نقش شهید سلیمانی در شکست پروژه بی دولتی در کشورهای عضو محور مقاومت

منطقه موسوم به جهان اسلام از زمان حضور قدرت‌های بزرگ، رنگ آرامش را به خود ندیده است. این منطقه دیرزمانی است که در نتیجه مداخله مداوم قدرت‌های بزرگ، به سمت ناامنی حرکت کرده است. غربی‌ها از حضور در منطقه غرب آسیا (خاورمیانه)، دو هدف عمده را دنبال می‌کنند؛ تأمین نفت ارزان و امنیت رژیم صهیونیستی. به همین دلیل نیز با همه توان خود، تلاش می‌کنند تا به اهداف ذکر شده، دست پیدا کنند. در این راستا، به نظر می‌رسد یکی از پروژه‌هایی که می‌تواند به آن‌ها در رسیدن به اهدافشان کمک کند، عملیاتی کردن تئوری نظم بسامان است. در قالب این تئوری، باید غرب آسیا درگیر ناامنی فزاینده از طریق شکست دولت شود که با شکست دولت یا به تعبیری بی‌دولتی در این منطقه، می‌توان به اهداف موردنظر دست پیدا کرد. البته جریانی برآمده از انقلاب اسلامی با مدیریت و سردمداری شهید حاج قاسم سلیمانی، تلاش می‌کرد تا از پروژه شکست دولت در کشورهای عضو محور مقاومت جلوگیری کند.

دکتر ابراهیم طاهری؛ هیئت علمی علوم سیاسی دانشگاه یزد

بخش اول: پروژه بی‌دولتی؛ ابعاد و پیامدها

منطقه موسوم به جهان اسلام، مدت­‌ها است که بحران­‌های مختلفی را پشت سر گذاشته و از زمان حضور قدرت­‌های بزرگ در این منطقه راهبردی، رنگ آرامش را به خود ندیده است. شاید بتوان گفت از زمان حضور انگلیسی­‌ها، خلیج‌فارس از ۳۰۰ سال گذشته تاکنون، به سمت آشوب و هرج‌ومرج متمایل شده است. درواقع، آن­‌ها وارد منطقه شدند، پرتغالی‌ها را از خلیج‌فارس خارج کردند اما خود به مهم­‌ترین معضل و عامل ناامنی و اختلافات میان دولتی تبدیل شدند. افول انگلستان و خروج این کشور از غرب آسیا بعد از ۱۹۷۱ م، باعث شد تا دیگر قدرت­‌ها، تلاش کنند جای خالی این قدرت را در نظام منطقه‌­ای غرب آسیا و شمال آفریقا پر کنند؛ ازجمله این قدرت­‌ها، ایالات‌متحده آمریکا است که تحت عنوان هژمون نظام جهانی، تلاش کرده است تا نظم موردنظر خود را در غرب آسیا برقرار کند. البته آنچه در ذهن آمریکایی­‌ها می­‌گذرد، نظم نیست بلکه «تئوری هرج‌ومرج بسامان» است. تئوری نظم بسامان به دولتمردان آمریکایی، این سیاست را پیشنهاد می‌­دهد؛ آن‌چنان غرب آسیا را درگیر بحران و ناامنی کنید که از دل آن، بتوانید منافع ملی ایالات‌متحده آمریکا را تأمین کنید. از نظر آن­ها، این خاک را باید آن‌چنان با خون آغشته کنید که قادر باشید از طریق آن، به اهداف بلندمدت خود دست پیدا کنید. حال، چگونه می‌­توان این تئوری را به عمل نزدیک کرد؟ دولت­‌های منطقه را به مرز ورشکستگی نزدیک و درنهایت، در فرصت کلیدی آن­ها را از صحنه گیتی حذف کنید. آنگاه که دولت حذف شد، نظم و امنیت به‌عنوان پایه‌­های کلیدی رفاه و سعادت، از بین خواهد رفت. جریان و گفتمانی با محوریت تمدن غربی -که جز به نفت و امنیت اسرائیل نمی‌­اندیشد- در تلاش است تا از طریق پروژه بی‌دولتی، غرب آسیا را به نقطه تاریک تاریخ برساند. به وقوع ناامنی در عراق، سوریه، لبنان و حتی یمن، از این دریچه نگریسته می­‌شود. باوجود این، جریاناتی در سطح منطقه‌­ای با الهام از انقلاب اسلامی شکل گرفته‌­اند که تلاش کردند از پدیده شکست دولت در غرب آسیا با مداخله قدرت­‌های فرا منطقه‌ای، جلوگیری به عمل آورند که در ادامه، به بخشی از آن پرداخته خواهد شد.

بخش دوم: چگونگی مقابله با پدیده بی‌دولتی به رهبری شهید حاج قاسم سلیمانی

 همان‌طور که اشاره شد، در برابر این جریان و گفتمان ضد اسلامی، گفتمانی تلاش می­‌کند تا جریان حوادث را معکوس کند و از پروژه بی‌دولتی در منطقه جلوگیری نماید. این جریان از دل انقلاب اسلامی بیرون آمده است؛ جریانی که نگاهی مبتنی بر حب و دوستی بر کشورهای منطقه دارد. این جریان برخلاف جریان آمریکایی – انگلیسی -که صرفاً به نفت و امنیت رژیم صهیونیستی در غرب آسیا می­‌اندیشد- به نظم، رفاه، مشارکت و درنهایت، احترام مبتنی بر شأن و منزلت در این منطقه راهبردی می‌­اندیشد. آن­ها به خوبی آگاه هستند که مؤلفه‌های ذکر شده بدون وجود دولت، امکان تحقق ندارد؛ بنابراین از ابزارهای مشروع برای ممانعت از پروژه شکست دولت و در نهایت، بی‌دولتی در غرب آسیا، به‌خصوص کشورهای عضو محور مقاومت، استفاده می­‌کنند تا همچنان حداقلی از نظم، رفاه، مشارکت و احترام مبتنی بر شأن و منزلت در منطقه باقی بماند. البته که در میان جریان موسوم به مانعان پروژه شکست دولت در غرب آسیا و شمال آفریقا، افرادی هستند که چون الماس درخشانی بر این تاریکی، نوری می‌افکنند تا همچنان کورسوهای امید سوسو کند. او کسی نیست جز شهید حاج قاسم سلیمانی، فرزند برآمده از گفتمان انقلاب اسلامی. او که فراتر از عصر مدرن است، واقعیت و قدرت تمدن مهاجم غربی را به دیدگان خویش می­‌بیند اما حاضر نیست، از آرمان خویش گذر کند. او به خوبی آگاه است که داعش در غرب آسیا و شمال آفریقا، به دنبال شکل‌­دهی به دولت نیست و در پشت آرمان خلافت اسلامی، آنارشیسم و بی‌دولتی مدنظر، قدرت­‌های بزرگ را پنهان کرده است. ایشان درک کرده بود که داعش، زیر لوای اسلامی، اهداف غربی‌­ها را در منطقه دنبال می­‌کند. به همین دلیل، ابتدا تلاش می­‌کنند تا در منطقه، متحدان ایران را زمین‌گیر نمایند. در نتیجه، سلیمانی با ابزارهای مختلف تلاش نمود تا از عنصر دولت در کشورهای منطقه محافظت کند. البته در این مسیر از ابتکاری جالب بهره می‌گرفت؛ او و دیگر هم‌رزمانش در سپاه قدس انقلاب اسلامی، تلاش کردند تا از طریق بسیج مسلمانان علاقه‌مند به اسلام راستین، از هویت کلی دولت در جهان اسلام دفاع کنند. به همین دلیل، به سمت آموزش لشکری متشکل از زینبیون پاکستان و فاطمیون افغانستان حرکت کرد و موفق شد، بسیجی فراگیر را علیه داعش و کسانی که در اندیشه بی‌دولتی در منطقه بودند، شکل دهد. به‌جرئت می­‌توان گفت، موفقیت ایران در زمین سیاسی سوریه و عراق، برگرفته از درایت و مدیریت اشخاصی همچون حاج قاسم سلیمانی است. او که مرد میدان‌­های سخت بود، در میانه بحران سیاسی سوریه -که به فروپاشی و بی‌دولتی، نزدیک شده بود- روس‌­ها را وارد میدان سوریه کرد؛ روسیه وارد میدان نبرد شد و با همراهی نیروهای تحت هدایت و مدیریت شهید سلیمانی از فروپاشی نظام سیاسی سوریه جلوگیری شد. او بود که به مسکو رفت و روس­‌ها را به حضور در میدان سوریه ترغیب کرد و او بود که با بسیج سیاسی لشکری از فاطمیون و زینبیون، موفق شد از دولتی محافظت کند که ممکن بود فروپاشی آن، منجر به شکل‌گیری هرج‌ومرجی شود که در تئوری هرج‌ومرج بسامان از سوی اندیشمندان آمریکایی، وعده آن داده شده بود. او بود که با شکل‌دهی به حشدالشعبی در عراق، تلاش کرد تا از فروپاشی دولت و در نهایت، تجزیه احتمالی این کشور جلوگیری کند. به همین دلیل بود که او مهم‌ترین ضربه­‌ها را به آرمان آمریکایی هرج‌ومرج بسامان که نهایتاً به بی‌دولتی و آنارشیسم در غرب آسیا منجر می‌شد، وارد کرد. به همین دلیل بود که آمریکایی‌­ها وجود او را تحمل نکرده و تلاش نمودند با حذف او از صحنه سیاست بین‌الملل، زمینه را برای پیشبرد اهداف استعماری خود فراهم آورند. گرچه تاریخ نشان داده است که مردان بزرگ در نقش مکتب سازانی هستند که اندیشه آن­ها بدون وجود جسم خاکی­شان، می‌­تواند همان کاری را انجام دهد که در زمان حیاتشان در این دنیا انجام می­‌شد.

نتیجه ­گیری

مردان بزرگ و دارای شخصیت کاریزماتیک، همواره به دنبال تحقق اهداف فراملی هستند، اهداف اصیلی که ریشه در آرمان­‌های مکتبی آن­ها دارد. سخن گفتن و نوشتن از افرادی که در خدمت آرمان بشریت یعنی صلح و دوستی هستند، می­‌تواند باعث ترویج اندیشه آ­ن­ها و صلح‌خواهی شود. شهید حاج قاسم سلیمانی، فرزند مکتب امام خمینی (ره) و انقلاب اسلامی، جان خود را در مسیر جلوگیری از پروژه بی‌دولتی برنامه­ریزی شده توسط غربی­‌ها در قالب تئوری هرج‌ومرج بسامان فدا کرد. البته او قبل از آن‌که به مقام شامخ شهادت نائل آید، دست به ابتکاراتی همچون بسیج سیاسی در کشورهای لبنان، پاکستان و افغانستان برای دفاع از دولت و کیان اسلامی در منطقه زد. او بود که با سفر به مسکو، باعث شد تا روس‌ها به حضور و مداخله در امور سوریه، برای جلوگیری از فروپاشی نظم سیاسی قانع شوند و در نهایت، باید گفت که وجود حشدالشعبی در عراق -که نماد امنیت خواهی و مقابله با سلطه خارجی است- حاصل اندیشه و تفکر شهید حاج قاسم سلیمانی است که می­خواست پروژه بی‌دولتی در منطقه را به شکست بکشاند که موفق هم شد.