریکایی، کل اعضای مجلس نمایندگان و یک سوم از اعضای مجلس سنا را انتخاب خواهند کرد. امری که می تواند موازنه قوا در کنگره آمریکا را به نفع جمهوری خواهان تغییر دهد. دموکرات‌ها هم اکنون در هر دو مجلس نمایندگان و سنا، اکثریت شکنندهای دارند. عده‌ای از تحلیلگران، فارغ از فهم عمیق واقعیت ساختار آمریکا و عنایت به deep state یا دولت پشت صحنه، با نگاهی خوش بینانه تصور می کنند که نتایج انتخابات در آمریکا، چه در انتخابات مجلس نمایندگان و چه در انتخابات ریاست جمهوری، تأثیر شگرف و بزرگی بر نحوه تعامل با ایران می‌گذارد و نگران رأی آوری جمهوری خواهان هستند، حال آنکه با بررسی واقعیات ساختار آمریکا و ابر چالش این کشور، متوجه خواهیم شد که رأی آوری هرکدام از احزاب، تفاوت ماهوی و راهبردی در نحوه مواجهه با ایران ایجاد نمی‌کند. از این رو، یادداشت حاضر پی بررسی سناریوهای احتمالی انتخابات پیشِ رو و نقش آن در نحوه تعامل با ایران است.

دکتر محمدعلی رنجبر؛ کارشناس مسائل ایران و آمریکا و همکار در مرکز مطالعات آمریکا

برای فهم بهتر میزان تأثیرگذاری این انتخابات در نحوه تعامل ایران و آمریکا، لازم است تا ابر چالش ایران و آمریکا فهم شود؛ لذا باید واقعیت آمریکا و اهداف راهبردی آن را شناخت. واقعیت این است که نخبگان جهاني با يک «دروغ بزرگ»، راجع به آمريکا مواجه هستند؛ دروغ بزرگي که سيستم اليگارشي حاکم بر آمريکا، در قالب‌هاي مختلفي سعي دارد تا آن را تلقين کند و ليبراليسم را به‌عنوان پايان عصر ایدئولوژی‌ها و بهترين و کامل‌ترین شيوه زندگي در ساحت‌هاي سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي معرفي کند. حال آنکه خود ليبراليسم، تئولوژي، دين و ايدئولوژي اليگارشي در عصر جديد است. درواقع، ليبراليسم ادامه پروتستانیسم مسيحي است که نقش ايدئولوژي و نخ تسبيح تمدن غرب، به پيشراني آمريکا را در زمانه کنوني دارد.

آمريکا، تجلي ليبراليسم و جايگزين بريتانيا براي ادامه تمدن آنگلو آمريکايي بعد از جنگ جهاني دوم است؛ لذا تثبيت و توسعه تمدن آنگلو آمريکايي، راهبرد کلان آن است. براي دستيابي به اين راهبرد، کنترل غرب آسيا و حوزه تمدني اسلام از منظر استراتژيست‌هاي غربي و البته از حيث واقعي، امري ضروري است. کنترل غرب آسيا نيز از طريق ايجاد بی‌ثباتی دائم و ساختاري انجام می‌شود و براي ايجاد بی‌ثباتی دائم، سياست‌هاي سه‌گانه‌ای طراحي شده است که عبارت‌اند از: ۱- ايجاد کشورهاي غير وايبل و وابسته که ادامه نظم و سيستم سايکس پيکويي است؛ ۲- ايجاد و حمايت از سيستم‌هاي سياسي وابسته و ديکتاتور و ۳- ايجاد و حمايت از سيستم‌هاي اقتصادي اليگارشيک و وابسته.

ايران پسا انقلاب، تجلي اسلام راهبردي در عصر حاضر است؛ اسلامي که در پي ايجاد تمدن نوين اسلامي در سطحي جهاني بوده است. لذا ايجاد و توسعه تمدن نوين اسلامي، راهبرد کلان ايران بوده که براي دستيابي به اين راهبرد، کنترل غرب آسيا و حوزه تمدني اسلام -که مرکز تعاملات جهاني است- امري ضروري و حياتي است. براي اين کنترل، بايد ثبات دائمي و ساختاري ايجاد شود و براي ثبات دائم، سياست‌هاي سه‌گانه‌ای در اين کتاب ارائه شده است که عبارت‌اند از: ۱- حمايت از سيستم‌هاي سياسي مردمي و مستقل؛ ۲- حمايت از سيستم‌هاي اقتصادي مردمي و مستقل و ۳- ايجاد کشورهاي وايبل با توانايي بقاي مستقل.

درواقع، آمريکا و ايران بعد از انقلاب اسلامي، چالشي فراگير و همه‌جانبه در ميدان‌هاي مختلف داشته‌اند که اين درگيري را از منظر ديني، جهاد سه‌گانه و از منظر علوم، استراتژيک جنگ سرد می‌نامند. به بیان دیگر، آمریکا پیشران تمدن موجود غرب است و هیچ استراتژی مستقلی از سوی کشور دیگری را برنمی‌تابد، درحالی‌که ایران، به برکت اسلام و انقلاب اسلامی و بهره‌گیری از جذابیت‌های نرم ایدئولوژیک و موقعیت ژئوپولتیکی خاص، می‌خواهد پیشران تمدن نوین اسلامی باشد، لذا این دو کشور در یک ابر چالش راهبردی تمام جانبه، قرار دارند که هر دو، اهداف راهبردی خاصی برای خودشان دارند.

راهبرد آمریکا در قبال ایران

حیاتی‌ترین و کلیدی‌ترین نقطه دنیا، غرب آسیا است، جایی که هر قدرتی آن را در اختیار داشته باشد، می‌تواند حاکمیت دنیا را در اختیار داشته باشد. جالب این است که در غرب آسیا، مهم‌ترین کشور از ابعاد مختلف ایران است. لذا آمریکا برای ایران قبل از انقلاب، یک نقش مبتنی بر راهبرد و استراتژی جهانی ایالات‌متحده، تعریف کرده بود؛ اینکه ایران «حافظ منافع» آمریکا در خاورمیانه یا غرب آسیا باشد. ژاندارمی که نقطه ثقل سیاست‌های آمریکا برای تداوم نظم آمریکایی باشد. با پیروزی انقلاب اسلامی و استقلال راهبردی -که نقطه کلیدی انقلاب اسلامی است- و طراحی نقشی جدید برای ایران مبتنی بر اهداف راهبردی انقلاب، آمریکا مهم‌ترین شریک راهبردی و مهم‌ترین کشور منطقه را از دست داد. ازاین‌رو، راهبرد میدانی آمریکا در طول این سال‌ها، همواره رژیم چنج و بازگرداندن ایران به نقش راهبردی پیش از انقلاب است. درواقع، آمریکا ایرانی را می‌خواهد که ذیل استراتژی جهانی آن‌ها حرکت کند، نه اینکه خودش استراتژی و کنشگری مستقلی در مقابل آنان داشته باشد. یک گاو شیرده که نفت و گازش را بفروشد و به دلار تبدیل کند تا با آن دلارها، از آمریکا تجهیزات نظامی بخرد و با آن تجهیزات، منافع آمریکا در منطقه را حفظ کند. نکته‌ای که متأسفانه بسیاری از نخبگان به آن عنایت ندارند. در طراحی و اجرایی کردن این هدف راهبردی، deep state یا دولت در سایه که عبارت‌اند از الیگارشی و سرمایه‌داران حاکم در آمریکا -که یک درصد جمعت را شامل می‌شود- نقش اصلی را دارند و هر دو حزب آمریکایی، بازیگران این دولت پنهان و الیگارشی حاکم محسوب می‌شوند، لذا هر دو حزب در اهداف راهبردی آمریکا و رژیم چنج، متفق‌القول هستند و تنها تفاوت آن‌ها در شیوه اجرایی این راهبرد است. جمهوری‌خواهان شیوه دفعی و فشار حداکثری برای تغییر رژیم را دنبال می‌کنند، اما دموکرات‌ها با شیوه تدریجی، به دنبال استحاله درونی نظام ایران هستند.

جمع‌بندی

با توجه به واقعیت ساختاری آمریکا و اهداف راهبردی این کشور در قبال ایران، انتخابات درون آمریکا و رأی آوری هرکدام از احزاب، هیچ تأثیر خاصی در نحوه تعامل آمریکا با ایران نخواهد داشت و بسیار خام‌اندیشی است، اگر فکر کنیم که این انتخابات، تأثیر شگرفی در نحوه تعامل آمریکا با ما خواهد داشت. تجربه نشان داده است که اتفاقاً در دوره دموکرات‌ها، شدیدترین و نظام‌مندترین تحریم‌های طول تاریخ بشریت، علیه ایران اعمال شده است و هیچ تفاوتی در ساحت راهبردها با جمهوری‌خواهان ندارند. البته ذکر این نکته ضروری است که فضای داخلی آمریکا با توجه به حضور ترامپیست‌ها، شکست مفتضحانه آمریکا در افغانستان، افول روزبه‌روز قدرت جهانی آمریکا، تشدید درگیری با روسیه و چین، اراده جدی ایران در اخراج آمریکا از منطقه خاورمیانه و ازجمله مسائل و اختلافات به جا مانده از انتخابات ریاست جمهوری دوره قبل، به‌شدت فضایی شکننده است و اگر انتخابات آمریکا صحنه درگیری مجدد دو حزب سیاسی شود و دوباره مجبور شوند تا از قوه قاهره بهره گیرند، آنگاه چالش بزرگی برای لیبرال دموکراسی ایجاد می‌شود که این امر، می‌تواند با توجه به شکنندگی عمیق چهره آمریکا در سطح جهانی، در بالا گرفتن دست برتر ایران مؤثر باشد؛ به بیان دیگر، هرچقدر هیئت حاکمه آمریکا دچار اختلافات، درگیری و تنش‌های بزرگ در درون باشند، آنگاه ایران، می‌تواند اهداف راهبردی خود در سطح منطقه‌ای و جهانی علیه دولت آمریکا را اعمال کند. پس انتخابات آمریکا، می‌تواند آبستن حوادثی باشد که بر روی نحوه تعامل ایران با آمریکا، مؤثر واقع شود.