جایگاه اسرائیل در سیاست خارجی آمریکا

ایالات متحده به‌عنوان نخستین کشوری که اعلام موجودیت اسرائیل را به رسمیت شناخت، پیوندهای نزدیکی با این رژیم دارد. جایگاه اسرائیل در سیاست خارجی آمریکا به‌گونه‌ای است که بر خلاف روی کار آمدن احزاب متفاوت جمهوری‌خواه و دموکرات و روی کار آمدن دولت‌ها و سیاست‌مداران جدید اما در همه ادوار، اسرائیل همچنان جایگاه ثابت خود را به‌عنوان یکی از مهم‌ترین محورهای سیاست خارجی آمریکا حفظ کرده است. از سوی دیگر، آمریکا برای تأمین، تضمین و گسترش منافع استراتژیک خود در منطقه غرب آسیا، نیازمند به حفظ و ارتقای سطح همکاری‌های خود با اسرائیل است. مسئله نوشتار حاضر آن است که جایگاه اسرائیل در سیاست خارجی آمریکا چگونه است؟ فرضیه نوشتار حاضر آن است که ایفای نقش ژاندارمی منطقه در راستای تأمین و تضمین منافع آمریکا، مهار و کنترل ایران و محور مقاومت و نزدیکی به اعراب برای کنترل کشورهای عربی، عامل تعیین‌کننده جایگاه اسرائیل در سیاست خارجی آمریکا است. در این میان، باورهای الهیاتی مبنی بر ارض مقدس و زمینه‌سازی ظهور منجی در قالب خوانش‌های موعودگرایانه در دستگاه سیاست خارجی آمریکا، به این امر دامن زده است.

اعراب و رژیم صهیونیستی؛ انفعال سیاسی برای توسعه اقتصادی

کشورهای عرب منطقه، در طول تاریخ معاصر خود، دیدگاه‌های متفاوتی در قبال موضوع فلسطین داشته‌اند تا آنجا که گاهی موضوع قدس و ایجاد کشور اسرائیلی، آنها را تا جنگ مستقیم با رژیم صهیونیستی کشانده است و گاهی هم با سیاست خویشتن‌داری خود، به اموری همچون توسعه اقتصادی و عمق بخشیدن به روابط سیاسی و تجاری با آمریکا پرداخته‌اند تا آنجا که آن‌ها را از انتفاضه فلسطین دور ساخته است.

بررسی ابعاد منطقه‌ای و بین‌المللی عملیات طوفان الاقصی

احمد دستمالچیان از دیپلمات‌های ارشد و باتجربه جمهوری اسلامی ایران است که سابقه مدیریت سفارتخانه‌های ایران در کشورهای لبنان و اردن را نیز دارا است، با حضور در نشست تخصصی «بررسی ابعاد منطقه‌ای و بین‌المللی عملیات طوفان الاقصی» که از سوی اندیشکده مطالعات جهان اسلام، مرکز مطالعات آمریکا برگزار شد، معتقد است: در دوران گذار نظم بین‌الملل و افول هژمونی آمریکا، خلأ استراتژیکی در منطقه ایجاد شده است که در آن هلال مقاومت، دست برتر و بالاتر را می‌گیرد. رژیم صهیونیستی نیز طی سال‌های اخیر، با پشتوانه میلیتاریستی و اطلاعات امنیتی ایالات متحده، تئوری «شکست‌ناپذیری» را در عرصه سیاسی، نظامی و رسانه‌ای تئوریزه کرده بود. در چنین شرایطی، عملیات طوفان الاقصی با اصل «پنهان‌کاری و غافلگیری» بی‌نظیر، به وقوع پیوست که تا امروز مانند آن در جایی رخ نداده است. استراتژی ترکیبی دفاعی مقاومت در گذشته که تنها به‌صورت پدافندی پاسخ می‌داد، این بار به شکلی آفندی و با حمله زمینی رقم خورد. در این وضعیت، نیاز است که با روش‌های تبیین رسانه‌ای و تولید اندیشکده‌های باکیفیت، از نیروهای مقاومت پشتیبانی کنیم.

آینده سیاسی نتانیاهو بعد از عملیات طوفان الاقصی

طی حمله ۷ اکتبر ۲۰۲۳، گروه‌های شبه‌نظامی فلسطینی به رهبری حماس، تهاجم گسترده‌ای را علیه اسرائیل در نوار غزه آغاز کردند. در این عملیات، بیش از هجده هزار فلسطینی شهید و همچنین خسارت‌ها و تلفات زیادی هم به اسرائیل وارد شده است که شاید مهم‌ترین ضربه‌ای که رژیم صهیونیستی در این جنگ متحمل شد، نفوذ حماس به سیستم‌های اطلاعاتی، دفاعی و امنیتی این رژیم بود و نشان داد که گنبد آهنین بر خلاف تبلیغات رسانه‌ای که اسرائیل و حامیانش از آن در نزد افکار عمومی جهان یاد می‌کردند هم چندان مستحکم و نفوذناپذیر نیست. این حمله معادله قدرت را در منطقه خاورمیانه دگرگون کرد و باعث تغییر رویکرد تدافعی فلسطین به رویکرد تهاجمی شد تا به‌واسطه این تحول و دگرگونی در معادله قدرت، بازیگران منطقه‌ای و جهانی از این تاریخ به بعد به فلسطین به‌عنوان یک کنشگر تأثیرگذار در منطقه نگاه کنند.

جنگ غزه از منظر حقوق بین‌الملل کیفری

هدف این یادداشت تحلیلی، بررسی جنگ میان غزه و رژیم صهیونیستی از منظر حقوق بین‌الملل کیفری است. پژوهش حاضر، با شیوه توصیفی – تحلیلی در صدد پاسخ به این پرسش است که آیا امکان رسیدگی به جنایات رژیم صهیونیستی در دیوان کیفری بین‌المللی وجود دارد؟ در پاسخ می‌توان گفت: باتوجه‌به اعلامیه فلسطین که صلاحیت دیوان کیفری بین‌المللی را درباره جرایم بین‌المللی که در قلمرو سرزمین‌های فلسطینی رخ می‌دهد، مورد پذیرش قرار داده است، اگر نیروهای اشغالگر در سرزمین‌های اشغالی فلسطین، حتی در نوار غزه مرتکب جرایم تحت صلاحیت دیوان بین‌المللی کیفری به‌ویژه جرایم جنگی شوند، دیوان کیفری بین‌المللی، صالح به رسیدگی به این جرایم خواهد بود.

از خاورمیانه جدید تا نظم نوین جهانی؛ نگاهی اجمالی به سیر تطور محور مقاومت از حرب تموز تا طوفان الاقصی

منطقه غرب آسیا، به‌عنوان منطقه‌ای راهبردی و منبع قدرت، نقطه تقابل قدرت‌های جهانی در طول تاریخ بوده است. هماوردی ایران و آمریکا در این منطقه، به ویژه پس از دفاع مقدس، سیری تطوری به نفع طلایه‌دار محور مقاومت یعنی جمهوری اسلامی ایران داشت و می‌توان جنگ ۳۳ روزه لبنان را نقطه عطفی در شکست طرح آمریکا برای خاورمیانه جدید دانست. طوفان الاقصی نیز نظم منطقه را وارد مرحله جدیدی از قطب‌بندی‌های منطقه‌ای کرد که نمایش‌دهنده نظم نوین مقاومت‌پایه است.

غافلگیری منجر به فروپاشی ساختار امنیتی رژیم صهیونیستی با عملیات طوفان الاقصی

پیش از عملیات طوفان الاقصی، رژیم صهیونیستی به توانایی اطلاعاتی و نظامی خود می‌بالید اما محور مقاومت نشان داد رژیم صهیونیستی بیش از حد تصور، ضربه‌پذیر است؛ ضرباتی که اگر با حمایت غربی‌ها جبران نشود، اثری از این رژیم باقی نمی‌گذارد.

طوفان الاقصی؛ مقاومت در برابر کردارهای ظالمانه نظام بین‌الملل

دانش روابط بین‌الملل پس از رویارویی با پیامدهای ناگوار جنگ جهانی اول و برای چاره‌اندیشی درباره مسائل و بحران‌های جهانی و مطالعه قواعد رفتاری دولت‌ها، پدیدار شد. از اهداف این دانش، درک مسائلی مانند جهانی‌شدن، امنیت بین‌الملل، مسائل زیست‌محیطی، حقوق بشر، امنیت انسانی، مداخله خارجی، گسترش سلاح‌های هسته‌ای، تروریسم و به‌طورکلی شناخت نظام بین‌الملل است. الگوهای تعامل میان واحدهای نظام بین‌الملل را فرایند نظام بین‌الملل می‌گویند و این الگوها می‌تواند ستیزشی، همکاری‌جویانه، رقابتی یا تلفیقی باشد. در این میان، جنگ‌ها به‌عنوان خشونت‌بارترین شکل تنش و ستیزش میان واحدهای نظام بین‌الملل، معرف بدترین وضعیت بشری است که امنیت انسانی را بیش از دیگر ابعاد امنیت تهدید می‌کند.

ابعاد تمدنی طوفان الاقصی و ماجرای غزه

عملیات طوفان الاقصی و جنگ غزه، ابر پدیده‌ای است که طی چند هفته گذشته در صدر اخبار دنیا قرار گرفته است و افکار عمومی جهانیان را به‌گونه‌ای کم‌نظیر تحت‌تأثیر خود قرار داده است اما این پدیده کم‌نظیر علاوه بر ابعاد سیاسی، امنیتی، نظامی و اقتصادیِ برجسته، از جهت تمدنی و نگاه کلان نیز به‌صورت خاص، محل تأمل است که استاد حمیدرضا مهدوی ارفع از اساتید مطرح حوزه و دانشگاه، در این یادداشت تحلیلی، به بررسی این بعد مهم عملیات طوفان الاقصی و در ادامه جنگ غزه پرداخته است.

ظلم‌ستیزی و حمایت مظلوم در ادبیات دینی و غیردینی

ستیز با ظلم و حمایت از مظلوم، سابقه‌ای به درازی تاریخ جور و ستم دارد. در واقع، هیچگاه تاریخ بشر، از بیداد تهی نبود و به‌موازات آن، همواره بشر در آرزوی دستیابی به عدالت، زیسته است. تحقق عدالت و حمایت مظلوم در دوره کوتاه حیات برخی انبیا و ائمه و کم‌رنگ شدن پس از آن، بشر را از یک سو، تشنه عدالت و از سوی دیگر، در آرزوی منجی عالم بشریت نگاه داشته است. مرور دوره‌های مختلف تاریخ بشر، به‌ویژه دوره معاصر، نشان می‌دهد نه‌تنها از کم‌وکیف ظلم کاسته نشده است بلکه بر شدت و حدت آن، افزوده شده است.