نقش آمریکا در شکل‌گیری داعش و راهکار اصلی مقابله شهید سلیمانی با این توطئه

آمریکای دوران اوباما را باید یکی از پیچیده‌ترین حکومت‌های تاریخ بشریت در نظر گرفت؛ دولتی پیچیده و خبیث که در عین ظاهری جنتلمن و به شدت دیپلماتیک، در واقعیت لقب خبیث‌ترین دولت آمریکا را دارد. دولتی که سعی داشت با شعار «تغییر» و به تعبیر رهبری عزیز از طریق پوشاندن مشت آهنین آمریکا با دستکش مخملین، به بازسازی چهره از دست رفته آمریکا در جهان و مخصوصاً خاورمیانه بپردازد. دولت اوباما زیرکانه با به وجود آوردن گروه‌های تکفیری و تروریستی همچون داعش در ابتدای قرن 21، جهان را با بحرانی بزرگ درگیر کرد و سعی داشت با ورود به این بحران خودساخته، خود را منجی جهان معرفی کند و با مدیریت آن، چهره خویش را بازسازی کند؛ اما آن‌ها در برابر تدبیر جمهوری اسلامی و مدیریت جهادی که سردار سلیمانی انجام دادند، صحنه میدان را از دست داده و این بحران به فرصتی برای تحقیر آمریکا و مقدمه‌ای بر اخراج کامل آمریکا از منطقه غرب آسیا شد. یادداشت حاضر در صدد است تا نقش آمریکا در شکل‌گیری داعش را بررسی کند. اینکه چرا آمریکا، داعش را به وجود آورد؟ چرا بعد از بیداری اسلامی، آمریکایی‌ها سعی کردند چهره اسلام و انقلاب اسلامی را خدشه‌دار کنند؟ و اینکه چرا نتوانستند به اهداف خود برسند و سردار سلیمانی، چگونه این توطئه را خنثی کرد؟ بدین منظور، ابتدا اهمیت غرب آسیا تبیین می‌شود و بعد از آن، سوالات مذکور پاسخ داده خواهد شد.

حجت الاسلام دکتر محمد علی رنجبر؛ تحلیلگر مسائل راهبردی

اهمیت ژئوپلیتیک غرب آسیا و نظم آمریکایی در این منطقه
غرب آسیا که غربی‌ها از آن به خاورمیانه تعبیر می‌کنند، نقطه تلاقی سه قاره آسیا، اروپا و آفریقا است. ازاین‌رو، همواره مورد طمع قدرت‌های بزرگ بوده است. بریتانیا و بعدها آمریکا از ۱۹۲۲ با اجرای قرارداد سایکس-پیکو، نظمی را در این منطقه پایه‌گذاری کردند که روی سه گسل قومیتی، جغرافیایی و مذهبی پایه‌گذاری شد. گسل‌هایی که هر زمان خواستند، آن‌ها را فعال کرده و با ایجاد نزاع قومیتی (پان‌ترکیسم، پان‌عربیسم، پان ایرانیسم)، نزاع جغرافیایی (درگیری عراق با ایران بر سر اروندرود) یا نزاع مذهبی (جنگ شیعه و سنی)، جنگ و خونریزی را در این منطقه شعله‌ور و آن وقت با چهره‌ای منجی‌طلبانه و نجات‌بخش، حضور خود را در این منطقه توجیه کرده و کشورهای زیادی را تحت اشغال گرفتند؛ اما انقلاب اسلامی و استراتژی احیای تمدن اسلامی و تشکیل امت واحده اسلامی از سوی جمهوری اسلامی ایران، مشکل بزرگی در تداوم نظم بی‌ثبات آمریکایی ایجاد کرد.
چرایی تشکیل داعش از سوی آمریکا
یکی از کارهای مستشرقین که از سوی غرب می‌آمدند و با پوشش‌های مختلف، سعی در شناسایی فرهنگ، باور، رسوم، آداب و تاریخ مسلمانان داشتند، این بود که تصویری از اسلام و مسلمانان برای غربی‌ها، روایت کنند که مبتنی بر این تصویرسازی، جذابیت‌های اسلام گرفته و احدی به اسلام جذب نشود. آن‌ها این وظیفه خود را به خوبی انجام داده بودند و کاری کردند که پیامبر اسلام در نظر بسیاری از غربی‌ها، فردی طماع و کشورگشا، خشونت‌گرا و طرفدار مسائل جنسی معرفی شود. به همین دلیل، عده‌ای کاریکاتورهایی از پیامبر اسلام مبتنی بر این سه خصیصه می‌کشیدند، اما با پیروزی انقلاب اسلامی و ارائه چهره‌ای منطقی و واقعی از اسلام که طرفدار عدالت، آزادی، برابری، استقلال، ضد استکبار، ضد استعمار و ظلم‌ستیز است، موجی از بیداری اسلامی نه فقط در بین مسلمانانی که به تدریج روایت غربی از خود را باور کرده بودند، ایجاد کرد بلکه حتی فراتر از بلاد اسلامی و منطقه غرب آسیا تا قلب اروپا نیز این بیداری نفوذ کرده بود و به تعبیر رهبر معظم انقلاب، بیداری اسلامی تا قلب اروپا پیش رفت.
بیداری اسلامی در سال ۲۰۱۱ -که حکام دیکتاتور و مستکبر منطقه را نشانه گرفت- ضربه‌ای بزرگ برای آمریکا بود. چون تمام این دیکتاتورها، مورد حمایت آمریکا بودند و حالا تمامیت خود را در خطر می دیدند. با افزایش موج بیداری اسلامی، اتاق‌های فکر آمریکایی به این فکر افتادند که گروهی تحت عنوان «داعش» را به وجود آورند که سه خصیصه داشت:

  1. داعش یعنی دولت اسلامی عراق و شام که کشورگشایی می‌کرد؛
  2. داعش خشونت‌گرا بود و با کشتار وحشیانه شیعیان، علوی‌ها و اقلیت‌های مذهبیِ پیرامون خود، مروج خشونت در قرن جدید بود؛
  3. داعش، مروج جهاد نکاح بود و این‌گونه، زن‌های بسیاری را جذب می‌کرد.
    این سه خصیصه داعش، دقیقاً همان ویژگی‌هایی است که شرق شناسان از اسلام معرفی می‌کردند. لذا بدون تردید، می‌توان گفت که داعش، ساخته‌وپرداخته دستگاه استکبار به رهبری آمریکا بود که نگران گسترش موج اسلام‌خواهی و بیداری اسلامی بودند. درواقع، دولت اوباما در یک اقدام حساب شده، گروه‌های جهادی اهل سنت ضد خود را به گروه‌های ضد مقاومت شیعه تبدیل کرد. آن‌ها بعد از بررسی ماهیت این گروه‌های جهادی متوجه شدند، این گروه‌ها دارای سه لایه حامی، مفتی و قتالی هستند، لذا با حضور در لایه حامی و پشتیبانی از مفتیان دست‌نشانده، فتاوایی از آن‌ها گرفتند که این فتاوا در راستای اهداف آمریکا بود. مفتیانی که استدلال می‌کردند با توجه به استراتژی «دشمن دور- دشمن نزدیک»، ابتدا باید با شیعیان و علوی‌ها که دشمنان و کفار نزدیک ما هستند، بجنگیم و بعد با دشمنان دورتر مانند آمریکا جنگید؛ یعنی آمریکا، این‌گونه می‌توانست هم مجدداً گسل مذهبی و دعوای شیعه و سنی را گسترش دهد، آن وقت، خودش را از ضربات گروه‌های جهادی مصون بدارد و هم می توانست با ایجاد گروهی همچون داعش -که بر سه خصیصه روایت غربی از اسلام تأکید داشت- جذابیت اسلام را به تنفر از اسلام تبدیل کند و بیداری اسلامی را به محاق ببرد.
    راهکار اصلی سردار سلیمانی در مبارزه با داعش
    با تشکیل داعش مبتنی بر فعال کردن گسل مذهبی در غرب آسیا و اسلام هراسی، سردار سلیمانی تحت هدایت عالمانه و مدیریت استراتژیک رهبری نظام، از تمامی گروه‌هایی که داعش علیه آن‌ها اعلام قیام کرد، حمایت کردند. سردار سلیمانی و جمهوری اسلامی، هیچ تفاوتی میان کردها، ایزدی‌ها، ترکمن‌ها، علوی‌ها، ارمنی‌ها، مسیحیان، اهل سنت و سایر مذاهب و اقوام، نمی‌گذاشتند و با استراتژی ایجاد وحدت میان همه اقوام و مذاهب، مقابل داعش ایستادند. مقاومت سردار سلیمانی و نیروهای تحت امرش در برابر داعش، آن‌قدر کارساز بود که به تدریج با شکست‌های متعدد داعش از جبهه مقاومت و احساس اینکه آمریکا دیگر نمی‌تواند تمام قد از آن‌ها حمایت کند، شروع به کشتار غربی‌ها و آمریکایی‌ها کردند و این‌گونه بود که آمریکا، مجبور شد جبهه‌ای جهانی علیه داعش درست کند و با تبلیغات بسیار گسترده، بخواهد نقش منجی را بازی کند؛ اما دیگر دیر شده بود زیرا سردار سلیمانی با ایجاد جبهه‌ای بزرگ متشکل از «رزمندگان بدون مرز» و از همه اقوام و مذاهب، زودتر از آمریکایی‌ها توانست بوکمال یعنی آخرین شهرِ در اختیار داعش را فتح کند. لذا سردار سلیمانی با تدبیری حکیمانه که ریشه در تبعیت از قرآن و امام جامعه مسلمانان داشت هم داعش را شکست دادند و هم کاری کردند که آمریکا، نتواند خود را به عنوان منجی بحران خودساخته شود. علاوه بر اینکه چهره اسلام معرفی شده از سوی جبهه مقاومت را که با روی کارآمدن داعش دچار خدشه شده بود، بازسازی کردند و صحنه و میدان به سمتی پیش رفت که آمریکایی‌ها، مجبور شدند سردار سلیمانی را ترور کنند.
    برای آمریکایی‌ها، بسیار دشوار بود که سردار سلیمانی تمامی تدابیر و برنامه‌ریزی‌های آن‌ها را بر هم بریزد و نه تنها داعش را نابود کند، بلکه کارآمدی آمریکا در مدیریت بحران را زیر سوال ببرد. لذا او را ترور کردند اما ترور سردار سلیمانی، دقیقاً همان چیزی بود که سردار و جبهه مقاومت به آن نیاز داشت. چون سردار سلیمانی به نماد مبارزه با داعش، تبدیل شده بود و ترور او به دست دولت آمریکا یعنی اینکه آمریکایی‌ها از نابودی داعش ناراحت هستند و حالا می‌خواهند از سردار انتقام بگیرند. لکن این حماقت آمریکایی‌ها برای آن‌ها، بدتر شد و رهبری نظام، انتقام سخت را اخراج آمریکا از منطقه غرب آسیا عنوان کردند. در نتیجه اقدامات سردار سلیمانی، ضربات سهمگینی به داعش و حامیان و خالقان آن وارد ساخت.