تحلیلی بر قدرت‌های در حال افول در نظم جدید جهانی

بعد از معاهده وستفالی، در هر دوره از نظام‌ بین‌الملل، نوعی چینش و نظم خاصی حاکم شده است و هرکدام در پی تحولاتی دچار افول شده‌اند. در عصر جدید نیز ایالات متحده تلاش کرده است که رهبری جهان را تصاحب کند و نوعی دهکده جهانی را برپا سازد. اما این نظم دچار افول زود هنگام است و شکافی در ائتلاف اروپایی و پیمان‌های غربی شکل گرفته است و ارزش‌های لیبرال دموکراسی نیز تضعیف شده اند. لذا این شرایط بستر مناسبی برای قدرت‌های نوظهور به وجود آورده است تا به دنبال نقش یابی خود باشند. در این شرایط می توان پیش بینی کرد که حکومت‌هایی ماندگارتر خواهند بود که از غرب فاصله گیرند و به نظم جدید جهانی روی آورند.

دکتر احد نوری اصل، دکترای علوم سیاسی

«نظم بین‌المللی» ناظر بر نوع و چینش قدرت‌های منطقه‌ای، بین‌المللی و تعاملات آن‌ها با یکدیگر است. نظم بین‌المللی دولت‌محور کنونی، محصول اتفاقاتی است که طی سال‌های قرن هفدهم میلادی در اروپا، اتفاق افتاده است. از این مقطع به بعد، نظام بین‌الملل دارای نظم‌های مختلفی بوده که عبارت‌اند از صلح وستفالی، کنگره وین، انقلاب فرانسه، امپراتوری آلمان و جنگ جهانی اول، جامعه ملل و جنگ جهانی دوم، نظام دوقطبی و فروپاشی شوروی و نظم جهانی تک‌قطبی. به‌طورکلی، می‌توان گفت در تمام این دوران از صلح وستفالی تا فروپاشی شوروی، توازن میان قدرت‌ها به دلیل عوامل متعددی، برهم‌خورده است و ازاین‌رو، شاهد فروپاشی نظم قدیم و ظهور نظم جدید بوده‌ایم؛ نظمی که پیش از انقلاب فرانسه (۱۷۸۹) وجود داشت، کمتر از ۳۰ سال طول کشید و پس از جنگ هفت‌ساله (پس از ۱۷۶۳)، ایجاد و در ۱۷۹۰-۱۷۹۱ نابود شد. نظمی که پس از جنگ‌های ناپلئونی و کنگره وین ایجاد شد، در اثر انقلاب‌های ۱۸۴۸-۱۸۴۹ و جنگ کریمه، از بین رفت و عمری کمتر از ۳۵ سال داشت. سیستم بعدی نظم جهانی، پس از ظهور امپراتوری آلمان (۱۸۷۱)، شروع به شکل‌گیری کرد، در اوایل دهه ۱۸۹۰ شکوفا و در جنگ جهانی اول ویران شد؛ بنابراین، کمتر از دو دهه دوام آورد و نظم جهانی ایجاد شده پس از جنگ جهانی دوم از سال ۱۹۴۵ تا ۱۹۹۰، به مدت ۴۵ سال دوام آورد، زمانی که نسبت به دوره‌های پیشین، امیدوارکننده به نظر می‌رسد. فروپاشی بلوک سوسیالیستی و اتحاد جماهیر شوروی، نظم جهانی دوقطبی قبلی را از بین برد و به ایجاد جهانی تک‌قطبی انجامید. در این دوره با وجود بیان ایده‌هایی در خصوص سیطره کامل اقتصاد، نهادها و فرهنگ آمریکایی یا به‌نوعی غربی، شواهد و قرائن موجود حاکی از افول نظم موجود و شکل‌گیری نظم جدید جهانی است.

رهبر معظم انقلاب مدظله‌العالی در رابطه با افول نظم تک‌قطبی و ارتباط آن با افول آمریکا می‌فرمایند: «امروز جهان در آستانه یک نظم جدید بین‌المللی است که این نظم، بعد از دوران نظم دوقطبی جهان و نظریه نظم جهانِ تک‌قطبی، در حال شکل‌گیری است که البته در این دوره، آمریکا روزبه‌روز ضعیف‌تر شده است»[۱]. البته با توجه به مروری که بر نظم‌های بین‌المللی گذشته صورت گرفت و صعود و نزول حتمی و همیشگی آن‌ها، فروپاشی نظم جدید به لحاظ زمانی و بر اساس متغیرهای بی‌شمار نظامی، اقتصادی، فرهنگی و …، قابل پیش‌بینی بوده و می‌توان این ادعا را مطرح کرد که شروع زوال و افول آن از سال‌های گذشته، آغاز شده است. به همین دلیل در این مقاله، درصدد بررسی چگونگی افول قدرت‌ها و انگاره‌هایی هستیم که در نظم تک‌قطبی با محوریت آمریکا، جزء هژمون جهانی محسوب می‌شدند.

افول آمریکا آغاز فروپاشی نظم موجود

پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ میلادی، ایالات‌متحده آمریکا، صحنه‌ بین‌المللی را برای یکه‌تازی‌های خود مهیا دید. بر این مبنا و با اقدامات گسترده‌ در سطوح نظامی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، آمریکا تلاش کرد تا سیطره خود بر جهان را تثبیت کند. در سطح نظامی، ایالات‌متحده آمریکا تلاش کرد تا با وابسته کردن کشورها به خود، از یک‌طرف آن‌ها را مطیع سیاست‌های نظامی و امنیتی واشنگتن کند و از طرفی دیگر، صنایع نظامی و تولید تسلیحات خود را رونق بخشد. در سطح سیاسی، ایالات‌متحده آمریکا تلاش داشت تا رهبری جهان را بر عهده گیرد و با تأسیس و استقرار نهادها و سازمان‌های بین‌المللی غرب، پایه این رهبری را تثبیت کند. در سطح اقتصادی، فاصله‌ بسیار زیاد ایالات‌متحده با دیگر کشورها و تسلط این کشور بر نهادهای پولی و مالی بین‌المللی، زمینه‌ مناسبی را برای سلطه‌ اقتصادی این کشور بر جهان، ایجاد کرده بود. درنهایت و در سطح فرهنگی، ایالات‌متحده تلاش داشت تا با ترویج مفاهیمی مانند «جهانی‌سازی» و «دهکده جهانی»، سایر فرهنگ‌ها را در فرهنگ لیبرال دموکراسی غرب منحل سازد. بسیاری از کشورها از مجرای فرهنگی، تسلیم ایالات‌متحده آمریکا شدند.

باوجود تمامی اقداماتی که آمریکایی‌ها برای تثبیت نظم تک‌قطبی به کار بستند، این نظم با افولی زودهنگام روبرو شد؛ به‌عنوان‌مثال، در حوزه نظامی، شکست‌های متعدد از جمهوری اسلامی ایران در چهار دهه گذشته و همچنین، شکست ائتلاف آمریکایی در تحولات مربوط به غرب آسیا و تحولات اخیر اوکراین، نشان‌دهنده فروپاشی نظم موردنظر آمریکا است. به‌هرحال، نظم تک‌قطبی آمریکا محور (که بر مبنای ایدئولوژی لیبرالیسم و رهبری ایالات‌متحده آمریکا شکل گرفته بود) امروز در حال افول است و این افول هم در حوزه‌های نظامی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، قابل‌بررسی است و هم اینکه انگاره‌ها و متحدان اقماری آن نیز در حال افول هستند که در ادامه، به آن‌ها پرداخته خواهد شد.

افول ائتلاف‌های آمریکا محور

یکی از روندهای اخیری که در سیاست خارجی ایالات‌متحده آمریکا اتفاق افتاده و بر تغییر نظم بین‌المللی آمریکا محور کمک می‌کند، افول و تضعیف اتحادها و ائتلاف‌های آمریکا محور است. برای مثال سازمان پیمان آتلانتیک شمالی یا ناتو به‌عنوان یکی از مهم‌ترین ائتلاف‌های نظم آمریکا محور، در وضعیت افول و تزلزل قرار دارد. این اتحاد که همبستگی نظامی و امنیتی کشورهای غربی را نشان می‌دهد، طی تحولاتی که اخیراً اتفاق افتاده‌اند با شکاف مواجه شده است. کشورهای اروپایی مانند گذشته برای این اتحاد نظامی، اهمیت قائل نیستند و تلاش می‌کنند، امنیت خود را به کمک ترتیبات جدید و مستقل از ایالات‌متحده آمریکا تأمین کنند. در رابطه با افول ناتو، رهبر معظم انقلاب اسلامی مدظله‌العالی در مراسم دانش‌آموختگی مشترک دانشگاه‌های افسری نیروهای مسلح سال ۱۴۰۰ فرمودند: «وقتی کشورهای اروپایی به علت اتکا به آمریکا (کشوری که با اروپا، مخالف هم نیست) در تحقق امنیت پایدار احساس کمبود می‌کنند، حساب کشورهای دیگر که نیروهای مسلح خود را تحت کنترل آمریکا و دیگر بیگانگان قرار داده‌اند، مشخص است»[۲].

افول ارزش‌های لیبرال

نظم بین‌المللی که ایالات‌متحده آمریکا در پی تحمیل و استقرار آن بود، در چارچوب ارزش‌های لیبرال تعریف می‌شود و امروزه یکی از محورهای ثابت مباحث اندیشمندان غربی، بحث «فرسایش الگوهای لیبرال» است. فرانسیس فوکویاما یکی از نظریه پرداران مشهور آمریکایی -که با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی پیروزی نهایی لیبرال دموکراسی و پایان تاریخ را اعلام کرد- در اکتبر ۲۰۱۸ در مصاحبه‌ای با بی‌بی‌سی از افول لیبرال دموکراسی پرده برداشت و تأکید کرد، جنبش‌های هویت گرا که نتایج آن در پیروزی دونالد ترامپ در آمریکا و برگزیت در انگلیس، خود را نشان داد، لیبرال دموکراسی در جهان را با تهدید جدی مواجه کرده است. افول لیبرال دموکراسی به ‌اندازه‌ای در غرب مشهود است که توماس شوئنبوم (Thomas J. Schoenbaum) در نشریه مشهور سیاتل تایمز در مقاله‌ای با عنوان نظم جدید بین‌الملل، آنتی‌تز لیبرال دموکراسی است، برای آن مرثیه نگاری کرد.

افول اتحادیه اروپا متحد دیرین آمریکا

یکی از مهم‌ترین قدرت‌های در حال افول که می‌توان آن را بخش لاینفکی از نظم موجود جهانی قلمداد کرد و آن را یار غار آمریکا در تحولات سه دهه اخیر دانست، افول اتحادیه اروپا است. اتحادیه اروپایی در طول حیات نیم‌قرن اخیر خود، تحت تأثیر جریانات و روندهای مختلف قرار داشته است که اجمالاً می‌توان آن‌ها را در سه سطح داخلی (سطح ملی و درون کشورهای عضو)، منطقه‌ای (در سطح اروپا) و سطح بین‌المللی (سیستم جهانی) تقسیم‌بندی کرد. افزون بر چالش‌های فوق‌الذکر -که در سطوح داخلی، منطقه‌ای و جهانی قابل ارزیابی بودند- موانع مهم دیگری نیز در مسیر وحدت و همگرایی اتحادیه قرار دارند که بسترساز واگرایی می‌شوند. این موانع عبارت‌اند از تردید نسبت به ثمربخش بودن پروژه ادغام و همگرایی، احساس غنا و بی‌نیازی برخی اعضای اتحادیه به‌ویژه از لحاظ اقتصادی (مؤلفه‌ای که به برگزیت و جدایی انگلیس از پیکره اتحادیه منتهی شد)، موقعیت بین‌المللی اعضای اتحادیه و جایگاه آن‌ها در صف‌بندی جهانی، عدم آمادگی برای انتقال حاکمیت ملی به اتحادیه، اهمیت تفاوت‌های فرهنگی و تکثر زبانی، گسترش بی‌رویه اتحادیه اروپا و درنهایت، شکاف‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی میان شرق و غرب اروپا.

افول رژیم‌های اقماری آمریکا

در کنار افول آمریکا به‌عنوان لیدر اصلی نظم موجود جهانی و همچنین، افول مهم‌ترین متحدان غربی آن و ارزش‌ها و انگاره‌های سیاسی و اجتماعی هژمون موجود، یکی دیگر از نشانه‌های افول نظم بین‌المللی موجود وضعیت دولت‌های اقماری آمریکا است. دولت آمریکا در مناطق مختلفی از جهان، دارای حکومت‌های اقماری هستند که یکی از آن‌ها، رژیم پهلوی بود که در سال ۱۳۵۷ توسط مردمی انقلابی و اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) ساقط شد و بعد از آن نیز حکومت‌های مختلف اقماری به‌صورت دومینو وار در کشورهای مختلف فروپاشیدند که دو مورد از مهم‌ترین رژیم‌های اقماری موجود، رژیم صهیونیستی و رژیم آل سعود هستند. برای مثال یکی از مسائل مهمی که رژیم صهیونیستی با آن دست‌وپنجه نرم می‌کند، موضوع شکنندگی شرایط سیاسی، اجتماعی و اقتصادی این رژیم است. درواقع و در طول سه سال گذشته، مسئله افول رژیم صهیونیستی از داخل، کاملاً مشهود است. عدم تشکیل یک دولت منسجم و چهارساله، اختلافاتی که میان گروه‌ها و جریان‌های سیاسی وجود دارد، اختلافاتی که در کنست به وجود آمد و درنهایت، پیروزی جریان راست‌گرای افراطی، نشان‌دهنده عدم انسجام داخلی و شکنندگی این رژیم است. همچنین در عرصه سیاست خارجی، عدم پیروزی قابل‌توجه این رژیم در طول ۲۵ سال گذشته و شکست‌های متعدد از جبهه مقاومت، نشانه‌های مهمی از زوال موریانه وار آن‌ها به‌حساب می‌آید. همچنین، وضعیت آل سعود نیز با وجود تمام هزینه‌های میلیارد دلاری بن سلمان و تلاش برای جبران شکست‌های منطقه‌ای، چندان با وضعیت صهیونیست‌ها متفاوت نیست. این رژیم نیز علاوه بر شکست‌های نظامی و سیاسی در عرصه سیاست خارجی و منطقه‌ای با عدم یکپارچگی داخلی و تنش‌های سیاسی و اجتماعی بی‌شماری مواجه است که فقط در حال حاضر با زور عریان و قدرت سخت پادشاهی این رژیم، کنترل شده است و با یک جرقه داخلی، می‌تواند با آشوب و تنش‌های ویران گری در آینده همراه شود.

نتیجه‌گیری:

به‌طورکلی نظم تک‌قطبی که ایالات‌متحده آمریکا در پی تحمیل آن بر جهان بود، به دلایل متعددی نتوانست شکل بگیرد و با یک افول زودهنگام مواجه شد. این شرایط که به‌موازات تضعیف ایالات‌متحده آمریکا ایجاد شده، زمینه لازم را برای ظهور یک نظم چندقطبی با نقش یابی و نقش‌آفرینی بازیگران نوظهور، فراهم آورده است. روند افول ایالات‌متحده آمریکا، مهم‌ترین روندی است که در بستر ظهور نظم بین‌المللی جدید در حال رخ دادن است. به‌عبارتی‌دیگر، افول آمریکا به ظهور نظم بین‌المللی جدید کمک می‌کند و ظهور نظم بین‌المللی جدید، به افول هر چه بیشتر ایالات‌متحده آمریکا منجر می‌شود. در کنار افول آمریکا به‌عنوان هژمون نظم موجود جهانی، افول ائتلاف‌ها و متحدان این کشور و همچنین، رژیم‌های اقماری آن‌ها، موضوع مهمی بوده که در حال وقوع است و می‌توان پیش‌بینی کرد که در نظم جدید بین‌المللی، دولت‌ها و حکومت‌هایی ماندگارتر خواهند بود که از آمریکای در حال فروپاشی فاصله بگیرند.


بیانات رهبر معظم انقلاب (مدظله‌العالی) در دیدار صدها نفر از دانشجویان و اعضای تشکل‌های دانشجویی، ۶ اردیبهشت ۱۴۰۱[۱]

بیانات رهبر معظم انقلاب (مدظله‌العالی) در مراسم مشترک دانش‌آموختگی دانشجویان دانشگاه‌های افسری نیروهای مسلح، ۱۱ مهر ۱۴۰۰[۲]