تأثیرات و پیامدهای داخلی و منطقه‌ای اعتراضات مردمی در رژیم صهیونیستی

اعتراضات مردمی رژیم صهیونیستی در واکنش به طرح اصلاحات قضایی بنیامین نتانیاهو، طی ماه‌های اخیر و تداوم این اعتراضات، توجه تحلیلگران و کارشناسان منطقه غرب آسیا را به خود جلب نموده است. شاید بتوان این پدیده که بی‌نظیرترین اعتراضات مردمی در تاریخ رژیم صهیونیستی است را پس از اسطوره شکست‌ناپذیری ارتش این رژیم، دومین اسطوره که مبتنی بر ثبات حداکثری داخلی آن است را، مهم‌ترین نشانه‌های ترک برداشتن پیکره سیاسی-امنیتی رژیم صهیونیستی دانست. بااین‌وصف، پدیده اعتراضات مردمی این رژیم، دارای پیامدهای قابل توجه منطقه‌ای و جهانی است که می‌تواند آینده بقا و دوام این رژیم را شکل دهد. این پیامدها در قالب گذارهای چندسطحی قابل فهم است. نوشتار حاضر درصدد اشاره به این گذارها و پیامدها است؛ بنابراین در ابتدا به بیان چیستی موضوع می‌پردازد و در ادامه، ابعاد منطقه‌ای و جهانی آن را مورد بررسی قرار می‌دهد.

دکتر محمد مهربان؛ هیئت علمی مرکز مطالعات منطقه‌ای دانشگاه جامع امام حسین (ع)

گذار از دموکراسی شکننده به اقتدارگرایی

طی دهه‌های گذشته از عمر رژیم صهیونیستی، همواره این موجودیت به‌عنوان الگوی دموکراسی در منطقه غرب آسیا معرفی می‌شده است. این امر همان ریسمان پیوند میان دموکراسی‌های غربی با این رژیم بوده است و بنا بر ادعای آنان، مشروعیت‌بخش تمامی حمایت‌های سیاسی، اقتصادی و امنیتی از جانب دولت‌های غربی، نسبت به رژیم صهیونیستی بوده است.

در ادبیات اعتراضات اجتماعی، زمانی جامعه دست به بروز و ظهور اعتراضات می‌زند که تمامی مجاری و مسیرهای انتقال مطالبات و منویاتش به حاکمیت، دچار انسداد شده باشد و هیچ صدایی از جامعه در بدنه حاکمیت پژواک نداشته باشد. گرچه کشورهای توسعه‌یافته و دموکراتیک، دارای نهادهای مشارکتی هستند که مجرای انتقال خواست‌های جامعه به بدنه حاکمیت است اما وجود و تداوم اعتراضات اجتماعی، نشانه نوعی مسدودیت و ممانعت از نمایندگی واقعی مردم در درون این دموکراسی‌های ادعایی است؛ به تعبیری دیگر، در میانه انتخاب بین صندوق رأی (انتخابات) و خیابان (اعتراضات)، جامعه ناگزیر دست به انتخاب خیابان به‌عنوان مجرای کنشگری و فضای اثرگذاری می‌زنند.

بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل طی سخنرانی خود در کنست، برای آغاز کار دولت جدیدش، چهار اولویت اصلی را فهرست کرده بود: «اول‌ازهمه بازداری ایران؛ دوم استقرار دوباره امنیت و حاکمیت در داخل اسرائیل؛ سوم رسیدگی به مسئله هزینه زندگی و مشکل مسکن؛ چهارم گسترش چشمگیر حلقه صلح».[۱]

درحالی‌که هیچ اشاره‌ای به اصلاحات قضایی نکرده بود اما این طرح را در واقع می‌توان در ادامه هدف دوم وی یعنی استقرار دوباره امنیت و حاکمیت در اسرائیل قلمداد نمود. گرچه برای ارائه این طرح از سوی کارشناسان، دلایل گوناگونی بیان شده است (از جمله آنکه دست نظام قضایی از تعقیب قانونی متخلفان از ‌جمله خود نتانیاهو قطع می‌گردد یا اینکه ائتلاف نتانیاهو با جریان‌های راست افراطی مذهبی، وی را به ارائه این طرح وادار نموده است) اما این طرح را نشانه‌ای از عزم جدی بخشی از نخبگان صهیونیستی برای تغییرات گسترده در توزیع قدرت از راه تغییرات نهادی دانست.

به عبارتی دیگر، شرایط متحول جهانی و منطقه‌ای و نیز چالش‌های داخلی رژیم صهیونیستی که منجر به‌نوعی بی‌ثباتی سیاسی گردید که در دست‌به‌دست شدن سریع دولت‌ها و برگزاری انتخابات خود را نشان می‌دهد، نخبگان راست افراطی را به این نتیجه رساند که در موقعیت کنونی، ایجاد ساختاری اقتدارگرا و محافظه‌کار، می‌تواند تضمین‌کننده بقای رژیم جعلی باشد.

در صورت‌پذیرش این دیدگاه، گذار از دموکراسی شکننده به‌سوی اقتدارگرایی محافظه‌کار، شکاف میان نخبگان سیاسی و امنیتی[۲]، پارگی و گسست اجتماعی میان نیروهای سیاسی – اجتماعی، سرکوب جامعه مدنی و امنیتی شدن بیشتر چهره اجتماعی – سیاسی آینده، محتمل ساختار سیاسی رژیم صهیونیستی است.

گذار از ارزش‌های مشترک به شکنندگی روابط

روند ظهور «‌اقتدارگرایی محافظه‌کار» در رژیم صهیونیستی و کاهش اعتبار دموکراسی شکننده آن، دارای پیامدها و اقداماتی در روابط، سیاست خارجی و منطقه‌ای آن نیز است. روابط رژیم صهیونیستی با ایالات متحده همواره راه یکسانی را طی نموده است؛ گرچه در برخی مقاطع تاریخی، دچار نوساناتی هم بوده است اما تلاش دو طرف برای حفظ روابط استراتژیک، محور دوام این رابطه بوده است.

پیش از موضع‌گیری دولت بایدن در قبال تحولات داخلی رژیم صهیونیستی، پرونده شهرک‌سازی، موضوع‌ محوری دموکرات‌های آمریکایی، با جریان‌های راست در رژیم صهیونیستی بوده است. در مورد اخیر، در پی لغو بخش‌هایی از قانون «جدایی» توسط کنیست، وزارت خارجه آمریکا در اقدامی کم‌سابقه، «مایک هرتزوگ»، سفیر اسرائيل را به وزارت خارجه آمریکا احضار کرد. تصمیم کنیست در لغو بخش‌هایی از قانون جدایی سال ۲۰۰۵ میلادی، زمینه را برای بازگشت اسرائيلی‌هایی که پیش‌تر از شهرک‌ها در شمال کرانه باختری و نوار غزه خارج شده بودند، به این مناطق، فراهم می‌کند. دراین‌ارتباط، وندی شرمن، معاون وزیر خارجه آمریکا در دیدار با سفیر رژیم صهیونیستی، نگرانی ایالات متحده از این اقدام تازه کنست را ابراز داشت. 

در این میان، اظهارات بتسلایل اسموتریچ، نماینده پارلمان و وزیر امور مالی اسرائیل از چهره‌های به‌شدت افراطی و تندرو مذهبی یهودی – ملی‌گرای صهیونیست هم به تنش‌های میان دو طرف افزود. وی در سخنانی گفته بود: «معتقدم باید روستای حواره را محو کرد. معتقدم دولت اسرائیل باید این کار را بکند.» در پی این اظهارات، «تام نایدز» سفیر آمریکا در اسرائیل، خطاب به نتانیاهو گفته بود: «بهتر است ترمز کنید… بهتر است صبر کنید و مواضع طرف‌های مختلف را به هم نزدیک کنید».

با این پس‌زمینه، موضع دولت آمریکا نسبت به قانون اصلاحات قضایی و اعتراضات مردمی رژیم صهیونیستی، فصل جدید روابط این دو دولت را رقم زده است. جو بایدن طی سخنانی، از نتانیاهو خواست دست از پیگیری طرح تغییرات قضایی بردارد. او گفته بود نمی‌توان این راه را ادامه داد. نتانیاهو هم در واکنش گفته بود: اسرائیل کشوری دارای حاکمیت است و تصمیماتش ناشی از اراده ملتش است و نه فشارهای خارجی حتی وقتی از بهترین دوستانش باشد. وزیر امنیت داخلی اسرائیل (ایتمار بن گویر) هم گفت اسرائیل کشوری مستقل است و ستاره‌ای در پرچم آمریکا نیست.

در ادامه این موضع‌گیری‌ها، «یائیر» پسر بنیامین نتانیاهو نخست‌وزیر اسرائیل، توییتی را بازنشر کرد که مدعی است: «وزارت خارجه آمریکا تلاش می‌کند دولت نتانیاهو را سرنگون کند. به نظر می‌رسد این کار را به سود توافق با ایران انجام می‌دهد. کنگره آمریکا باید این موضوع را به‌صورت فوری بررسی کند».[۳] وزیر دادگستری اسرائیل نیز طی اظهاراتی گفته بود دولت آمریکا از اعتراضات ضددولتی در اسرائیل حمایت می‌کند. در فیلم فاش شده که توسط سایت اسرائیلی «والا» منتشر شد، وزیر دادگستری اسرائیل در صحبت با شماری از یهودیان می‌گوید: یکی از دلایل ناکامی در تصویب طرح اصلاحات قضایی، حمایت دولت آمریکا از اعتراضات بود. انعکاس این موضع‌گیری‌ها در تجمع حامیان دولت نتانیاهو و طرح اصلاحات قضایی و در قالب شعارهایی علیه آمریکا و شخص بایدن، خود را به تصویر کشید.

در واقع جریان اقتدارگرای محافظه‌کار در رژیم صهیونیستی، در ارتباط با مهم‌ترین مؤتلف خود، چندین موضوع دشوار را در پیش­روی خود دارد که در سطوح داخلی و منطقه‌ای – جهانی قابل طرح است:

  • حرم شریف/جبل المعبد؛
  • مسائل کرانه باختری و پیوست شدن آن به رژیم صهیونیستی؛
  • قانونی‌سازی آبادی‌ها؛
  • بازسازی شهرک «حومش» در شمال کرانه باختری؛
  • ساخت‌وساز فلسطینی‌ها در منطقۀ c؛
  • خشونت شهرک‌نشینان و کنترل پلیس؛
  • مسئله هسته‌ای ج.ا.ایران؛
  • موضع رژیم صهیونیستی در قبال پرونده اوکراین؛
  • روابط آینده با عربستان سعودی.[۴]

به نظر می‌رسد باتوجه‌به وضعیت داخلی جریان اقتدارگرای محافظه‌کار، الگوی «ارزش‌های مشترک» میان این رژیم و واشنگتن، دچار فرسایش قابل تأملی خواهد شد. ایالات متحده دچار چالش‌های جدی و عمیق در پرونده‌های داخلی، منطقه‌ای و جهانی است و توان تمرکز و پرداخت هزینه‌های بیشتر برای جریان یاد شده در رژیم صهیونیستی را ندارد.

بازتاب‌های منطقه‌ای اعتراضات

اعتراضات مردمی در رژم صهیونیستی، دارای بازتاب‌های منطقه‌ای در غرب آسیا بوده است؛ برای ‌مثال مفسران رسانه‌ای در الجزایر، لبنان، سوریه، تونس، ترکیه و جاهای دیگر، اعتراضات را مقدمه‌ای بر «فروپاشی قریب‌الوقوع» اسرائیل توصیف کرده‌اند و برخی اعتراضات را «خارج از کنترل»  دانستند و اختلافات داخلی را «همیشگی» خواندند. یک نویسنده در الجزایر خطاب به مردم و حاکمان منطقه توصیه کرد که: «بگذارید اسرائیل خود را نابود کند».

در قطر، شبکه الجزیره بر شکاف‌های فرضی در روابط آمریکا و اسرائیل تأکید کرد و اظهارات بایدن را «جدیدترین گام در برملا ساختن ایده «ارزش‌های مشترک» به‌عنوان افسانه بنیادی رابطه دو کشور» توصیف کرد.

مقاله دیگری، اعتراضات را «آغازی بر پایان» دولت نتانیاهو دانست. اظهارات پیرامون «تضعیف» همبستگی اجتماعی – سیاسی در رژیم صهیونیستی حتی در کشورهایی که با رژیم تل‌آویو روابط رسمی دارند، برجسته بود؛ برای مثال در امارات و اردن، کارشناسان، این بحران را «سقوط به فاشیسم و نژادپرستی» و نشانه‌ای از سرنگونی «اجتناب‌ناپذیر» دولت خواندند.

در مصر، احمدموسی، مجری محبوب تلویزیون طرف‌دار دولت، اظهار کرد که اسرائیل در نتیجه مجازات خدا، «در حال سوختن و فروپاشی» است. برخی دیگر از کاربران توییتر هم این عقیده را تکرار کردند. در هفته بعد از تصمیم نتانیاهو برای تعویق بازسازی قضایی پیشنهادی‌اش، هشتگ  Israel_is_eroding# (اسرائیل روبه‌زوال است)، بیش از ۱۲۵۰۰ بار در شبکه‌های اجتماعی استفاده شد.

در تلاش تل‌آویو برای انحراف افکار عمومی، یورش به مسجدالاقصی، منجر به محکومیت‌های مستقیم بیشتری شد. اتحادیه عرب، بعد از تشکیل یک جلسه اضطراری به درخواست اردن، با صدور بیانیه‌ای «جنایات اسرائیل علیه نمازگزاران بی‌دفاع مسلمان» را محکوم کرد و درباره تشدید بالقوه تنش‌ها هشدار داد. بیانیه‌های وزرای خارجه بحرین، مصر، اردن و امارات هم این یورش را محکوم کرد و برخی از آن‌ها خواستار آن شدند تا دولت اسرائیل، از تنش­افزایی دوری کند و به تولیت امّان بر این مکان مقدس احترام بگذارد.

موضع جهان عرب نسبت به تحولات داخلی رژیم صهیونیستی، در بسته‌ای پیچیده، قابل فهم است. از سویی در طرف حاکمان و مسئولین، تا جایی که مقدور بوده است، از موضع‌گیری در مورد اعتراضات مردمی، دوری نموده‌اند و موضع‌گیری‌ها بیشتر در سوی نیروهای اجتماعی، قابل ردیابی است.

این مسئله شاید به دلیل آن باشد که هر نوع تحرک سیاسی‌– اجتماعی در منطقه غرب آسیا، قابل تسری به مناطق مجاور نیز است. تجربه انقلاب‌های عربی، تأییدی بر این مدعا است. در این مورد، گره خوردن روابط سیاسی برخی دولت‌های عربی با رژیم صهیونیستی طی سال‌های اخیر، امکان بیشتری برای تسری ناآرامی‌های داخلی رژیم صهیونیستی به دولت‌های نام­برده را دارا است.

از سویی دیگر، دولت‌ها و مقامات عربی نسبت به تحرکات رژیم در قبال مسئله فلسطین و بیت‌المقدس، تحرکاتی را از خود، نمایش می‌دهند تا از سویی مانع از شکل‌گیری این باور در اذهان عمومی شوند که دولت‌های عربی نیز در ماجرای فلسطین، هم‌ داستان تل‌آویو هستند و هم به‌مانند سدبندی، در مقابل احتمال سرایت اعتراضات به داخل کشورهای خود عمل کنند.

نتیجه‌گیری

اعتراضات مردمی در سرزمین‌های اشغالی، نشانه‌ای مهم در گذارهای چندگانه و در سطوح چندگانه است. در سطح داخلی، رژیم صهیونیستی با چالش‌های نوینی روبه ­رو شده است که نتانیاهو را بر آن داشت تا به استقرار دوباره امنیت و حاکمیت مبادرت کند. در واقع، مسئله امنیت همچون زیرساخت وجودی یک دولت و حاکمیت، مانند سازوکارهای تولید امنیت و کارآمدی، دو متاع گمشده رژیم صهیونیستی است که برای دستیابی به آن‌ها، تغییرات عمیق و گسترده‌ای در شرف وقوع بود و در آینده واقع خواهد شد. این تغییرات در رژیم صهیونیستی، ماهیت آن را از دموکراسی شکننده موجود، به اقتدارگرایی محافظه‌کارانه بدل می­نماید و شکاف‌های عمیقی بر پیکره موزاییکی آن وارد می‌کند.

در سطح راهبردی، این تغییرات ساختاری که به تغییرات ماهوی سرایت خواهد کرد، اثرات خود را بر روابط رژیم صهیونیستی با ایالات متحده گذاشته است و در آینده، از تداوم و تعمیق بیشتری برخوردار خواهد شد. اگر تاکنون مسئله شهرک‌سازی به‌عنوان موضوع مورد مجادله میان واشنگتن‌ – تل‌آویو تلقی می‌شد، زین‌پس با گره خوردن این پرونده با مقوله تغییرات ساختاری – حقوقی در رژیم صهیونیستی (باتوجه‌به این نکته که تغییرات نهادی – حقوقی، در مورد پرونده فلسطین و شهرک‌سازی‌ها هم دارای تبعات حقوقی خواهد بود)، با موضوعات حل­ نشدنی بیشتری، این راه را طی خواهند کرد.

البته قهر عاطفی عمیقی رخ نخواهد داد اما باید توجه داشت که ایالات متحده با موضوعات گوناگونی دست‌وپنجه نرم می‌کند که علاوه بر آنکه از رژیم صهیونیستی توقع تنش‌آفرینی جدیدی ندارد بلکه توقع همراهی و کمک بیشتری دارد؛ مانند پرونده اوکراین که رفتار دوگانه تل‌آویو، موجبات دلسردی و ناراحتی واشنگتن را فراهم آورده است. بدیهی است که توقع واشنگتن در این دوره، دست‌گیری رژیم صهیونیستی از آمریکا است؛ نه مانع‌تراشی مضاعف.

در سطح منطقه‌ای نیز با عدم تمایل یا عدم توانایی واشنگتن در حل موضوعات منطقه‌ای، نوعی از سرگردانی و حیرانی در روابط خارجی کشورهای عربی به­ویژه در بلوک آمریکا قابل مشاهده است. این موضوع شاید در سایه ائتلاف‌های جدید و میل به عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی قابل مدیریت بود اما باتوجه‌به تحولات جاری در سرزمین‌های اشغالی و تلاش تل‌آویو برای تنش‌آفرینی با هدف منحرف‌سازی بحران‌های داخلی، در صورت عدم گرفتن موضع به‌ویژه در مورد پرونده فلسطین، امکان سرایت بحران‌های داخلی رژیم صهیونیستی به داخل کشورهای عربی دارای روابط حسنه با تل‌آویو، قابل انتظار است.

اینکه فضای موجود تا چه میزان به‌عنوان فرصتی برای کشورهای مقاومت، قابل محاسبه است، موضوع بغرنجی است. به نظر می‌رسد با به هم خوردن موازنه‌ها در منطقه، افزایش حضور نظامی اخیر آمریکا در منطقه خلیج‌فارس قابل فهم‌تر است. تلاش نظام سلطه در ایجاد بیشترین ممانعت برای بهره‌برداری محور مقاومت، از فضای ایجاد شده است؛ بنابراین به نظر می‌رسد احتمال تشدید تنش‌ها در منطقه، در صورت عدم مدیریت صحیح فضای موجود، دور از انتظار نباشد.


[۱]https://www.washingtoninstitute.org/fa/policy-analysis/akhtlafat-balqwh-myan-ntanyahw-w-baydn-bkhsh2-ayran-rbstan-awkrayn-w-msayl-dakhly

[۲] این مورد هم در استعفای چهره­های سیاسی و امنیتی و نیز موضع­گیری­های افراد سرشناس، قابل ردیابی است؛ برای مثال اعتراض وزیر سابق دفاع به اصلاحات قضایی و عزل وی از سوی نتانیاهو و یا استعفای برخی چهره­های دیپلماسی رژیم صهیونیستی.

[۳] https://www.almayadeen.net/news/politics/%D8%BA%D8%A7%D9%84%D8%A7%D9%86%D8%AA-%D9%8A%D8%A8%D9%84%D8%BA-%D9%86%D8%AA%D9%86%D9%8A%D8%A7%D9%87%D9%88:-%D8%B3%D8%A3%D8%B5%D9%88%D8%AA-%D8%B6%D8%AF-%D8%A7%D9%84%D8%AA%D8%B9%D8%AF%D9%8A%D9%84%D8%A7%D8%AA-%D8%A7%D9%84%D9%82%D8%B6%D8%A7%D8%A6%D9%8A%D8%A9

[۴]https://www.washingtoninstitute.org/fa/policy-analysis/akhtlafat-balqwh-myan-ntanyahw-w-baydn-bkhsh2-ayran-rbstan-awkrayn-w-msayl-dakhly