ناتوی عبری - عربی، ائتلافی از جنس نخ؛ آیا رژیم صهیونیستی به اهداف خود در تشکیل یک ائتلاف نظامی در مقابل ایران و محور مقاومت خواهد رسید؟

ناتوی عبری-عربی ائتلافی از جنس نخ

در چند ماه اخیر، تحولات و مذاکراتی در رابطه با شکل‌گیری یک ائتلاف ضد ایرانی توسط برخی از کشورهای عربی منطقه به رهبری رژیم صهیونیستی، مطرح شده است که از آن با عنوان ناتوی عربی در غرب آسیا یاد می‌شود.

الیاس غلامی؛ کارشناس مسائل سیاسی و همکار در مرکز مطالعات آمریکا

در چند سال گذشته، منطقه غرب آسیا، آبستن حوادث و تحولات گوناگون و متعددی بوده که باعث تغییر معادلات قدرت، در منطقه شده است. مبدأ بخش عمده‌ای از این تحولات، ظهور گروه تروریستی داعش در سوریه و عراق بود. شروع درگیری و آشوب گروه‌های تروریستی در منطقه شامات و درخواست رسمی دولت سوریه از ایران، برای کمک در مقابله با گروه‌های تروریستی موردحمایت محور عبری – عربی- غربی، موجب اولین حضور رسمی نیروهای نظامی مستشاری ایران، در خارج از مرزهای کشور شد. حضور قانونی ایران در سوریه، چند پیامد مهم را در پی داشت که اولین پیامد، حضور نظامی ایران در خارج از کشور، گسترش، تقویت و افزایش انسجام چند برابری محور مقاومت در برابر محور عبری – غربی – عربی بود که در مقابله و خنثی‌سازی پروژه داعش -که با حمایت همه‌جانبه غرب و رژیم صهیونیستی همراه بود- خود را نشان داد. محور مقاومت علی‌رغم تمام حمایت‌های همه‌جانبه غرب و بعضی از کشورهای منطقه از داعش، مناطق تصرف‌شده توسط این گروه تروریستی را بازپس‌گیری کرده و پس از متوقف کردن پیشروی آن، تهدید و خطر داعش در عراق و سوریه را از بین برد.

دومین پیامد حضور ایران در منطقه شامات، رسیدن به مرزهای رژیم صهیونیستی بود؛ رژیم صهیونیستی که پس از سه دوره جنگ با کشورهای عربی (جنگ استقلال، جنگ ۶ روزه و جنگ یوم کیپور)، دیگر برای خود تهدیدی نمی‌دید، اکنون علاوه بر حزب‌الله لبنان، ایران را در پشت مرزهای سرزمین‌های اشغالی می‌دید؛ مسئله‌ای که برای صهیونیست‌ها مطابق با دکترین بن گورین نبود. سومین پیامد حضور منطقه‌ای ایران، دسترسی به سواحل مدیترانه پس از چندین قرن بود. این مسئله که موجب رسیدن ایران به سواحل استراتژیک دریای مدیترانه شد، دامنه قدرت ایران را به‌صورت قابل‌توجهی افزایش داد. چهارمین پیامد حضور منطقه‌ای ایران، شکل‌گیری تهدید جدی برای حضور نظامی آمریکا در منطقه بود. ایالات‌متحده پس از سال‌ها حضور در منطقه غرب آسیا، حالا با قدرت نظامی محور مقاومت، روبه‌رو شده و یک تهدید جدی را در مقابل خود می‌دید.

ترامپ و تغییر راهبرد جدید ایالات‌متحده

در دوران ریاست جمهوری ترامپ، راهبرد ایالات‌متحده، دچار یک تغییر اساسی شد؛ آمریکا که تا پیش از آن، تمرکز خود را بر روی منطقه غرب آسیا، قرار داده بود،‌ اکنون تهدید اصلی برای قدرت خود را در شرق آسیا می‌دید. پیشرفت‌های اقتصادی چین و تهدید جایگاه اقتصادی آمریکا، نگاه مقامات کاخ سفید را به سمت خود کشاند تا منطقه غرب آسیا، اولویت اصلی نباشد؛ به این ترتیب، آمریکا تصمیم به تمرکز بر روی مهار چین گرفت. این امر که مستلزم کاهش حضور در منطقه غرب آسیا بود، باعث شد تا آمریکایی‌ها قبل از شروع کاهش حضور خود در منطقه، برای مهار افزایش قدرت ایران و محور مقاومت، به فکر یک نیروی جایگزین باشند. ازاین‌رو، طرح شکل‌گیری یک ائتلاف نظامی با حضور کشورهای عربی منطقه، به رهبری رژیم صهیونیستی، توسط ایالات‌متحده شکل گرفت. درواقع، آمریکایی‌ها تصمیم گرفتند تا با ایجاد یک ائتلاف نظامی شبیه به ناتو در منطقه غرب آسیا، یک کمربند نظامی – امنیتی را برای مقابله و مهار ایران و کشورهای محور مقاومت ایجاد کنند. در نظر مقامات آمریکایی، سیل صادرات تجهیزات نظامی از آمریکا و کشورهای غربی به کشورهای عربی حاشیه خلیج‌فارس در چند سال اخیر، این امکان را به وجود آورده بود که ارتش‌های مجهز شده کشورهای عربی حاشیه خلیج‌فارس، با مدیریت نظامی و امنیتی رژیم صهیونیستی، در مقابل فعالیت‌های منطقه‌ای ایران، بازدارندگی ایجاد کنند.

توافقاتی از جنس خیانت

قدم اول برای شکل‌گیری چنین ائتلافی، پایه‌گذاری توافقاتی موسوم به «ابراهیمی» بود که طی آن، بعضی از کشورهای عربی حاشیه خلیج‌فارس، به‌صورت رسمی با رژیم صهیونیستی ارتباط سیاسی برقرار کردند. توافقات ابراهیمی بیانیه مشترک اسرائیل، امارات متحده عربی، بحرین و ایالات‌متحده بود که در سال ۲۰۲۰ منعقد شد و به توافق‌نامه‌های صلح و عادی‌سازی روابط امارات و بحرین با اسرائیل اشاره دارد. از زمان صلح مصر با اسرائیل در سال ۱۳۵۷ و صلح با اسرائیل سال ۱۳۷۳، این اولین باری بود که دو کشور عربی با اسرائیل، روابط عادی برقرار می‌کردند. این توافق‌نامه‌ها در ۱۵ سپتامبر سال ۲۰۲۰، در  کاخ سفید امضا شد که پس از امارات و بحرین، کشور مراکش نیز به این توافق پیوست.

راهبرد کشورهای عربی حاشیه خلیج‌فارس از دشمنی با رژیم صهیونیستی به دلیل مسئله اشغال فلسطین، به اتحاد با رژیم صهیونیستی برای مقابله با رقیبی به نام ایران رسیده بود. البته این نکته، قابل ذکر است که بسیاری از کشورهای عربی منطقه از سال‌های بسیار گذشته با رژیم صهیونیستی روابط و همکاری پنهانی داشته‌اند و رسانه‌های صهیونیستی، بارها و به‌صورت آشکار به این مسئله اشاره کرده‌اند. اکنون صهیونیست‌ها تلاش و سعی خود را می‌کنند تا حکام  سعودی را قانع نمایند تا عربستان به‌عنوان تکه کامل‌کننده این پازل، وارد توافقات ابراهیمی شود. به گفته رسانه‌های رژیم صهیونیستی، محمد بن سلمان و مقامات امنیتی – نظامی سعودی، بارها با مقامات ارشد صهیونیستی به‌صورت محرمانه دیدار داشته‌اند که مهم‌ترین آن‌ها، دیدار بنیامین نتانیاهو با محمد بن سلمان بوده است. کانال هفت اسرائیل در این رابطه می‌گوید: «تمام سفرهای مقامات اسرائیل به عربستان، به‌صورت مخفیانه انجام شده است، تنها موردی که از سفر مقامات صهیونیستی به عربستان رسانه‌ای شد، سفر بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر پیشین در نوامبر ۲۰۲۰ به شهر نیوم در دریای سرخ بود که در آنجا با محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان دیدار کرد و در این دیدار، مایک پمپئو وزیر امور خارجه وقت آمریکا نیز حضور داشت. شخصی که در آن زمان، این نشست را از سوی اسرائیل هماهنگ و همچنین، نتانیاهو را همراهی کرد، یوسی کوهن، رئیس سابق موساد بود».

شروع همکاری‌های امنیتی- نظامی با رژیم صهیونیستی

پس از شروع روند صلح و عادی‌سازی روابط کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی، مقامات اسرائیل در سفرهای سری و رسمی خود به کشورهای عربی، شروع به رایزنی با مقامات و حکام عربی برای قراردادها، توافقات امنیتی و همکاری‌های نظامی کردند که اولین اقدام عملی آن، برگزاری یک رزمایش نظامی دریایی مشترک با حضور امارات، بحرین، اسرائیل و ایالات‌متحده در دریای سرخ بود. وب‌سایت اسرائیلی شبکه ۱۲ رژیم صهیونیستی در گزارش خود تحت عنوان «نزدیک شدن به عربستان سعودی» نوشت: «یک مقام ارشد اسرائیلی اخیراً از عربستان سعودی دیدن کرده و با همتایان سعودی خود در مورد طیف وسیعی از همکاری‌های امنیتی و دیگر مسائل، هماهنگی‌هایی انجام داده است. این دیدار محرمانه که شامل دیدارهایی در کاخ ریاض می‌شد، در شرایطی انجام شد که روابط بین دو کشور، در حال گرم شدن است و جو بایدن، رئیس‌جمهور آمریکا، طی چند هفته آینده به عربستان سعودی و اسرائیل، سفر خواهد کرد. منافع مشترک اسرائیل و عربستان سعودی، در حال افزایش بوده و در داشتن یک دشمن مشترک به نام ایران، منافعمان با یکدیگر تلاقی پیدا می‌کند».

روزنامه آمریکایی وال‌استریت ژورنال نیز قبلاً در رابطه با همکاری‌ها و کمک‌های نظامی امنیتی رژیم صهیونیستی به امارات نوشت: «امارات متحده و اسرائیل، اکنون در حال گفت‌وگو در مورد راه‌های جدید برای حفاظت از امارات، ازجمله از طریق فروش سامانه‌های پیشرفته پدافند هوایی اسرائیل، به آن کشور هستند.» همچنین، رئیس‌جمهور رژیم صهیونیستی در دیدار خود با حاکم امارات گفت: «ما کاملاً از نیازهای امنیتی شما حمایت می‌کنیم، ما امروز اینجا هستیم تا راه‌ها و ابزارهایی برای برقراری امنیت کامل، برای مردمی که به دنبال صلح در منطقه هستند، بیابیم».

روزنامه اسرائیل تایمز نیز در رابطه با همکاری رژیم صهیونیستی با بحرین نوشت: «بنی گانتس، وزیر جنگ اسرائیل و عبدالله بن حسن نعیمی، وزیر دفاع بحرین، یک تفاهم‌نامه امنیتی امضا و روابط امنیتی دو کشور را عادی‌سازی کردند».

دیدارها، توافقات و قراردادها برای همکاری امنیتی و نظامی رژیم صهیونیستی با کشورهای عربی، درواقع یک مقدمه سازی برای رسیدن به هدف اصلی، یعنی تشکیل یک ائتلاف منطقه‌ای علیه ایران بود که مقامات رژیم صهیونیستی برای قرار دادن اولین سنگ بنای آن، برگزاری اجلاسی به نام «نشست نقب» را تدارک دیدند.

نشست نقب و شکست رؤیای متوهمانه صهیونیست‌ها

نشست نقب که در آن، وزرای خارجه ایالات‌متحده، مصر، مراکش، بحرین، امارات و رژیم صهیونیستی حضور داشتند، توسط اسرائیل به‌منظور دستیابی به یک چهارچوب مشترک سیاسی، نظامی، امنیتی علیه ایران در منطقه غرب آسیا، ترتیب داده شد. یکی از اهمیت‌های این نشست برای اسرائیل، حضور وزرای خارجه کشورهای عرب در سرزمین‌های اشغالی برای شرکت در یک اجلاس رسمی در ۸۰ سال اخیر بود که یک رویداد بی‌سابقه محسوب می‌شود؛ اما اهمیت دیگر این نشست، ایجاد یک ائتلاف نظامی با حضور کشورهای عربی و ایجاد یک کمربند نظامی امنیتی در مقابل ایران، در منطقه غرب آسیا بود. صهیونیست‌ها که از افزایش قدرت ایران و افتادن در حلقه محاصره کامل محور مقاومت و تهدید موجودیت اسرائیل، به‌شدت ترس و نگرانی داشتند، تصور می‌کردند که با ایجاد یک ائتلاف نظامی-امنیتی با کشورهای غرب آسیا، می‌توانند در مقابل ایران و محور مقاومت، یک بازدارندگی جدی ایجاد کرده و از زیر فشار و حلقه محاصره محور مقاومت خارج شوند؛ اما نتیجه نشست نقب برای اسرائیل، چیزی جز هیچ و پوچ نبود. درواقع، صهیونیست‌ها بدون آنکه نگاه واقعی به موازنه قدرت در منطقه غرب آسیا داشته باشند، به‌صورت عجولانه اقدام به برگزاری یک دورهمی نمایشی در سرزمین‌های اشغالی با حضور وزرای خارجه چند کشور عربی و آمریکا کردند.

به گفته کارشناسان و تحلیلگران صهیونیستی و غربی، رژیم صهیونیستی هیچ‌گاه نخواهد توانست کشورهای عربی را علیه ایران، با خود همراه کند. درواقع، کشور‌های عربی مانند امارات و عربستان، پس از درگیری با یمن، با گوشت و پوست خود، مزه جنگ و تبعات آن را چشیده‌اند و به‌اندازه کافی خسارات و صدمات زیادی را متحمل شده‌اند. آن‌ها این مسئله را به‌خوبی می‌دانند که قدرت نظامی کشوری مانند ایران، به‌هیچ‌وجه قابل‌مقایسه با قدرت نظامی یمنی‌ها نیست، آن‌ها به‌خوبی می‌دانند که قرار گرفتن در کنار رژیم صهیونیستی و ایجاد تفاهم و روابط کامل نظامی و امنیتی، یعنی اعلام دشمنی قاطعانه با ایران و این، چیزی است که آن‌ها برای خود می‌خواهند.

اودی ایونتال کارشناس صهیونیستی در این رابطه می‌گوید: «در حال حاضر، توازن قوا و بازدارندگی میان ایران و کشورهای حاشیه خلیج‌فارس، به‌شدت به نفع ایران است، چیزی که پیشرفت روابط این کشورها و اسرائیل را به‌ویژه در زمینه امنیتی- نظامی، کند و به تأخیر می‌اندازد. این کشورها، همان‌طور که باید از آتش حذر کنند، نسبت به تعریف ایجاد رابطه با اسرائیل به‌عنوان یک پیمان ضد ایرانی محتاط هستند؛ که ایران نیز به نوبه خود، مراقب است که این کشورها از آن، همچنان این ترس و وحشت را داشته باشند.‌ درواقع، تهدیدات ایران، آشکارا و خشن هستند؛ به‌عنوان‌مثال، ژنرال باقری، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح ایران، قبلاً هشدار داده بود که اگر امارات اجازه دهد تا اسرائیل در قلمرو آنان پا بگذارد، نیروهای ایرانی با امارات، برخورد خواهند کرد. اخیراً نیز، پیش از انتصاب یک افسر رابط اسرائیلی در مقر ناوگان پنجم ایالات‌متحده در منامه، ایران تهدید کرده است که رفتاری مشابه با اربیل با بحرین خواهد داشت و به‌سوی آن کشور، موشک شلیک خواهد کرد».

به گفته کارشناسان، چنانچه کشورهایی مانند امارات، عربستان و بحرین، خواهان یک درگیری واقعی با ایران بودند، اقدام به برگزاری مذاکرات یا روابط تجاری با ایران نمی‌کردند. به‌عنوان‌مثال، امارات در حال حاضر، سطح تجاری خود با ایران را در سال اخیر افزایش داده و به ۱۵ میلیارد دلار رسانده است. از سوی دیگر در ماه‌های اخیر، مشاور امنیت ملی امارات به ایران سفر کرده و با مقامات ایران، دیدار داشته که به گفته کارشناسان صهیونیستی، اقدامی بی‌سابقه بوده است. از سوی دیگر، عربستان سعودی حدود دو سال است که سعی می‌کند از طریق مذاکرات، روابط خود با ایران را ترمیم و بازسازی کند و همچنین، از افزایش درگیری و تنش با ایران در منطقه نیز خودداری می‌کند و سعودی‌ها در شرایطی که درگیر جنگ با یمن هستند، نمی‌توانند آشکارا در کنار اسرائیل بایستند و علیه ایران، اقدام عملی انجام دهند. همچنین، به گفته تحلیل‌گران اسرائیلی، پادشاه اردن در رابطه با طرح آمریکا برای ایجاد یک اتحاد نظامی مشترک در منطقه مردد است. یونی بن مناحم، کارشناس سیاسی اسرائیل در این رابطه می‌گوید: «ملک عبدالله از واکنش ایران می‌ترسد و می‌خواهد روشن شود که این طرح آمریکا، یک اتحاد نظامی دفاعی بدون اهداف تهاجمی است».

«روزنامه العربی جدید» به نقل از منابع مصری، گزارش داده است که پس از زمزمه‌های تشکیل ناتوی خاورمیانه‌ای با حضور کشورهای عربی برای مقابله با ایران، مقامات نظامی و امنیتی مصری به‌صورت مکرر در نشست‌های خود تأکید کرده‌اند که با هرگونه مشارکت در هر ائتلاف نظامی علیه ایران و درگیر شدن با این کشور مخالف هستند.‌ منابع مذکور اعلام کرده‌اند که یکی از اهداف اصلی سفر عبدالفتاح السیسی عمان، دادن تضمین به طرف ایرانی است که مصر، علاقه‌ای به درگیر شدن با ایران ندارد.

مشکل و مانع دیگر در این زمینه، عدم اطمینان کشورهای عربی خلیج‌فارس به حمایت آمریکا از آن‌ها است. این عدم اطمینان -که پس از خلف وعده کاخ سفید در حمایت از اوکراین در برابر روسیه تشدید شد- برای کشورهای عربی که رژیم صهیونیستی از آن‌ها خواسته است تا در ائتلاف نظامی علیه ایران شرکت کنند، این نگرانی را ایجاد کرد که آمریکا، برخلاف وعده‌های حمایتی خود، هیچ اقدامی در راستای کمک به آن‌ها در زمان لازم انجام ندهد، به‌خصوص که اکنون، ایالات‌متحده برای مهار چین، در حال کاهش حضور خود در خاورمیانه است. ازجمله مهم‌ترین مسائلی که همچنان یک مانع جدی بر سر ایجاد روابط نزدیک میان کشورهای عربی و رژیم صهیونیستی بوده، مسئله حل نشده فلسطین است، علی‌رغم اینکه بعضی از کشورهای عربی و مسلمان، حاضر به عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی شدند، اما کماکان مسئله فلسطین برای اسرائیل، بحران‌زا است و این امر در زمان درگیری میان فلسطینان و صهیونیست‌ها، تشدید می‌شود که در حوادث و تنش‌های ماه رمضان، شاهد آن و اعتراض کشورهای عربی منطقه به رژیم صهیونیستی بودیم.

ائتلافی با دست و پای شکسته

بررسی و مدنظر قرار دادن نکات و مسائل فوق، به‌خوبی ثابت می‌کند که تمام تلاش‌های رژیم صهیونیستی برای شکل دادن به یک ائتلاف ضد ایرانی با کمک کشورهای منطقه و گسترش آن، تلاش عبث و بیهوده است. نشست نقب و اقدامات مشابه سران رژیم صهیونیستی، قطعاً نمی‌تواند خروجی مطلوب صهیونیست‌ها را در پی داشته باشد، زیرا وقتی آمریکا و اسرائیل به کشورهای عربی هیچ تضمینی برای پیامدها و تهدید‌های ناشی از پیوستن به یک ائتلاف ضد ایران و محور مقاومت به آن‌ها نمی‌دهند، دلیلی ندارد که کشورهای مذکور با طناب صهیونیست‌ها خود را در چاهی بیندازند که خروجی از آن نیست. ازاین‌رو، می‌توان گفت ائتلافی که اکنون میان رژیم صهیونیستی و کشورهای عربی حاشیه خلیج‌فارس و منطقه مطرح است، شبیه کودکی است که از اول عمر با نقص عضو به دنیا آمده و عملاً هیچ کاری از پیش نخواهد برد.